قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

ندايى براى حر


روز عاشورا، وقتى حر مى خواست به ميدان برود، به حضرت ابى عبد اللّه عرض كرد: قبل از اين كه كشته شوم، اجازه بدهيد مطلبى را براى شما تعريف كنم كه برايم خيلى شگفت انگيز بود. وقتى ابن زياد مرا با هزار سوار فرستاد تا جلوى حركت شما را بگيرم و به دست اين گرگ ها بسپارم و كار به اين جا برسد، بيرون دروازه كوفه شنيدم كه كسى گفت:

«يا حرّ، ابشر بالجنة»

تمام درهاى بهشت به رويت باز است.

نفهميدم اين صدا از كجا بود و چه معنايى داشت، چون من سرباز ابن زياد و يزيد بودم و با اسلحه مى آمدم تا راه شما را سد كنم، پس چطور ممكن است در بهشت به روى من باز باشد؟

امام لبخندى زد و فرمود: حالا فهميدى كه آن ندا درست بوده. اين نداى دل تو بود. آرى:

تا بى خبرى ز ترانه دل

 

هرگز نرسى به نشانه دل

تا چهره نگردد سرخ از خون

 

كى سبزه دمد ز دانه دل

روزانه نيك نمى بينى

 

بى ناله و آه شبانه دل.

     

اگر نيمه شب بلند شويم و براى نيم ساعت چشممان را به چشم امام زين العابدين وصل كنيم و گريه كنيم، مى بينيم كه فردايمان با روزهاى ديگر فرق مى كند؟ هم خودمان و هم عالم را طور ديگرى مى بينيم، عالم را روشن تر مى بينيم و ....

از موج بلا ايمن گردى

 

آنگه كه رسى به كرانه دل

از خانه كعبه چه مى طلبى

 

اى از تو خرابى خانه دل.

     

مگر قلب خواب هم مستطيع مى شود؟

گر مملكت سلطان وجودى

 

گنجى نبود چو خزانه دل

اندر صدف دو جهان نبود

 

چون گوهر قدس يگانه دل

جانا نظرى سوى مفتقرت

 

كاسوده شود ز بهانه دل.

     

 

دل چه بهانه اى مى گيرد، غير از بهانه معشوق؟ در دعاى كميل، وجود مبارك امير المومنين مطلبى فرموده اند كه اين معنا را بيان مى كند و نقطه اوج اين دعاست؛ يعنى نه جملات قبلى و نه جملات بعدى اين قدر اوج ندارد. مى فرمايند:

«يا سيدى و مولاى أقسم صادقا لئن تركتنى ناطقا لأضجن إليك بين أهلها ضجيج الآملين و لأصرخن إليك صراخ المستصرخين و لأبكين عليك بكاء الفاقدين و لأنادينك أين كنت يا ولى المؤمنين، يا غاية آمال العارفين، يا غياث المستغيثين، يا حبيب قلوب الصادقين، و يا إله العالمين».

به عزتت قسم اى آقا و مولايم، سوگند صادقانه مى خورم اگر مرا در سخن گفتن آزاد بگذارى، در ميان اهل دوزخ به پيشگاهت سخت ناله سر دهم؛ همانند ناله آرزومندان. و به درگاهت بانگ بردارم، همچون بانگ آنان كه خواهان دادرسى هستند. و هر آيينه به آستانت گريه كنم، چون آنان كه مبتلا به فقدان عزيزى مى باشند و صدايت مى زنم: كجايى اى سرپرست مؤمنان، آرى كجايى اى نهايت آرزوى عارفان، اى فريادرس خواهندگان فريادرس، اى محبوب دل هاى راستان و اى معبود جهانيان.

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه