1- استعداد امير عبدالله خلجستانى
از جمله اين افراد، امير عبداللّه خلجستانى است، كه درباره او نوشته اند: شغل او خربندگى بود، كه معنى آن عبارت از كرايه دادن الاغ براى باركشى با مهترى و اصطبل الاغ ها بود. يك روزى ايشان از سر كار به خانه مى آيد. چشمش به يك كتاب مى افتد كه تا آن وقت ميلى به خواندن آن پيدا نكرده بود، ولى آن روز ميل پيدا كرد كه كتاب را ورق بزند و ببيند كه در اين كتاب چه نوشته اند؟
اميرالمؤمنين عليه السلام درباره كتاب مى فرمايد:
«الكتب بساتين العلماء» «2»
كتابها، باغستان و گلستانِ دانشمندان است. آن دركى كه دانشمندان از كتاب دارند، هر كسى پيدا كند، به مقامات بالا مى رسد. اميرعبدالله كتاب را برداشت، ورق زد، چشمش به اين رباعى افتاد كه صاحب كتاب «حنظله باد غيسى» «3» آن را سروده بود. خود او چون مهتر، يعنى سرپرست اصطبل الاغ ها بود، لذا كلمه مهتر با مطالعه كننده تناسب داشت.
مهترى، گر بكام شير در است |
شو خطر كن، ز كام شير بجوى |
|
يا بزرگى و ناز و نعمت و جاه |
يا چو مردانت مرد روياروى «4» |
|
به خود گفت: تو در اين دنيا خربنده شده اى؟ انسان با اين همه استعداد، حيف نيست كه به خربندگى اكتفا كند؟ اصطبل را رها كرد و براى خودش با فكر، انديشه، مشورت، ديدن اين و آن و كمك گرفتن از عقل ها راه سازى كرد، چون عقل هر انسانى عقل جزئى است. اگر عقول ديگر را به اين عقل جزئى وصل كند، عقل كامل مى شود و نتيجه خوبى مى دهد.
بالاخره او اميرِ خراسانِ بزرگ شد. خراسانى كه در آن روزگار به اندازه نقشه فعلى ايران، شايد هم بيشتر بود. تبديل به امير عبدالله خلجستانى شد و در اين حكومت هم، به مردم خيلى كمك كرد و به مشكلات مردم رسيد.
اين استعداد نهفته، با ارتباط به عنصر كتاب شكوفا شد. معلوم شد اين انسان از نظر استعداد بايد امير خراسان بزرگ مى شد، ولى به خاطر غفلت، خربنده شده است و اين غفلت را با برخورد به كتاب برطرف كرد.
كتاب خوب و صحيح، منبع بسيار عظيمى براى رشد و تكامل انسان است. چه بسيار غافلان، شقاوتمندان و تيره روزانى با قرآن مجيد توجه كردند و به وسيله اين كتاب تبديل به انسانهاى والا و باعظمتى شدند، كه منشأ اثر براى جامعه نيز بودند.
منبع : پایگاه عرفان