قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عالم بى عمل و واعظ غير متّعظ

از رسول خدا روايتى به دو صورت در مهمترين كتاب هاى تفسير و حديث در اين زمينه نقل شده كه يكى از آن دو روايت به اين مضمون است:

«مررت ليلة اسرى بى على قوم تغرض سفاههم بمقاريض من نار فقلت من هؤلاء يا جبرئيل؟ قال هؤلاء الخطباء من امتك يأمرون الناس بالبر و ينسون انفسهم:»

شبى كه مرا به معراج بردند به قومى گذشتم كه با قيچى هائى از آتش لب هاى آنان را مى بريدند، به جبرئيل گفتم اينان كيستند؟

گفت واعظان و گويندگان امتت، مردم را به نيكى دعوت مى كردند ولى خود را از آراسته شدن به نيكى در ظلمت خود فراموشى داشتند.

و نيز از پيامبر اسلام روايت شده:

«يطلع قوم من اهل الجنة الى قوم من اهل النار، فيقولون لهم ما ادخلكم النار و انما ادخلنا الله الجنة بفضل تأديبكم و تعليمكم قالوا: انا كنا نامر بالخير و لا نفعله:»

گروهى از اهل بهشت به گروهى از اهل دوزخ نظر مى كنند و به آنان مى گويند: خدا ما را از بركت تأديب و تعليم شما وارد بهشت كرد، چه چيزى عامل ورود شما به دوزخ شد؟ پاسخ مى دهند: ما همگان را به خير و نيكى و طاعت و عبادت دعوت كرديم ولى خود به انجام آن برنخاستيم!

حضرت صادق (ع) مى فرمايد:

«من لم ينسلخ من هواجه، و لم يتخلص من آفات نفسه و شهواتها، و لم يهزم الشيطان و لم يدخل فى كنف الله تعالى و توحيده و امان عصمته لا يصلح له الامر بالمعروف و النهى عن المنكر لانه اذا لم يكن بهذه الصفة فكلما اظهر امراً يكون حجةعليه و لا ينتفع الناس به قال الله تعالى أتامرون الناس بالبر و تنسون انفسكم و يقال له: يا خائن اتطالب خلقى بما خنت به نفسك و ارخيت عنه عنانك:»

كسى كه از خيالات فاسدى كه بر درونش مى گذرد كنده نشود، و از آفات نفس و خواسته هاى بى مهارش خلاصى نيابد، و شيطان را فرارى ندهد، و در پناه خداى متعال و توحيدش و حصار حفظش وارد نگردد، صلاحيت امر به معروف و نهى از منكر در او نيست، زيرا وقتى انسان شايسته اى براى اين كار نباشد هرگاه وارد اين برنامه گردد حجتى بر ضد خود اوست.

و مردم از او بهره نمى برند، خدا مى فرمايد: آيا مردم را دعوت به نيكى مى كنيد ولى خود را در اين زمينه فراموش مى نمائيد و به او گفته مى شود:

اى خائن بندگانم را به چيزى دعوت مى كنى كه خود در اين زمينه به خود خيانت ورزيدى، و زمام زندگى ات را از آن رها ساخته اى!!

خثيمه مى گويد حضرت باقر (ع) به من فرمود:

«ابلغ شيعتنا ان اعظم الناس حسرة يوم القيامة من وصف عدلا ثم خالفه الى غيره:»

به شيعيان ما ابلاغ كن كه در قيامت شديدترين مردم از نظر حسرت و اندوه كسى است كه عدالت را براى مردم وصف كرده ولى خود نسبت به ديگران ظلم و ستم نموده است.

حضرت صادق (ع) فرموده:

«من اشد الناس عذاباً يوم القيمة من وصف عدلا و عمل بغيره:»

از ميان مردم سخت ترين عذاب براى كسى است كه عدل را براى مردم ستوده و خود به مردم ظلم و ستم كرده است.

اميرالمؤمنين (ع) در روايت بسيار مهمى مى فرمايد:

«العلماء رجلان: رجل عالم آخذ بعلمه فهذا ناج، و عالم تارك لعلمه فهذا هالك و ان اهل النار ليتأذون من ريح العالم التارك لعلمه، و ان اشد اهل النار ندامة و حسرة رجل دعا عبداً الى الله فاستجاب له و قبل منه فاطاع الله فادخله الله الجنة و ادخل الداعى النار بتركه علمه و ابتاعه الهوى و طول الامل اما ابتاع الهوى فيصد عن الحق، و طول الامل ينسى الآخرة:»

دانشمندان دو نفرند، دانشمندى كه دانشش را بكار بسته پس او اهل نجات است، و عالمى كه به علمش عمل ننموده پس او اهل هلاكت است، اهل دوزخ از بوى بسيار زننده عالم بى عمل پيوسته آزار مى بينند، سخت ترين اهل دوزخ از نظر پشيمانى و اندوه كسى است كه انسانى را به خدا دعوت نموده و او هم پذيرفته و به اطاعت از خدا اقدام كرده و خدايش او را به بهشت برده، و آن دعوت كننده را بخاطر اين كه به علمش عمل نكرده و پيرو هواى نفس بوده، و آرزوهاى دور از دسترس بر او حكومت داشته به دوزخ انداخته، اما پيروى از هوا سدّى در برابر حق است، و آرزوهاى دور از دسترس فراموش دهنده آخرت است.

ابن عباس به عالمان و واعظان سفارش ارزنده اى دارد، مى گويد: اگر مى خواهى از فضاحت و رسوائى در امان باشى سه آيه از قرآن را نسبت به كار و وظيفه ات نصب العين خود قرار ده:

أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ

آيا مردم را به نيكى فرمان مى دهيد و خود را فراموش مى كنيد.

لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ:

چرا آنچه را مى گوئيد خود عمل نمى كنيد.

وَ ما أُرِيدُ أَنْ أُخالِفَكُمْ إِلى ما أَنْهاكُمْ عَنْهُ:

شعيب به مردم مدين گفت: من نمى خواهم آنچه كه شما را از آن نهى مى كنم خود مرتكب شوم.

أَ فَلا تَعْقِلُونَ:

گويا عالمان بى عمل و واعظان غير متّعظ در عين داشتن دانش از عقل و خرد و نهايتاً تعقل و انديشه عارى و بى بهره اند.

در روايتى آمده:

«مر رسول الله بمجنون فقال ماله؟ فقيل انه مجنون فقال بل هو مصاب انما المجنون من آثر الدنيا على الآخرة:»

رسول خدا به ديوانه اى گذشت، فرمود: او را چه شده؟ گفتند: ديوانه است، فرمود نه حادثه اى ضربه زننده به روان به او رسيده، ديوانه فقط كسى است كه دنيا را به قيمت از دست دادن آخرت انتخاب كرده است!

على (ع) فرمود:

«العاقل من غلب هواه و لم يبع آخرته بدنياه:»

خردمند كسى است كه بر خواسته هاى بى مهارش پيروز است و آخرتش را به خاطر دنيايش نفروخته.

از حضرت صادق (ع) روايت شده:

«كمال العقل فى ثلاث: التواضع لله، و حسن اليقين، والصمت الامن خير:»

كمال عقل در سه حقيقت است: فروتنى براى خدا، و يقين نيكو، و سكوت مگر در سخن مفيد.

از آنجا كه عالمان يهود، از هوا و هوس خود پيروى كردند، و در خيالات و اوهام خويش دست و پا مى زدند، و آخرت را در برابر به دست آوردن اندكى از مال دنيا فروختند، و در برابر حق فروتنى نكردند، و يقين به خدا و آخرت نداشتند، حضرت حق آنان را به جمله كوبنده أَ فَلا تَعْقِلُونَ: توبيخ و شماتت و سرزنش مى كند، گويا مى خواهد بگويد وجود شما از عقل و خرد خالى است كه در عاقبت كارتان و كار آنان كه با كتمان حق به گمراهى كشيديد تعقل نمى كنيد، و زشتى اعمال خود را با انديشه صحيح ارزيابى نمى نمائيد، آرى عالم بى عمل، و دانشمندى كه به دانشش عمل نمى كند جاهل بى خرد است.

 

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه