قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

آثار مثبت عمل - جلسه سیزدهم (1) - (متن کامل + عناوین)

 

آفرينش حكيمانه

تهران، مسجد امير رمضان 1383

 

هدف خلقت

الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين و صلّ على محمد و آله الطاهرين.

 

مسير كوشش ها و فعاليت هاى مثبت انسانى، اگر مسير صحيح، سالم و پاك باشد، چه در نظام اين دنيا و چه در نظام عالم آخرت، به نتايج بسيار مهمى خواهد رسيد. البته انسان در اين زمينه سفارش شده است كه عجول و اهل شتاب نباشد.

زيرا نتايج فعاليّت هاى مثبت، در صورت صحيح بودن مسير، تدريجى است.

سالها بايد كه تا يك سنگ اصلى زآفتاب

 

لعل گردد در بدخشان يا عقيق اندر يمن «1»

     

هزاران فعل و انفعال در نظام عالم مادى صورت مى گيرد. مدتى هم براى آن از طرف خداوند مقرر مى شود، تا نتايج لازم خود را تحويل دهند.

اداره امور پروردگار عالم تدريجى است. چه افعال معنوى حضرت حق، كه ريشه در رحيميت او دارد و چه افعال مادى او، كه ريشه در رحمانيت او دارد.

قرآن مجيد مى فرمايد: قبل از پيدايش اين نظام، آسمان ها، زمين، سحابى، كهكشان ها، به اراده پروردگار يك ماده اى به صورت گاز ظهور كرد كه در قرآن كريم از آن گاز تعبير به دخان شده است:

«ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَآءِ و هِىَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا و لِلْأَرْضِ ائْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَآ أَتَيْنَا طَآئِعِينَ» «2»

______________________________
(1)- سنايى غزنوى.

(2)- فصلت (41): 11؛ آن گاه آهنگ آفرينش آسمان كرد، در حالى كه به صورت دود بود، پس به آن و به زمين گفت: خواه يا ناخواه بياييد. آن دو گفتند: فرمانبردار آمديم.

 

بعد ما به اين گاز خطاب كرديم كه به صورت آسمان ها و زمين خودنمايى كنند.

اين گاز هم فرمان ما را اطاعت كرد و به صورت آسمان ها و زمين و نظام هستى در آمد.

 

مفهوم شش روز در خلقت زمين و آسمان ها

خداوند مى فرمايد: خلقت زمين و آسمان در شش روز بوده است:

«إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِى خَلَقَ السَّموَ تِ وَالأْرْضَ فِى سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ» «1»

سؤال: هنوز كه نظام هستى به اين شكل در نيامده بود و روزى وجود نداشت.

زيرا پديده روز حاصل گردش زمين به دور خود- حركت وضعى- است. وقتى كه نيم كره زمين در مقابل خورشيد قرار مى گيرد، روز است و وقتى رو به خورشيد نيست، شب است. روز و شبى وجود نداشت، چطور پروردگار عالم مى فرمايد كه در شش روز آسمان و زمين را خلق كرده است؟

پاسخ: منظور از ايامى كه در قرآن مجيد آمده است، دوره مرحله اى است؛ آفرينش در شش دوره به وجود آمد.

اما اين شش دوره، چه مقدار طول كشيد؟ دانشمندان ثابت كرده اند كه ميلياردها سال طول كشيد تا اين نظام به اين شكلى كه هست به وجود آمد. اراده پروردگار در نظام تكوين و تشريع، اين است كه به تدريج انجام گيرد.

 

نزول تدريجى قرآن

نظام تشريع هم تدريج دارد پروردگار عالم براى نزول قرآن هيچ عجله اى نكرد.

بيست و سه سال زمان براى نزول آن قرار داد. به پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: «وَ لَاتَعْجَلْ

______________________________
(1)- اعراف (7): 54؛ به يقين پروردگار شما خداست كه آسمان ها و زمين را در شش روز آفريد، سپس بر تخت [فرمانروايى و تدبير امور آفرينش ] چيره و مسلط شد.

 

بِالْقُرْءَانِ» «1» در ارائه قرآن عجله و شتاب نكن «لَاتُحَرّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ» «2» صبر كن، هر مقدارى كه ما حكم كرديم، به مردم اعلام كن.

ما آيه را نازل مى كنيم، ولى ابلاغ و اعلام آن را بگذار با اجازه ما صورت گيرد.

چه بسا كه آيه اى نازل مى شد و دو ماه بعد به پيغمبر صلى الله عليه و آله اعلام مى شد كه ابلاغ كن.

مردم بايد عنصر زمان را در انديشه و فكر و امر مادى و معنوى به كار گيرند. در طول زمان افكار، انديشه ها و امور پخته مى شود. ما پيغمبر و امام شتابزده نداشتيم.

 

وعده حتمى خدا بر عذاب مجرمان

حقيقتى در قرآن كريم آمده است كه مخالفان و معاندان مى گفتند: اى پيامبر تو مى گويى اگر بى دين، رباخور، زناكار، قاتل يا غارت گر باشيم، عذاب بر شما نازل مى شود، آن عذاب كجا است؟ ما چند سال است كه اين كارها را مى كنيم، تلنگرى هم به ما نخورده است: «مَتَى هذَا الْوَعْدُ إِن كُنتُمْ صدِقِينَ» «3» پس اين وعده عذابت چه زمانى تحقق پيدا مى كند، اگر از راستگويان هستى؟ خداوند به آنها پيام داد:

«فَلَا تَسْتَعْجِلُوهُ» «4» در نزول عذاب عجله و شتاب نورزيد، ممكن است اين وعده اى كه به شما دادم، در دنيا، پنجاه سال طول بكشد.

بعد به مخالفان مى فرمايد: «وَ مَآ أَنتُم بِمُعْجِزِينَ» «5» من ناتوانى در نزول عذاب ندارم، چون يك نفر از شما از دسترس و قدرت من نمى توانيد بيرون برويد، شما محكوم به حكومت من هستيد.

 

منطق زينب كبرى عليها السلام

حضرت زينب كبرى عليها السلام با يزيد كه مست و مغرور، در اوج سلامتى بدن و قدرت بود. فرمود:

«كِدْ كَيْدَكَ» «6»

هر نقشه اى دارى، عليه خدا و دين و عاشقان خدا به كار بگير

«وَ اجْهَدْ جَهْدَكَ»

با اسلحه، پول، نيرو، زبان و مسخره كردن كوشش خود را به

______________________________
(1)- طه (20): 114؛ و پيش از آنكه وحى كردن قرآن بر تو پايان گيرد در خواندنش شتاب مكن، و بگو: پروردگارا! دانش مرا بيفزاى.

(2)- قيامت (75): 16؛ زبانت را به حركت در نياور تا در خواندن آن شتاب ورزى.

(3)- انبياء (21): 38؛ [به پيامبر و مؤمنان ] مى گويند: اگر راست مى گوييد، اين وعده كى خواهد بود؟

(4)- نحل (16): 1؛ پس خواستار شتاب در آن نباشيد.

(5)- يونس (10): 53؛ و شما عاجز كننده [خدا] نيستيد.

(6)- بحار الأنوار: 45/ 157- 160، باب 39، حديث 5؛ «شَيْخٌ صَدُوقٌ مِنْ مَشَايِخِ بَنِي هَاشِمٍ وَ غَيْرُهُ مِنَ النَّاسِ أَنَّهُ لَمَّا دَخَلَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ حَرَمُهُ عَلَى يَزِيدَ لَعَنَهُ اللَّهُ جِي ءَ بِرَأْسِ الْحُسَيْنِ عليه السلام وَ وُضِعَ بَيْنَ يَدَيْهِ فِي طَسْتٍ فَجَعَلَ يَضْرِبُ ثَنَايَاهُ بِمِخْصَرَةٍ كَانَتْ فِي يَدِهِ وَ هُوَ يَقُولُ: لَيْتَ أَشْيَاخِي بِبَدْرٍ شَهِدُواجَزَعَ الْخَزْرَجِ مِنْ وَقْعِ الْأَسَلِ لَأَهَلُّوا وَ اسْتَهَلُّوا فَرَحاً وَ لَقَالُوا يَا يَزِيدُ لَاتُشَلَ فَجَزَيْنَاهُمْ بِبَدْرٍ مِثْلَهَاوَ أَقَمْنَا مِثْلَ بَدْرٍ فَاعْتَدَلَ لَسْتُ مِنْ خِنْدِفَ إِنْ لَمْ أَنْتَقِمْ مِنْ بَنِي أَحْمَدَ مَا كَانَ فَعَلَ فَقَامَتْ زَيْنَبُ بِنْتُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ... وَ إِلَى اللَّهِ الْمُشْتَكَى وَ الْمُعَوَّلُ وَ إِلَيْهِ الْمَلْجَأُ وَ الْمُؤَمَّلُ ثُمَّ كِدْ كَيْدَكَ وَ اجْهَدْ جُهْدَكَ فَوَ الَّذِي شَرَّفَنَا بِالْوَحْيِ وَ الْكِتَابِ وَ النُّبُوَّةِ وَ الِانْتِجَابِ لَاتُدْرِكُ أَمَدَنَا وَ لَاتَبْلُغُ غَايَتَنَا وَ لَاتَمْحُو ذِكْرَنَا وَ لَاتَرْحَضُ عَنْكَ عَارُنَا وَ هَلْ رَأْيُكَ إِلَّا فَنَدٌ وَ أَيَّامُكَ إِلَّا عَدَدٌ وَ جَمْعُكَ إِلَّا بَدَدٌ يَوْمَ يُنَادِي الْمُنَادِي أَلَا لُعِنَ الظَّالِمُ الْعَادِي وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي حَكَمَ لِأَوْلِيَائِهِ بِالسَّعَادَةِ وَ خَتَمَ لِأَوْصِيَائِهِ بِبُلُوغِ الْإِرَادَةِ نَقَلَهُمْ إِلَى الرَّحْمَةِ وَ الرَّأْفَةِ وَ الرِّضْوَانِ وَ الْمَغْفِرَةِ وَ لَمْ يَشْقَ بِهِمْ غَيْرُكَ وَ لَاابْتَلَى بِهِمْ سِوَاكَ وَ نَسْأَلُهُ أَنْ يُكْمِلَ لَهُمُ الْأَجْرَ وَ يُجْزِلَ لَهُمُ الثَّوَابَ وَ الذُّخْرَ وَ نَسْأَلُهُ حُسْنَ الْخِلَافَةِ وَ جَمِيلَ الْإِنَابَةِ إِنَّهُ رَحِيمٌ وَدُودٌ فَقَالَ يَزِيدُ مُجِيباً لَهَا شِعْراً: يَا صَيْحَةً تُحْمَدُ مِنْ صَوَائِحِ مَا أَهْوَنَ الْمَوْتَ عَلَى النَّوَائِحِ ثُمَّ أَمَرَ بِرَدِّهِم».

 

ميدان بياور. در آينده معلوم خواهد شد كه چه كسى غالب و چه كسى مغلوب است و چه كسى مقرب خدا و چه كسى بعيد است؟ در آينده معلوم مى شود كه قبور چه كسانى محل عشق ورزى عاشقان و قبور چه كسانى گم مى شود كه كسى نمى تواند در اين عالم آن را پيدا كند.

خدا هم عجله اى ندارد، چون مجرم از دست خدا كه نمى تواند فرار كند و خودش را پنهان كند. اين حكم پروردگار است.

 

مهلت خدا به مجرمان

خداوند متعال به دو علت به مجرمان مهلت مى دهد و عجله اى در انتقام و عذاب ندارد.

اما يك علتى كه به مجرمان مهلت مى دهد، اين است كه مجرم در اين مهلت، گوهر توبه را پيدا كند. يك پندى بشنود، يك صحنه عبرت آميزى را ببيند، يك خط شعر يا يك آيه قرآن او را بيدار كند، مرگ كسى قلب او را حركت بدهد، بلا و دردى او را از خواب غفلت بيدار كند.

گاهى مجرمى را به اميد توبه سى سال مهلت مى دهد و عجله اى هم ندارد. چه مجرمان عجيب و غريبى بودند كه در فضاى همين مهلت ها تبديل به مؤمنان واقعى و پاكان كم نظيرى شدند. تعداد آنها هم در تاريخ بشر كم نيست. پنجاه سال غرق در آلودگى است، يك باره در همين مدت طولانى توبه مى كند پروردگار عالم از او گذشت مى كند، او را در دنيا و قيامت جريمه نمى كند و با پاكان عالم وارد بهشت مى شود.

قرآن مى گويد: مجرمان، مشركان، كافران اگر ايمان آوردند و توبه كردند:

«فَإِخْوَ نُكُمْ فِى الدّينِ» «1» من حكم مى كنم كه آنان برادران دينى شما هستند. اين حوصله و صبر، اخلاق خدا است. گاهى مصيبت و بلايى براى آدم پيش مى آيد و

______________________________
(1)- توبه (9): 11؛ برادران دينى شمايند.

 

او با عجله مى خواهد آن را حل كند، اما نمى شود، ولى اگر صبر و حوصله كند، زمان مقرر بر او بگذرد و آن نتيجه لازم را بدهد، او از اصل بلا، شاد مى شود كه چنين برنامه اى براى ما پيش آمد. در ابتدا آن بلا خيلى تلخ است، اما با حوصله و صبر، انتهاى آن بسيار شيرين مى شود.

 

بردبارى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله

پيامبر صلى الله عليه و آله سيزده سال در اوج مشكلات در مكه بودند، زنانِ مؤمن را مى گرفتند و با طناب به شتر مى بستند. شتر را در بيرون مكه و در سنگلاخ ها رم مى دادند تا بدن آنان ذره ذره مى شد و چيزى از آن نمى ماند. با مردان هم همين كار را مى كردند. ريگ ها را در آتش مى ريختند، داغ مى شد، مردم مؤمن را عريان و طناب پيچ مى كردند و روى ريگ ها مى غلتاندند.

پيغمبر صلى الله عليه و آله و يارانش را كه حضرت خديجه عليها السلام هم بين آنها بود، هزار شبانه روز در شعب ابى طالب حبس كردند. نان و آب نداشتند، مردم با آنها معامله، خريد و فروش نمى كردند. ابوطالب عليه السلام مورد احترام اهل مكه بود، نيمه هاى شب، پابرهنه، به دور از چشم دشمن از شعب بيرون مى رفت و يك مقدار نان خشك و مشك آبى تهيه مى كرد و براى انسان هاى در شعب ابى طالب مى آورد.

گاهى چهل يا پنجاه نفر يك نان يا خرما سهم آنها مى شد. اگر در حل مشكل عجله مى كردند، هرگز موفق نمى شدند. زيرا عجله در اين بود كه پيغمبر صلى الله عليه و آله سران مكه را بايد دعوت مى كرد و مى گفت: ما با شما سازش مى كنيم. من براى اسلام تبليغ نمى كنم. آنها هم مى گفتند: پس از شعب مى توانيد بيرون بياييد.

 

 ادامه دارد. . .


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه