1- خوار شدن انسان در پيشگاه خدا
وجود مبارك حضرت زين العابدين عليه السلام مى فرمايند:
گناه، سه خسارت سنگين به بار مى آورد
«الْبَسَتْنِى الخَطَايا ثَوْبَ مَذَلَّتِى»
انسان را در درجه اول در پيشگاه خدا بسيار خوار، پست، بى مقدار و بى ارزش مى كند و اگر اين پستى و بى مقدارى در وجود آدم بماند و انسان با توبه به عزّت و شخصيت خود برنگردد، راه نجات در قيامت به روى او بسته خواهد شد.
سند اين كلام اين آيه شريفه است كه خداوند مى فرمايد:
«وَ مَنْ خَفَّتْ مَوَ زِينُهُ فَأُوْلئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ فِى جَهَنَّمَ خلِدُونَ»
خفّ يعنى سبك، بى ارزش، بى مقدار. اين ها در قيامت مشاهده مى كنند كه با گناه، تمام سرمايه وجودشان را تباه كرده اند و چيزى در زندگى آنها كه در ميزان قيامت قابل وزن باشد، براى اين كه پاداش داده بشوند، نمانده است.
«الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ» خسران انفس، يعنى خسران و تباهى اصل وجود است. اين قدر بى مقدار و بى ارزش شده اند كه گويا از آنها چيزى نمانده است، تا آنها را به حساب بياورند. اگر گناهان ظاهرى و آشكار باشد، همه انسان ها در ميان خانواده، جامعه و آشنايان هم آبروى آنها مى رود و هم پيش چشم ديگران پست، بى مقدار و بى اعتبار مى شوند.
2- دور شدن از خدا
درباره خسارت دوم گناه، امام سجاد عليه السلام مى فرمايد:
«وَ جَلَّلَنِى التَبَاعُدُ مِنْكَ لِباسَ مَسْكَنَتِى»
گناه به تدريج باعث دور شدن من از حضرت حق شده است. اين دورى تا جايى ادامه پيدا مى كند كه من را از هر عبادت و خدمتى خلع سلاح و زمين گير مى سازد؛
«ثُمَّ كَانَ عقِبَةَ الَّذِينَ أَسُوا السُّوأَى أَن كَذَّبُوا بَايتِ اللَّهِ و كَانُواْ بِهَا يَسْتَهْزِءُونَ»
گناه وقتى طولانى و دائمى گردد، به تعبير خود قرآن «مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ» پى در پى تا وقت مرگ گناه مى كند و انسان تمام نيروهاى معنوى اش از دست مى رود و تبديل به:
«أُوْلئِكَ كَالأْنْعمِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ» مى شود.
كالانعام، يعنى نه براى عبادت و نه براى خدمت قدم برمى دارد. گناه، اين گونه انسان را ناتوان مى كند.
3- قساوت قلب
اما خسارت سوم كه سنگين ترين خسارت است، در اين فرازى كه وقتى زين العابدين عليه السلام اين خسارت را بيان مى فرمايد. خودش به التماس و گريه مى افتد و در پيشگاه پروردگار عرضه مى دارد:
«وَ اماتَ قَلْبِى عَظِيمُ جِنايَتِى»
گناه باعث مرگ قلب مى شود. وقتى كه قلب بميرد، خدا در افق يك ميت، چه طلوعى دارد؟ خدا اگر بخواهد با صفاتش طلوع كند، طلوع حضرت حىّ، در افق حىّ است. هيچ وقت حضرت حىّ در افق ميت طلوع نمى كند. ميت هر كسى كه مى خواهد باشد. تمام دنيا مى گويند: دفنش كنيد، كه بوى تعفّن او ديگران را اذيت نكند.
خدا از افق مرده طلوعى نمى كند:
«اللَّهُ لَآإِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَىُّ الْقَيُّومُ»
خداوند حىّ قيوم، خودش دستور داده است كه مرده را در قبر گود دفن كنيد،كه بعد از متلاشى شدن، آسيب هاى او مردم شهر را گرفتار كند. گفته است: مرده را با دفن كردن دور بياندازيد، آن وقت آيا خودش از افق ميت طلوع كند؟ قلب مرده، محل طلوع رحمانيّت، رحيميت، حكمت، لطف، مهر، رزاقيت و ربوبيت نيست.
اميرالمؤمنين عليه السلام اين قلب مرده را در سينه هر كسى ديد، اين طور فرمود:
«فَالصُّوْرَةُ صُورَةُ إنسانٍ وَ الْقَلْبُ قَلْبُ حَيوانٍ»
قيافه قيافه آدمى زاد است اما دل او دل حيوان است. اين خسارت گناه است.
منبع : پایگاه عرفان