قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

اسعد بن زراره: نمونه وجدان بيدار


در مقابل اين گروه، كسانى هم بودند كه با عقل و وجدان و فطرت پيامبر را مى ديدند و كلامش را مى شنيدند و بدون اين كه حتى معجزه اى طلب كنند به او ايمان مى آوردند.

شيخ طبرسى در كتاب إعلام الورى از على بن إبراهيم قمى نقل مى كند كه بعد از اين كه قبيله خزرج از قبيله اوس در جنگ شكست خودر، أسعد بن زراره براى جلب حمايت قبيله قريش به منزل دوست خود عتبه بن ربيعه به مكه رفت. اما عتبه به او پاسخ داد:

«لنا شغل لا تنفرغ معه لشئ! ... خرج فينا رجل يدعى أنه رسول اللّه، سفه أحلامنا و سب آلهتنا و أفسد شبابنا و فرق جماعتنا ... ضع فى اذنيك القطن ... فلا تسمع منه و لا تكلمه فإنه ساحر يسحرك بكلامه». .

گرفتارى اى براى ما پيش آمده كه بر اثر آن به كار ديگرى نمى توانيم بپردازيم. چندى است مردى در ميان ما پيدا شده كه ادعا مى كند فرستاده خداست. او با سخنانش خرد ما را سفاهت خوانده، به خدايان ما توهين كرده، جوانان ما را فاسد كرده، و جماعتمان را پراكنده ساخته است ...

براى همين، تو نيز (وقتى براى طواف مى روى) پنبه در گوش هايت فرو كن ... مبادا از او سخنى بشنوى با با او سخنى بگويى، زيرا او ساحر است و با كلامش تو را نيز افسون مى كند.

وقتى اسعد براى طواف رفت، پيامبر را ديد كه كه با گروهى از بنى هاشم در كنار حجر نشسته است. نگاهى به ايشان كرد و همان طور كه پنبه در گوش از كنارشان گذشت. اما وقتى براى بار دوم به كنار حجر رسيد از كارش پشيمان شد و با خود گفت:

«ما أجد منى؟»

از من نادان تر هم كسى پيدا مى شود؟

مى روم و از او مى پرسم حرفش چيست و مردم را به چه چيز دعوت مى كند. اگر حرف هايش منطقى بود، قبول مى كنم وگرنه سخنش را نمى پذيرم. لذا، پنبه ها را از گوش درآورد و نيز پيامبر اكرم رفت. پيامبر نيز او را به پرستش خداى يگانه و پذيرش مفاد آيات 151- 152 سوره مباركه انعام دعوت كرد كه در حقيقت داروى دردهاى مردم مدينه بود:

«قل تعالوا أتل ما حرّم ربّكم عليكم: أن لا تشركوا به شيئا و بالوالدين إحسانا و لا تقتلوا أولادكم من إملاق نحن نرزقكم و إيّاه و لا تقربوا الفواحش ما ظهر منها و ما بطن و لا تقتلوا النّفس الّتى حرّم اللّه إلّا بالحقّ ذلكم وصّاكم به لعلّكم تعقلون».

بياييد تا آنچه را كه پروردگارتان بر شما حرام كرده بخوانم: اين كه چيزى را شريك او قرار مدهيد، و به پدر و مادر نيكى كنيد، و فرزندانتان را از ترس تنگدستى مكشيد، ما شما و آنان را روزى مى دهيم، و به كارهاى زشت چه آشكار و چه پنهانش نزديك نشويد، و انسانى را كه خدا محترم شمرده جز به حق نكشيد. خدا اين گونه به شما سفارش كرده تا بينديشيد.

«و لا تقربوا مال اليتيم إلّا بالّتى هى أحسن حتّى يبلغ أشدّه و أوفوا الكيل و الميزان بالقسط لا نكلّف نفسا إلّا وسعها و إذا قلتم فاعدلوا و لو كان ذا قربى و بعهد اللّه أوفوا. ذلكم وصّاكم به لعلّكم تذكّرون».

و به مال يتيم جز به روشى كه نيكوتر است نزديك نشويد تا به حد بلوغ (بدنى و عقلى) خود برسد، و پيمانه و ترازو را براساس عدالت و انصاف تمام و كمال بدهيد. هيچ كس را جز به اندازه توانش تكليف نمى كنيم. و هنگامى كه سخن گوييد عدالت ورزيد، هرچند درباره خويشان باشد، و به پيمان خدا وفا كنيد. خدا اين گونه به شما سفارش كرده تا پند گيريد.

سخن پيامبر به اين جا كه رسيد اسعد فورا مسلمان شد. سپس گفت:

يك نفر با من همراه كنيد [17] تا پيام خدا را به مردم مدينه برساند. ما به مدينه مى رويم تا زمينه را براى آمدن شما آماده كنيم. شما هم بيش از اين پيش اين مردم نادان نمانيد و به شهر ما تشريف بياوريد. آن گاه رفت و واقعا هم مدينه را براى هجرت پيغمبر آماده كرد.

 

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه