قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

چهار عمل براى ورود به بهشت‏


1- ايمان

 

«تَعَلَّمْتُ بِسَبْعَةِ الآفٍ مِنَ الحِكْمَةِ»

هفت هزار چشمه حكمت. چرا از اين قلب، هفت هزار چشمه جوشاندند؟ چون در مدت عمر خود، تارك شش گناه بود كه مادر همه گناهان است؛ زبانم به هيچ كلام آلوده اى آلوده نشد. در عمرم به اندازه ارزنى در هيچ برنامه اى خيانت نكردم. كارى كه در اين دنيا بى ارزش بود، خودم را هزينه آن كار نكردم. در همه عمرم به نامحرمى به حرام چشم نيانداختم. در همه عمرم پاسبان زبانم بودم كه در حق خدا و خلق به بى راهه نرود و در همه عمرم به چيزى در اين عالم مادى طمع نكردم. با اين اعمال، هفت هزار چشمه حكمت در قلب من مى جوشد.

پسرم! از اين هفت هزار، چهار كلمه از آن را براى تو بگويم.

يك:

«أَحْكِمْ سَفِيَنَتَك فَإنَّ بَحْرَكَ عَميقٌ»

عزيز دلم! اين دنيايى كه در آن زندگى مى كنى، درياى پر عمقى است، كشتى خودت را در اين دريا محكم كن، كه بتوانى سالم از اين دريا عبور كنى. بهشت آن طرف دريا است، ولى تو با يك كشتى محكم برو، چون اين دريا، موج، فتنه، طوفان و جاذبه هاى زيادى دارد و كارهاى عجيبى روى اين دريا انجام مى گيرد. تو كشتى خودت را محكم كن.

ائمه عليهم السلام مى فرمايند: منظور از اين كشتى، ايمان و ارتباط با خدا است. اين رابطه را قوى كن! «وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى »  كسى كه زلفش را به زلف خدا گره زده است، به محكم ترين دست گيره خود را آويخته است.

2- سبك كردن بار خود، براى راحتى حساب قيامت

 

دوم: پسرم!

«خَفِّفْ حَمْلَكَ فَأنَّ العَقَبَةَ كَئُودٌ»

بعد از مردن، جايى كه تو را مى خواهند ببرند، سر بالايى آن خيلى سنگين و سخت است، تا زنده اى هر چه مى توانى بار گناهانت را كم كن، چون آنجا كه بروى، اگر بار تو سنگين باشد، پايين سرازيرى مى مانى و نمى توانى بروى.

خيلى جالب است، قرآن و روايات به ما مى گويند: هفت طبقه جهنم در همين كره زمين است. البته اين زمين در قيامت شكل ديگرى پيدا مى كند: «يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ و السَّموَ تُ» «2» آدرس جهنم و بهشت كجا است؟ بهشت را مى گويد: «عِندَ سِدْرَةِ الْمُنتَهَى » «3» يك محلى به نام «سدرة المنتهى» است. يعنى آخرين نقطه آفرينش. قيامت مقام مرتفعى است كه سبك بارى و بال قوى مى خواهد كه با نبود بار بپريد و وارد بهشت شويد.

پسرم! گناهانت را سبك كن. حق مردم و زن و بچه را اگر تا به حال نپرداختى، بپرداز. بدخلقى ها، ستم ها و زشتى ها را كنار بگذار. با اين كارها، يك قدم هم نمى شود از اين سربالايى بالا رفت.

 

3- تهيه زاد و توشه

 

اما سوم: پسرم!

«وَ اكْثِر الزّادَ»

تا امكان دارد، توشه بردار

«فَأَنَّ السَّفَرَ بَعِيدٌ»

چون راه از برزخ تا قيامت طولانى است، تا تو در اين مسير طولانى گرسنه، تشنه، لخت عور نمانى.

4- تحصيل اخلاق

 

چهارم:

«أخْلِصِ العَمَلَ»

هر كارى كه مى كنى براى خدا بكن و چيزى با آن مخلوط نكن

«فان الناقد بصيرٌ»

طلا شناسِ هستى وقتى عيارها را نقد كند، عالى ترين و لطيف ترين نقد را انجام مى دهد و به تو نشان مى دهد كه عمل تو چه نا خالصى هايى دارد. او مى خواهد اين عمل تو را نقد كند. تو عملت را خالص كن، بگو: خدايا! فقط براى تو انجام مى دهم.

پسرم! از اين هفت هزار چشمه، همين چهار ليوان آب را بنوش. به تو ضمانت مى دهم كه در قيامت تو را در بهشت كنار من قرار دهند.

هر كه از تن بگذرد جانش دهند

 

هر كه جان در باخت، جانانش دهند

هر كه در سجن رياضت سر كند

 

يوسف آسا كاخ عرفانش دهند

هر كه بر سنگ آيدش ميناى صبر

 

كى نجات از بند هجرانش دهند

هر كه نفس بت صفت را بشكند

 

در دل آتش گلستانش دهند

هر كه گردد نوح عشقش ناخدا

 

ايمنى از موج طوفانش دهند

هر كه چون وحدت به بى سو راه يافت

 

سرّ قلب و عرش رحمانش دهند

     

 

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه