در قرآن مجيد، كلمه قلب اغلب با كلمه فقه همراه است. از جمله در اين آيه شريفه:
«و ذرأنا لجهنم كثيرا من الجن و الانس لهم قلوب لا يفقهون بها ...».
و مسلما بسيارى از جنّيان و آدميان را براى دوزخ آفريده ايم، زيرا آنان را دل هايى است كه به وسيله آن معارف الهى را در نمى يابند ....
منظور از اين قلب همان چشم باطن است كه پيغمبر اسلام از آن به چشم قلب تعبير مى كند؛ يعنى چشم فهم. از همين جاست كه راه انسان از همه حيوانات جدا مى شود و انسان هدف خلقت، حكمت خلقت، صاحب خلقت، و ريشه حوادث گذشته و آينده را مى فهمد و نگرش درستى درباره خودش و هستى پيدا مى كند.
واقعا نمى دانم چند بار به ما گفته اند بفهم. اگر به تعداد انبياء و اولياء الهى حساب كنيم، بيش از صدها هزار بار مى شود. همين تاكيد نشان مى دهد كه زمينه فهميدن تنها در ما وجود دارد. در غير اين صورت، ميليون ها حيوان زنده در كنار ما هست كه كسى به آن ها درباره فهم چيزى نمى گويد، چون زمينه اش را ندارند. خداوند به گاو چشمى داده كه علف را از سنگ تشخيص مى دهد و مى بيند آن يكى سفت است و خوردنى نيست. شامه اى نيز داده كه يونجه را بو مى كشد و مى فهمد خوردنى است. درك حيوان از يونجه در همين حد است، اما اگر به انسان بگويند يونجه را بفهم، يك كتاب بزرگ براى شناساندن يك عنصر عالم به نام يونجه مى نويسد؛ اين كه خاك چه فعل و انفعالاتى در رشد يونجه دارد، آب و باد و خورشيد چه نقشى دارند، سبزينه يونجه چيست، ساقه آن چه ويتامين هايى دارد، چرا در يك سال هفت بار رشد مى كند، در اين گياه چه خاصيتى است كه با اين رنگ سبز سيرى كه دارد سبب سبز شدن شير گاو نمى شود و اصلا چطور شير به اين سفيدى از گياهى به اين سيزى توليد مى شود؟
پاسخ دادن به همين سوال آخر نيازمند نگارش كتابى جداگانه است و داستان عجيبى است كه قرآن مجيد نيز به آن اشاره مى كند:
«و إن لكم فى الانعام لعبرة نسقيكم مما فى بطونه من بين فرث و دم لبنا خالصا سائغا للشاربين».
و بى ترديد براى شما در دام ها عبرتى است، عبرت در اين كه از درون شكم آنان از ميان علف هاى هضم شده و خون شيرى خالص و گوارا به شما مى نوشانيم كه براى نوشندگان گواراست.
مى فرمايد اين يونجه بايد برود به «دم» و «فرث» تبديل شود؛ يعنى مقدارى از آن تبديل به خون و مقدارى ديگر تبديل به شكمبه معده گاو شود. مى ماند اين معما كه خداوند چگونه از ميان شكمبه و خون اين شير سپيد خوشگوار مفيد را پديد مى آورد؟
گاو درك هيچ كدام از اين حرف ها را ندارد، اين مطالب را قرآن براى فهميدن و عبرت آموختن و آگاه شدن ما مطرح كرده است تا مثل گاو به شير نگاه نكنيم كه هر وقت دلمان خواست يا حوصله نداشتيم با لگد بزنيم ظرف شير را خالى كنيم. مگر پا را براى لگد زدن به ما داده اند؟
مگر اين نيرو را به ما داده اند كه نعمت هاى خدا را با كثافات گناه آلوده كنيم و بعد بنشينيم از سر غفلت بخوريم؟ اين كه اوج نفهمى است.
منبع : پایگاه عرفان