قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

راه‏هاى نفوذ شيطان به قلب‏

 

منابع مقاله:

کتاب : عرفان اسلامى جلد دو         

نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان

 

قلب، همانند حصارى است كه دشمن ديرينه انسان- شيطان پليد- تمام همّت خود را براى ورود در آن قرار داده و براى تصرّف اين حصار و حكومت بر آن سخت مى كوشد.

تنها كسى مى تواند اين حصار را از دستبرد شيطان حفظ كند كه با بيدارى كامل به پاسدارى و حراست ابواب و طرق و شكاف هاى نفوذى آن مشغول باشد.

و هركس طرق و ابواب نفوذى اين دشمن و يران گر را نشناسد، توان حفظ اين حصار را ندارد.

نگهدارى قلب از برنامه هاى فاسد شيطان، بر هر مكلّفى واجب و فراهم كردن مقدمه آن نيز واجب است، پس شناخت راه هاى نفوذى شيطان كه باعث حفظ قلب از خطرات است واجب مى باشد.

 

1- حرص و حسد

شيطان مطرود براى تسلط و حكومت خود بر قلب و چيره شدنش بر مخزن و منبع فيوضات الهى و تبديل آن به پرورشگاه انواع رذايل و خبائث، از هيچ طريقى چشم پوشى نمى كند و با هر ريسمانى قلوب انسان ها را به بند مى كشد و آن ها را هدف تيرهاى زهرآگين و مهلك خود قرار مى دهد.

دو راه و دو مدخل بسيار بزرگى كه شيطان به وسيله آنها به راحتى مى تواند حكومتش را بر قلب انسان برقرار كند عبارت است از: حرص و حسد.

زمانى كه انسان حريص بر چيزى باشد، اين حرص- كه از اوصاف شيطانى است- انسان را از ديدن حقيقت، كور و از شنيدن واقعيّت، كر مى كند چنانچه پيامبر عزيز صلى الله عليه و آله فرمود:

حُبُّكَ الشَّى ء يُعْمى وَيُصِمُ «1».

محبّتت به شيئى تو را كور و كر مى كند.

در پرتو پرنور چراغ بصيرت، انسان راه هاى نفوذى شيطان را مى شناسد. زمانى كه پرده حرص و حسد، جلو نورافشانى اين چراغ معنوى را گرفت، انسان از ديدن آن چه بايد ببيند محروم گشته و در همين حال شيطان خطرناك فرصت پيدا مى كند و آنچه را عامل رساندن انسان حريص به شهوات حيوانى است براى انسان نيكو جلوه مى دهد. در اين صورت انسان با داشتن زمينه حرص و تحريكات شيطانى دست به هر گناهى مى زند!!

آرى، وقتى نور بصيرت از كعبه دل بيرون رود و حرص اين رذيلت شيطانى جايگزين آن گردد، معلوم است كار اين خانه به كجا مى كشد!

در تفسير بعضى از آيات قرآن مجيد آمده:

زمانى كه نوح سوار كشتى شد و به دستور خداوند از هر نوع موجود زنده جفتى را در كشتى آورد، ناگهان چشمش به پيرمردى خورد كه او را نشناخت، فرمود: چه كسى تو را داخل كشتى كرد؟ پاسخ داد: خودم آمدم و آمدنم براى اين است كه به قلب يارانت دست اندازى كنم تا جايى كه قلبشان با من و بدن هايشان با تو باشد.

نوح فرياد زد: اى دشمن خدا! از كشتى بيرون شو، تو موجودى هستى كه خدايت از پيشگاه رحمت و مغفرتش طرد كرده است.

ابليس به نوح گفت:

پنج چيز مردم را به هلاكت مى نشاند، سه مرحله آن را برايت مى گويم و از دو قسمت ديگرش كه ابزار مهم من براى به دام انداختن فرزندان آدم است چشم مى پوشم!!

خداوند به نوح فرمود:

احتياجى به بيان آن سه قسمت نيست، از او بخواه آن دو قسمت را برايت بگويد. شيطان گفت: دو برنامه اى است كه مرا تكذيب نمى كنند و دو مسئله است كه به آن دو با من مخالفت نمى ورزند. اى نوح! حرص و حسد، مردم را هلاك كرد، به خاطر آتش حسد خرمن عبادتم سوخت و ملعون شده و از پيشگاه محبّت حق رانده شدم و با حرص بود كه درخت ممنوع بهشت را بر آدم مباح كردم و به وسيله حرص بود كه آدم را از بهشت محروم نموده و به حاجتم رسيدم!! «2» حرص و حسد، دو علّت و دو مرض و دو عامل بدبختى است كه جاى هر دو در قلب است و شيطان با ورود از اين دو راه قلب را تسخير كرده و در نتيجه همه اعضا و جوارح را- كه در سايه فرماندهى قلب اند- به گناه و آلودگى خواهد كشيد.

 

2- غضب و شهوت

دو راه ديگرى كه شيطان از آن دو راه مى تواند بر قلب انسان، اين عرش پاك الهى تسلّط پيدا كند غضب و شهوت است.

غضب، راهزن عقل و غول پرخطر جاده باطن پاك انسان است؛ با ضعف ارتش عقل، هجوم ارتش شيطان شروع مى شود.

به هنگام خشم است كه شيطان هم چون كودكى كه با توپ بازى مى كند با انسان و سعادت انسان بازى مى كند.

روايت بسيار مهمى در اين زمينه رسيده كه جدّاً قابل دقت است، مى فرمايد:

شيطان، موسى را ملاقات كرد و به حضرت عرضه داشت: اى موسى! تويى آن انسانى كه خداوند مهربان تو را به رسالت برگزيده و بى واسطه با تو سخن مى گويد، روى اين حساب از آبروى فوق العاده اى برخوردارى، من يكى از مخلوقات خدايم و گناهى را مرتكب شدم و علاقه دارم از آن گناه به درگاه حضرت حق توبه كنم!! به پيشگاه محبوب عالميان واسطه شو تا توبه ام را بپذيرد.

موسى بزرگوار قبول كرد، از خداوند مهربان درخواست كرد: الهى! توبه اش را بپذير. خطاب رسيد: موسى! خواسته ات را قبول كردم، به شيطان امر كن به قبر آدم سجده كند، چرا كه توبه از گناه، جبران عمل فوت شده است.

موسى، ابليس را ديد و پيشنهاد مقصود خلقت را به او گفت. سخت عصبانى و خشمگين شد و با تكبّر گفت: اى موسى! من به زنده او سجده نكردم، توقّع دارى به مرده او سجده كنم!!

سپس گفت: اى موسى! به خاطر اين كه به درگاه حق جهت توبه من شفاعت كردى بر من حق دار شدى، به تو بگويم كه در سه وقت مواظب ضربه من باش كه هركس در اين سه موضع، مواظب من باشد از هلاكت مصون مى ماند.

1- به هنگام خشم و غضب، مواظب فعاليت من باش كه روحم در قلب تو و چشمم در چشم تو است و همانند خون در تمام وجودت مى چرخم، تا به وسيله تيشه خشم، ريشه ات را بركنم.

2- به وقت قرار گرفتن در ميدان جهاد، متوجّه باش كه در آن وقت من مجاهد فى سبيل اللّه را به ياد فرزندان و زن و اهلش انداخته، تا جايى كه رويش را از جهاد فى اللّه برگردانم!

3- بترس از اين كه با زن نامحرم خلوت كنى كه من در آنجا واسطه نزديك كردن هر دو به هم هستم «3»!

در اين داستان عجيب، شيطان به سه برنامه خطرناك اشاره دارد: شهوت، غضب و حرص.

در هر صورت بايد گفت: بدون شك، فرار انسان از جهاد، ريشه اى جز حرص به دنيا ندارد و امتناع ابليس از سجده به آدم منشأى غير حسد نمى تواند داشته باشد و اين حسد، درب بسيار بزرگى است كه شيطان با ورودش، قدرت تسخير قلب را پيدا مى كند.

مى گويند: بعضى از پيامبران به شيطان گفتند: به چه چيز بر انسان غالب مى شوى؟ گفت: به حرص و هواى نفس.

مى گويند: ابليس در برابر بنده اى از بندگان خالص حق ظاهر شد؛ آن عبد بيدار از او پرسيد: در كدام يك از اخلاقيات انسان كمك مؤثّرترى براى تو است كه او را به بدبختى بنشانى؟ گفت: خشم، چون انسانى به غضب گرفتار شود او را به بازى مى گيرم چنان كه كودك توپ را مى گيرد!

فيض كاشانى، آن انسان والا چنين گويد:

رو به حق آورى اى جان چه شود

 

نروى همره شيطان چه شود

توبه ها چند كنى و شكنى

 

نكنى گر تو گناهان چه شود

اوّل انديشه كنى تا آخر

 

نشوى زار و پشيمان چه شود

«فيض» بيهوده كنى جان تا كى

 

جان دهى در ره جانان چه شود

     

 

3- عشق به لذات دنيا

از جمله راه هايى كه شيطان، قلب را تسخير مى كند، عشق انسان به آرايش و لباس فاخر و جمع كردن اثاث زندگى و ساختن خانه اى مطابق با ميل و شهوت است.

شيطان هنگامى كه اين محبّت را حاكم بر دل ديد، دائم انسان را دعوت به آباد كردن خانه به حد افراط و رنگ و نقّاشى سقف و ديوارهاى آن و وسعت دادن بنا، مى كند و از او مى خواهد كه تا مى تواند به لباس ومركبش برسد. كارى مى كند كه تمام عمر در تسخير اين نوع برنامه ها باشد و آن چنان او را غرق در امور دنيا مى كند كه همانند كرم ابريشم مجبور شود به طور دائم به دور خود بتند، تا زمانى كه مرگ برسد؛ آن وقت است كه در راه شيطان و هواى نفس جان داده و به بدبختى ابدى دچار خواهد گشت؛ به همين خاطر بود كه بسيارى از دانايان از بدى عاقبت وحشت داشتند.

 

4- پرخورى

پرخورى و سيرى از غذا، يكى از راه هاى تسلط شيطان بر قلب است. هر چند غذاى حلال باشد؛ زيرا پرخورى و سيرى علّت تقويت شهوات است و شهوات از برّنده ترين اسلحه هاى ابليس ملعون است.

مى گويند: يحيى، ابليس را با قفل هاى متعدّدى ديد، از او پرسيد: اين ها چيست؟ گفت: شهواتى كه به وسيله آن ها انسان را از بندگى بازمى دارم.

يحيى گفت: در اين قفل ها براى من هم چيزى هست؟ گفت: آرى، زمانى كه پر بخورى تو را نسبت به نماز و ذكر سنگين كرده و آن طور كه بايد نمى توانى نماز بخوانى و شيرينى ذكر حق را بيابى. يحيى گفت: غير از اين هم چيزى هست؟

گفت: نه.

يحيى گفت: از اين پس تعهد خدايى بر من است كه شكم خود را از غذا پر نكنم. ابليس هم گفت: به خدا قسم از اين به بعد، هرگز مسلمانى را نصيحت نخواهم كرد «4».

 

5- طمع

طمع، از جمله درهايى است كه شيطان براى حكومت بر قلب از آن گذر مى كند. وقتى طمع بر دل غالب شد، دائماً شيطان انسان را وادار به تصنّع در عمل و اخلاق و جلوه دادن خويش مى كند، تا آن كسى كه انسان نسبت به او طمع كرده توجّهش به آدمى جلب شود و اينجا است كه انسان به ناچار گرفتار ريا و مكر و حيله و تلبيس شده و آنچه را انسان به آن طمع كرده گويى معبود انسان مى شود.

از آن به بعد همّت انسان در جلب او و محبوب شدن نزد او خرج مى شود و براى به دست آوردن خشنودى فردى كه به او طمع بسته، از هر درى وارد شده دست به هر عمل ناشايستى مى زند. حداقلّ بلايى كه در اين زمينه انسان دچار مى شود تعريف بيجا از طرف و سهل انگارى نسبت به غلطكارى هاى او و ترك امر به معروف و نهى از منكر است.

نقل مى كنند:

ابليس به نظر عبداللّه بن حنظله آمد و گفت: مى خواهم چيزى به تو بياموزم! عبداللّه گفت: هيچ حاجتى به آموختن از تو ندارم. گفت: عبداللّه! دقت كن اگر مطلبم خير بود قبول كن ورنه مرا از خود بران. اى پسر حنظله! از غيرخدا تقاضا و تمنّا نداشته باش و به هنگام خشم مواظب باش كه به كجا كشيده مى شوى!

 

6- عجله و ترك استقامت

از ديگر راه هاى ورودى شيطان به قلب، عجله و ترك استقامت در امور است.

پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله فرموده:

الأَنَاةُ مِنَ اللّهِ وَالعَجَلَةُ مِنَ الشيطانِ «5».

وقار و سنگينى از خداى عزوجل و عجله از شيطان است.

قرآن مى فرمايد:

[خُلِقَ الْإِنْسانُ مِنْ عَجَلٍ ] «6».

انسان از شتاب و عجله آفريده شده است.

و در جاى ديگر مى فرمايد:

[وَ كانَ الْإِنْسانُ عَجُولًا] «7».

و انسان بسيار شتاب زده و عجول است.

و به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

[وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضى إِلَيْكَ وَحْيُهُ ] «8».

 

و پيش از آن كه وحى كردن قرآن بر تو پايان گيرد در خواندنش شتاب مكن.

آرى، اعمال آدمى بايد از روى بصيرت و بينايى و معرفت و آگاهى باشد و بصيرت و معرفت، احتياج به تأمّل در كار و استخدام زمان و مهلت دارد و بدون شك عجله، انسان را از بهره گرفتن از بصيرت و معرفت منع مى كند و به هنگام عجله ابليس خائن از جايى كه انسان نفهمد سفره شرّش را باز مى كند.

روايت شده:

به وقت ولادت عيسى، فرزندان ابليس به پدر خود گفتند: امروز سر بت ها و اصنام افتاد، چه خبر شده؟ گفت: نمى دانم. دورى زد و برگشت و از ولادت عيسى، خبر داد و گفت: دوره بت پرستى تمام شد، انسان را از راه عجله و سبك گرفتن كار گمراه كنيد.

 

7- مال دنيا

از ديگر راه هاى غلبه شيطان درهم و دينار و طلا ونقره و توابع اين دو فلز است، آن چنان دل را به مال پيوند مى دهد كه براى انسان همّت و اراده و محبّت و عشقى جز به مال نماند و از اين راه تمام وقت گرانبها و عمر پر قدرش صرف شود تا جايى كه چشم باز كند، خود را در عمق جهنّم ببيند!!

 

8- ترس از فقر

از درهاى ديگر شيطان به سوى قلب بخل و ترس از ندارى و فقر است؛ بخلى كه اگر بر انسان مسلّط شود آدمى را از انفاق در راه حق محروم كرده و تمام نيروى انسان را در جهت جمع مال- كه عاقبتش عذاب اليم است- متمركز خواهد كرد.

از قول شيطان نقل مى كنند كه گفته: در سه جا به طور حتم انسان مغلوب من است: به دست آوردن مال نامشروع، خرج مال در غير جاى خودش و منع حقوق مالى.

گفته اند: شيطان سلاحى براى گمراه كردن بشر برّنده تر از ترس از فقر ندارد، چون بخل و ترس از فقير شدن، بر انسان غالب شد از به دست آوردن مال حرام خوددارى نخواهد كرد و از پرداخت حقوق مالى ابا خواهد داشت و از سر هوى و هوس سخن خواهد گفت و بر پروردگارش سوء ظن خواهد برد!

عزيزان! آنچه را در سطور گذشته به عنوان خطرات قلب و علل فساد دل خوانديد، همه به فرموده امام صادق عليه السلام، باعث وقف قلب يعنى قطع دل از منافع حقيقى دنيا و آخرت و محروم شدن قلب از رحمت بى منتهاى خداست تمام برنامه هايى كه در فصول گذشته خوانديد علّت غفلت دل از حضرت معبود است و چون دلى دچار غفلت شد، راه حكومت شيطان، برايش بازگشته و زمينه آلوده شدن به تمام رذايل برايش فراهم خواهد آمد. وَوَقْفُ الْقَلْبِ فى الْغَفْلَةِ عَنِ اللّهِ.

 

پی نوشت ها:

 

______________________________

(1)- شرح نهج البلاغة، ابن ابى الحديد: 11/ 78؛ مسند احمد: 5/ 194.

(2)- مستدرك الوسائل: 12/ 18، باب تحريم الحسد، حديث 1339.

(3)- بحار الأنوار: 60/ 280، باب 3، حديث 169.

(4)- المحاسن: 2/ 439، باب 37، حديث 297؛ وسائل الشيعة: 24/ 241، باب كراهة كثرة الأكل، حديث 30438؛ بحار الأنوار: 63/ 334، باب 5، حديث 18.

(5)- المحاسن: 1/ 215، باب 8؛ تحف العقول: 43، حديث 101؛ وسائل الشيعة: 27/ 169، باب 12، حديث 33514.

(6)- انبياء (21): 37.

(7)- اسراء (17): 11.

(8)- طه (20): 114.

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه