قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

لباسى كه محفوظ ماند


شايد بعضى ها در زندگى شان اين مسائل را نديده باشند، اما به شخصه بعضى از اين آدم هاى بينا و شنوا را ديده ام. 17- 18 سالم بود و تازه طلبه شده بودم و تازه هم لباس روحانيت پوشيده بودم. واقع مطلب اين است كه لباس را يكى از اولياء الهى به من پوشاند كه نفس حقش در زندگى من خيلى تاثير داشت و هنوز در حسرت ديدارش هستم؛ قيافه اش، نگاهش، حرف زدنش، اتصالش به پروردگار، تقوايش، پاكيش، و علمش مثال زدنى بود. خدا رحمتش كند! روزى به ايشان گفتم: به نظر شما، در اين اوظاع و شرايط و با اين مشكلاتى كه در راه طلبگى هست و منى كه 18 سال بيشتر ندارم، اين لباس ماندنيد است؟

خب، سل 42- 43 بود و انقلاب تازه شروع شده بود. بگير و ببند شديدى بود و عمّال حكومت مى زدند و مى بردند و به سربازخانه مى فرستادند و ... گاهى هم از طرف دولت به طلبه ها پيغام مى دادند كه قم نمانيد با ماهى 30- 40 تومان زندگى بكنيد. بياييد به شما كارى بدهيم با ماهى چهار هزار تومان. آن زمان، با 40 تومان، طلبه فقط مى توانست نان و سيب زمينى و ماست بخورد و چيز ديگرى نمى شد خريد، ولى با چهار هزار تومان مى توانست خانه بخرد، قسطهايش را بدهد و هزار كار ديگر بكند. ايشان فرمود: چيزى يادت مى دهم تا انجام بدهى! همين الان مى روى حرم حضرت معصومه و از ايشان مى خواهى خواسته ات را به خدا عرضه بدارد. اگر خدا قبول كند و لازم باشد در طلبگى بمانى، اين لباس در مقابل هر نوع فتنه اى محفوظ مى ماند.

و خدا را شكر، اين لباس تا امروز به نفس آن مرد حق محفوظ مانده است وگرنه دويست باره از دست رفته بود.


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه