قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

آثار مثبت عمل - جلسه هفتم (1) - (متن کامل + عناوین)

 

 شرايط توبه و انابه

 الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين و صلّ على محمد و آله الطاهرين.

گناهكارى كه قصد توبه دارد، بايد شرايط توبه را رعايت كند، تا آن توبه، هم بتواند گناهكار را نجات بدهد و هم خود توبه مورد قبول وجود مقدس پروردگار قرار بگيرد. در ابتداى سوره مباركه مؤمن، وقتى كه حضرت حق خودش را معرفى مى كند مى فرمايد: «وَ قَابِلِ التَّوْبِ» «1» خداى شما خدايى است كه توبه را مى پذيرد. ولى اين توبه مورد پذيرش، بايد با شرايط باشد.

تشبيهى براى توبه

قبل از كه اين خشك شويى هاى مدرن به وجود بيايد، گروهى بودند كه از آن گروه به عنوان «غسّال» ياد مى كردند. غسّال به معناى شخص رخت شوى، كه به فارسى «گازر» مى گفتند.

غسّال ها از خانه هاى متمكن و ثروتمند، اشياى قابل شستن و سنگين مانند تشك، لحاف، پرده و... را جمع مى كردند و كنار رودها و رودخانه ها مى بردند و دو چيز را هم با خودشان مى بردند. يك جنس شان صابون بود و يك جنس هم «مِغسل» بود؛ چوب تراشيده شده اى كه يك تكه بود. سر اين چوب يك مقدار پهن بود و لباس ها را مدتى در آب مى گذاشتند، بعد به اندازه اى صابون به خورد

______________________________
(1)- غافر (40): 3؛ و پذيرنده توبه.

 

لباس ها مى دادند كه تمام آلودگى ها و چرك ها را بتواند برطرف كند. بعد لباس صابونى شده را روى يك تخته سنگ مى گذاشتند و با مِغسل روى آن لباس مى كوبيدند. براى اين كه صابون و آب با كوبيدن كاملًا به خورد لباس برود و جايى را نگذارد كه آلوده بماند. بعد هم آب مى كشيدند و پهن مى كردند. لباس شسته و شفاف را بعد از خشك شدن به صاحبانش برمى گرداندند و آنها هم خيلى شاد مى شدند.

آيا اگر غسّال لباس را كنار رودخانه نمى برد، صابون و مغسل به كار نمى گرفت، آب هم نمى كشيد، فقط با لفظ شستن، حتى ده بار هم تكرار مى كرد، لباس شسته مى شد؟

آيات و روايات باب توبه مى گويند كه: اگر بخواهى توبه كنى، كار غسّال را بايد انجام بدهى. با

«استغفر اللّه ربى و اتوب اليه»

با گفتن الفاظ توبه، آلودگى ها از دل برطرف نمى شود و خدا توبه را قبول نخواهد كرد. همان طور كه لباس دهندگان، از غسال لباسى را قبول مى كردند كه در عمل شسته باشد. با لفظ «استغفر اللّه» يا «العفو» تنها، توبه تحقق پيدا نمى كند.

شرايط توبه از زبان اميرالمؤمنين عليه السلام

در نهج البلاغه آمده است:

«قالَ عليه السلام لِقائِلٍ، قالَ بِحَضْرَتِهِ، اسْتَغْفِرُ اللَّه، ثَكَلَتْكَ امُّكَ» «1»

وقتى شخصى در محضر امام عليه السلام گفت: «استغفر اللّه»، حضرت رنجيده خاطر و ناراحت شدند، چرا كه اين گناهكار معنى توبه را نفهميده است. از جهل، بى خبرى و ناآگاهى او ناراحت شد و فرمود: مادرت به عزايت بنشيند، اين توبه اى كه تو دنبال آن مى گردى، اين نيست كه انجام دادى. بلكه حروفى بود كه بر زبان تو

______________________________
(1)- نهج البلاغه: حكمت 417؛ «وَ قَالَ عليه السلام لِقَائِلٍ قَالَ بِحَضْرَتِهِ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ أَتَدْرِي مَا الِاسْتِغْفَارُ الِاسْتِغْفَارُ دَرَجَةُ الْعِلِّيِّينَ وَ هُوَ اسْمٌ وَاقِعٌ عَلَى سِتَّةِ مَعَانٍ أَوَّلُهَا النَّدَمُ عَلَى مَا مَضَى وَ الثَّانِي الْعَزْمُ عَلَى تَرْكِ الْعَوْدِ إِلَيْهِ أَبَداً وَ الثَّالِثُ أَنْ تُؤَدِّيَ إِلَى الْمَخْلُوقِينَ حُقُوقَهُمْ حَتَّى تَلْقَى اللَّهَ أَمْلَسَ لَيْسَ عَلَيْكَ تَبِعَةٌ وَ الرَّابِعُ أَنْ تَعْمِدَ إِلَى كُلِّ فَرِيضَةٍ عَلَيْكَ ضَيَّعْتَهَا فَتُؤَدِّيَ حَقَّهَا وَ الْخَامِسُ أَنْ تَعْمِدَ إِلَى اللَّحْمِ الَّذِي نَبَتَ عَلَى السُّحْتِ فَتُذِيبَهُ بِالْأَحْزَانِ حَتَّى تُلْصِقَ الْجِلْدَ بِالْعَظْمِ وَ يَنْشَأَ بَيْنَهُمَا لَحْمٌ جَدِيدٌ وَ السَّادِسُ أَنْ تُذِيقَ الْجِسْمَ أَلَمَ الطَّاعَةِ كَمَا أَذَقْتَهُ حَلَاوَةَ الْمَعْصِيَةِ فَعِنْدَ ذَلِكَ تَقُولُ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ».

 

جارى شد. و تو را پاك نمى كند. خداوند متعال توبه را براى پاك شدن آلودگان مقرّر كرده است.

بعد حضرت فرمودند:

«أَتَدْرى ما الْاسْتِغْفارُ، الْاسْتِغْفارُ دَرَجَةُ العِلّيّين وَ هُوَ اسْمٌ واقِعٌ عَلى سِتَةِ مَعَانٍ» «1»

توبه داراى شش جزء است:

1- پشيمانى از گذشته

جزء اول، امر قلبى است و آن اين است كه در واقع نسبت به گذشته پشيمان شوى. در گذشته از گناه خوشت مى آمد، ميل به گناه داشتى و از ارتكاب گناه لذت مى بردى؟ الان بايد حالت عوض شود و تمام آن خوشى هاى گذشته تو بايد از قلب تو خارج شود.

پشيمانى در توبه، محصول تفكّر

راه قرار گرفتن در پشيمانى هم اين است كه توجّه به گذشته عمرت كنى كه عمرت را با گناه لجن مال، بى قدر و بى قيمت كردى و در مقابل پروردگار ايستاده اى.

در حقيقت به نكوهيده بودن اين موضع گيرى فكر كند، كه يعنى من به حرف خدا توجه نكرده ام؛ مثلًا به زنى گفته: در برابر نامحرمان، حجابت را رعايت كن، اما او رعايت نكرده است. معناى آن اين است كه مو و چهره و زيبايى من، به خدا ربطى ندارد. دلم مى خواهد به همه نشان بدهم.

فكر كند كه آن مقدار زمانى كه در گناه گذاشته است، يعنى هلاك كردن عمر و لجن مال كردن زمانى كه مالك آن خدا است و در اختيار تو قرار داده بود كه در اين

______________________________
(1)- نهج البلاغه: كلمات قصار حكمت 417.

 

ظرف زمان، تجارت الهى داشته باشى، اما تو معامله شيطانى داشتى:

«أُوْلئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّللَةَ بِالْهُدَى فَمَا رَبِحَت تّجرَتُهُمْ» «1»

دست به داد و ستدى زدى كه سودى در آن نبوده، بلكه ضرر سنگين هم در آن بود. بعد هم توجّه كن كه چه قدر نسبت به پروردگار مهربانت شاخ و شانه كشيده اى.

ادب در برابر پروردگار

آنهايى كه اهل دل هستند، در مقابل مولاى خود چه قدر ادب به خرج مى دهند.

هزار بار بشويم دهان به مشك و گلاب

 

هنوز نام تو بردن كمال بى ادبى است

     

 

يكى از آن با ادبان مى گويد: من ادب در برابر پروردگار را در سفرى به هند، از يك هندى ياد گرفتم. روزى براى اولين بار وارد يك مغازه شدم. چند نفر ديگر قبل از من وارد مغازه شده بودند و جنس مى خواستند. من مى ديدم هر چند لحظه يكبار صاحب مغازه به آخر مغازه مى رود، يك پارچه سفيد بسيار تميز مثل يك پرده در آنجا آويخته بود. گوشه پارچه سفيد را كنار مى زند، يك سرى تكان مى دهد، برمى گردد و فروش را ادامه مى دهد.

تمام بت پرستان عالم، بت هاى فلزى يا چوبى را در حقيقت نمايشى از ارواح قدرتمندى مى دانند كه آن ارواح را مكتب هاى آنها ساخته اند و به آنها القا كرده اند كه خيلى ها از آنها دليل و برهانى براى اثبات آن وجود ندارد، بلكه خيالى است.

مثلًا مى گويد: اين بت با اين شكل، نماينده آن روحى است كه باران در اختيار او است. يعنى ما خود روح را نمى بينيم، پس مجسمه شكل او را عبادت مى كنيم. به

______________________________
(1)- بقره (2): 16؛ آنان كسانى هستند كه گمراهى را به جاى هدايت خريدند، پس تجارتشان سود نكرد و از راه يافتگان [به سوى حق ] نبودند.

 

آن روح مى گويند: ما بنده تو هستيم، پس باران فراوان بفرست و زراعت امسال ما را پر بركت قرار بده.

به من گفت: آقا چه مى خواهى؟ گفتم: من مقدارى جنس مى خواهم، اما قبل از اين كه جنس به من بدهى، بگو: پشت اين پرده سفيد چه خبر است، كه هر چند دقيقه اى، مى روى و گوشه پرده را بلند مى كنى و يك سرى تكان مى دهى، بعد برمى گردى و جنس را تحويل مشترى مى دهى؟

گفت: مجسمه معبود و خداى من پشت اين پرده است. من هر چند لحظه مى روم و گوشه اين پرده را كنار مى زنم، نگاهش مى كنم كه حيا كنم و تقلب و كم فروشى نكنم. اين بت كه نماينده اين روح است، مرا مى بيند و در محضر آن روح، كمال بى حيايى و بى ادبى است كه در فروش جنس، سر مردم را كلاه بگذارم.

اهل حق و مواظبت از خود

اهل دل و اهل حقيقت، چنان خدا را مراقب خود مى بينند كه در محضر وجود مقدس او حتى در حرف زدن، كمال ادب را رعايت مى كنند؛

هزار مرتبه شستم دهان به مشك و گلاب

 

هنوز نام تو بردن كمال بى ادبى است «1»

     

 

آدم در عظمت مولا و كوچكى خودش فكر كند. در ضايع شدن عمرش در گناه، فكر كند، تا پشيمان شود و الا با دعوت به پشيمانى كسى پشيمان نمى شود. اگر ما ده بار هم به گناهكار بگوييم: از گذشته ات پشيمان باش، نمى شود. پشيمانى مقدمات فكرى، علمى مى خواهد. يك مايه عظيم و سرمايه عالى است.

حضرت على عليه السلام فرمود: اين يك جزء توبه است. يعنى تنها صابون، لباس را پاك نمى كند، آب و چوب مغسل هم مى خواهد.

______________________________
(1)- وحدت كرمانشاهى.

 

ادامه دارد. . .


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه