به پيغمبر صلى الله عليه و آله مى گويد: از ربّ بودن من كمك بگير، ربّى كه به تمام جهانيان و ذرات هستى كمك داده است و اين نظام را به وجود آورده، بايد به كمك تو بيايد، دستت را بگيرد. تو با قدم خودت، از دروازه صدق نمى توانى وارد شوى، يعنى آن قدرت در تو نيست. اين نهايت حرف آيه است.
«وَ قُل رَّبّ أَدْخِلْنِى مُدْخَلَ صِدْقٍ» ربّ من! تو مرا از دروازه صدق وارد زندگى كن. يعنى تو در انديشه، نيت، اخلاق، عمل، صفات، حال و باطن من جلوه كن، كه با جلوه ربوبى تو، من از دروازه صدق وارد در حيات و زندگى شوم و «وَ أَخْرِجْنِى مُخْرَجَ صِدْقٍ» و روزى هم كه مى خواهى من را خارج كنى، از دروازه دنيا به عالم بعد ببرى، باز هم با ربوبيت خودت، به كمك من بيا. چون لحظه مرگ است.
ربوبيت تو بايد دست مرا بگيرد و از دروازه صدق بيرون ببرد؛ «أَدْخِلْنِى مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنِى مُخْرَجَ صِدْقٍ».
منبع : پایگاه عرفان