منابع مقاله:
کتاب : عرفان اسلامى جلد دو
نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان
وقتى در تمام اديان به دقّت مطالعه مى كنيم، مى بينيم تنها دينى كه به تمام نيازهاى مادّى و معنوى انسان پاسخ مى دهد و خير دنيا و آخرت آدمى را تأمين مى كند، همان برنامه هايى است كه به صورت قرآن و حديث، جلوه گر است و پيامبر عزيز صلى الله عليه و آله و امامان، مبلّغ آن بودند و از آن تعبير به اسلام شده است.
دين اسلام عبارت است از مجموعه عقايد و آداب و احكامى كه خداى عالم براى هدايت انسان به سوى رشد و كمال در اختيار انسان قرار داده و حقيقت و ذات اسلام، چنان كه از آيات قرآن برمى آيد به معناى تسليم بودن انسان به خدا و سرنهادن به راه خدا و اطاعت و انقياد از دل و جان در مقابل اوامر و دستورهاى خداست.
بنابراين مُسلم و متديّن به دين اسلام كسى است كه در تمام هستى خود، متوجّه خدا باشد، مقصودش در همه كارها خدا و عامل مؤثر در وجود و افكار و حركات او خدا باشد و بس، معبودى جز خدا نگيرد و در پرستش خدا نيّتش خالص باشد و با هواى نفس وتقليد و تعصّب بى جا به خداپرستى رنگ مخصوصى ندهد و بين مسلمانان تفرقه نيندازد.
قرآن را بنگريد، در مقام تعليم جوابى كه مسلمانان در توصيف اسلام بايد به يهود و نصارى بدهند، مى فرمايد:
[وَ قالُوا كُونُوا هُوداً أَوْ نَصارى تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ* قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْنا وَ ما أُنْزِلَ إِلى إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِيَ مُوسى وَ عِيسى وَ ما أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ* فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ فِي شِقاقٍ فَسَيَكْفِيكَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ* صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُونَ* قُلْ أَ تُحَاجُّونَنا فِي اللَّهِ وَ هُوَ رَبُّنا وَ رَبُّكُمْ وَ لَنا أَعْمالُنا وَ لَكُمْ أَعْمالُكُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُخْلِصُونَ ] «1».
و [اهل كتاب به مردم مؤمن ] گفتند: يهودى يا نصرانى باشيد تا هدايت يابيد.
بگو: بلكه از آيين ابراهيم يكتاپرست و حق گرا [پيروى مى كنيم نه از آيين تحريف شده شما كه عين گمراهى است ] و او هرگز از مشركان نبود،* شما مردم مؤمن از روى حقيقت ] بگوييد [و اقرار كنيد:] ما به خدا و آنچه به سوى ما نازل شده و به آنچه بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و نوادگانِ [داراى مقام نبوّت ] آنان فرود آمده و به آنچه به موسى و عيسى و آنچه به پيامبران از ناحيه پروردگارشان داده شده ايمان آورديم؛ ميان هيچ يك از آنان [در اين كه از سوى خدا براى هدايت مردم مبعوث شده اند] فرقى نمى گذاريم و ما در برابر او تسليم هستيم.* پس اگر آنان هم به آنچه شما به آن ايمان آورده ايد، ايمان آورند [كه ايمان به قرآن و به پيامبر است ] مسلماً هدايت يافته اند و اگر روى برتابند جز اين نيست كه در ستيز و دشمنى اند؛ پس به زودى خدا شرّ آنان را [به كشته شدن يا آوارگى از خانه و كاشانه ] دفع خواهد كرد و او شنوا و داناست.* [به يهود و نصارى بگوييد:] رنگ خدا را [كه اسلام است، انتخاب كنيد] و چه كسى رنگش نيكوتر از رنگ خداست؟
و ما فقط پرستش كنندگان اوييم.* بگو: آيا با ما درباره خدا گفتگوى بى منطق و احتجاج نادرست مى كنيد؟! در حالى كه او پروردگار ما و شماست [و همه كارهايش بر وفق حكمت و مصلحت است و جاى گفتگوى بى منطق و احتجاج نادرست نيست ] و اعمال ما مربوط به خود ما و اعمال شما مربوط به خود شماست و ما [در ايمان، اعتقاد، طاعت و عبادت ] براى او اخلاص مى ورزيم.
مجموعه برنامه هايى كه بر پيامبر بزرگ اسلام صلى الله عليه و آله نازل شده، تحت عنوان اسلام ياد مى شود، چون اين مجموعه، مردم را به توحيد خالص كه هيچ گونه شائبه شرك و بت پرستى در آن نيست و به تسبيح و تنزيه خدا چنان كه شايسته مقام مقدس و اعلاى اوست دعوت مى كند و به انسان مى آموزد كه در همه اعمال، چه عبادى و چه كارهاى ديگر نيّت خود را براى خدا خالص كند و اگر تمام مردم در چنين خط پاكى قرار بگيرند، به هر حقّى كه دارند مى رسند و حق هركسى از تجاوز مصون و محفوظ مى ماند؛ قرآن مجيد در اين زمينه مى فرمايد:
[قُلْ إِنَّنِي هَدانِي رَبِّي إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ دِيناً قِيَماً مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ* قُلْ إِنَّ صَلاتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيايَ وَ مَماتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ* لا؛ شَرِيكَ لَهُ وَ بِذلِكَ أُمِرْتُ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ ] «2».
بگو: يقيناً پروردگارم مرا به راه راست هدايت كرد، به دينى پايدار و استوار، دين ابراهيم يكتاپرست حق گرا و او از مشركان نبود.* بگو: مسلماً نماز و عبادتم و زندگى كردن و مرگم براى خدا پروردگار جهانيان است.* او را شريكى نيست و به اين [يگانه پرستى ] مأمورم و نخستين كسى هستم كه [در اين آيين ] تسليم [فرمان ها و احكام ] اويم.
اسلام، دين جامعى است كه در نواحى زندگى بشر، از تهذيب اخلاق و خانه دارى گرفته تا مملكت دارى و كليّه روابط اجتماعى دستورهاى عملى مفيد داده است و كليّه اين برنامه ها در اطاعت خدا و تسليم به حضرت او مندرج است، به اين معنى كه نخست مردم را معتقد و متوجّه به خدا و خالص براى خدا مى سازد آن گاه در ضمن اين خلوص، انواع تكاليف عملى براى آن ها معيّن مى كند و چنان انسان را تربيت مى نمايد كه در همه كارها منظورش خدا باشد و هر كارى را براى تحصيل رضاى او و درك حقيقت انجام بدهد، در قرآن كريم در اين زمينه چنين مى خوانيم:
[يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَ افْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ* وَ جاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباكُمْ وَ ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْراهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِنْ قَبْلُ وَ فِي هذا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيداً عَلَيْكُمْ وَ تَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ فَأَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ اعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصِيرُ] «3».
اى اهل ايمان! ركوع به جا آوريد و سجده نماييد و پروردگارتان را عبادت كنيد و كار نيك انجام دهيد تا رستگار شويد.* و در راه خدا چنان كه شايسته جهاد است، جهاد كنيد؛ او شما را برگزيد و بر شما در دين هيچ مشقت و سختى قرار نداد. [در دينتان گشايش و آسانى قرار داد مانند گشايش و آسانىِ ] آيين پدرتان ابراهيم، او شما را پيش از اين «مسلمان» ناميد و در اين [قرآن هم به همين عنوان نامگذارى شده ايد] تا پيامبر گواه بر شما باشد و شما هم گواه بر مردم باشيد؛ پس نماز را برپا داريد و زكات را بپردازيد و به خدا تمسّك جوييد. او سرپرست و ياور شماست؛ چه خوب سرپرست و ياورى و چه نيكو يارى دهنده اى است..
اسلام، حقيقتى است كه از ابتداى حيات بشر، براى تأمين خير دنيا و آخرت، به انسان عرضه شده و اين حقيقت فقط از طرف خداوند تجلّى كرده و در آيينه قلب انبيا منعكس شده، و آنان مكلّف گشتند مردم را به آن دعوت كنند.
البته قوانين و قواعد اين حقيقت، در هر دوره به تناسب نياز مردم به مردم ارائه شد و به تدريج به سوى ظهور كمال كلّى در حركت آمد، تا زمانى كه پيامبر خاتم صلى الله عليه و آله، مبعوث به رسالت شد، در آن زمان اسلام به طور همه جانبه و به شكلى كامل و جامع به صورت قرآن و سنّت، سنّتى كه از قلب پاك پيامبر صلى الله عليه و آله و دل صاف امامان در سرزمين حيات تابيده، جلوه گر شد.
اين اسلامى كه به معناى سرتسليم فرود آوردن در برابر خدا و اطاعت از دستورهاى سعادت بخش حق است، اختصاص به انسان ندارد، بلكه دين تمام موجودات عالم است.
همه مخلوقات به حكم وضع آفرينش و خلقتشان مطيع خالق خود هستند و هر نوعى از موجودات، خواه جماد يا نبات يا حيوان يا غير آن داراى دستور خاصّى است كه خدا برايش معيّن كرده، موجود بر طبق آن دستور به وجود مى آيد و به هستى خود ادامه مى دهد و از آن دستور سرنمى پيچد و نمى تواند سرپيچد، چنان كه اگر كسى بخواهد جمادى يا گياهى را برخلاف دستور خدا مجبور و ملزم كند، آن موجود در برابر او مقاومت خواهد كرد، تا نابود شود، يا اجبار كننده از كار خود صرف نظر نمايد.
انسان نيز خلقت و زندگيش برطبق دستورى است كه خدا براى پيدايش و بقاء او مقرّر كرده، لكن چون انسان وجودى جامع و داراى عقل و اراده است، خداوند مهربان در مقام عقل و اراده براى وى دستورى معيّن كرده كه به آن دستور تسليم شود و با ميل خود از آن پيروى كند، تا چنان كه به حكم طبع و خلقت مانند همه مخلوقات مسلمِ بالاجبار است، در مقام عقل و اراده هم مسلمِ بالاختيار باشد؛ قرآن در اين مقام مى فرمايد:
[أَ فَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ ] «4».
آيا [اهل كتاب پس از اين همه دلايل روشن ] غير دين خدا را خواستارند؟ در حالى كه هر كه در آسمان ها وزمين است از روى رغبت يا كراهت در برابر او [و اراده و فرمانش ] تسليم است، وهمه به سوى او بازگردانده مى شوند.
در هر صورت، اسلام چنان كه از آيات قرآن برمى آيد به معناى تسليم شدن انسان به خدا و رفتار كردن بر طبق دستورهايى است كه حق معيّن كرده و همه پيامبران مردم را به اين حقيقت دعوت كرده اند.
خصوصيّات اسلام
مهم ترين مسئله اى كه به عنوان پايه و ريشه در اسلام مطرح است، مسئله توحيد در دو مرحله نظرى و عملى است.
به عبارت ديگر اعتقاد به وحدانيّت حق و اجراى هر برنامه فقط به عشق او و براى او، مهم ترين اصل اسلامى است.
اين را هم بايد دانست كه تكيه آيات و روايات بر توحيد عملى است، يعنى هر كارى را فقط به منظور جلب رضايت دوست انجام دادن، چون گذرگاه بسيار سخت توحيد در اين مرحله است.
توحيد نظرى
توجه دادن مردم به توحيد نظرى براى انبيا كار مشكلى نبوده، نفى شرك از چهره پاك توحيد نظرى امرى سهل وآسان بوده، انبيا از طريق مايه فطرى ذات بشر و ارائه استدلال و برهان و حجّت هاى قوى در برابر عقل، انسان را به توحيد نظرى رهنمون مى شدند، ولى پا برجا كردن توحيد عملى براى انبيا مشقّت فراوان داشت.
اصلاح نفوس، وسلامت خانواده و جامعه و ايجاد صلاح و سداد و به وجود آوردن نظم و درستى، فقط در سايه توحيد عملى ميسّر بود و بشر را در اين محور قرار دادن كار ساده اى نبود!!
جنگ ها و نزاع ها و درگيرى هايى كه بشر با انبيا و اهل حق داشت، در همين نقطه بود!!
در مسئله توحيد نظرى بايد گفت: اسلام، اين دين استوار و اين حجّت قوى حق و اين راه مستقيم الهى و اين آيين حيات بخش خداوندى مى گويد:
خدا يكى است و او همان حقيقتى است كه اصل و مبدأ پيدايش تمام موجودات است و مشابهتى با هيچ يك از مخلوقات ندارد، چنان كه قرآن مى فرمايد:
[وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ ] «5».
و پيش از تو هيچ پيامبرى نفرستاديم مگر آن كه به او وحى كرديم كه معبودى جز من نيست، پس تنها مرا بپرستيد.
در قسمت اوّل اين آيه، انسان را توجّه به توحيد نظرى مى دهد: «لا إله إلّاأنا» و بشر جز اين هم نمى تواند ثابت كند.
اسلام، صفت خدايى را از تمام موجودات نفى كرده و جز همان حقيقت عالم و حىّ و قيّوم، چيزى را خدا نمى داند و مى گويد: هيچ موجودى خواه جسمانى يا روحانى، خواه آسمانى يا زمينى به هيچ عنوان الوهيّت ندارد كه بشر به حكم احتياجى كه به خدا دارد، به آن توجّه كند.
تكيه گاهى براى توجّه بشر جز اللّه كه همان حقيقت يگانه ازلى و ابدى و خالق تمام موجودات و ربّ همه عناصر و اجزاء و افراد آفرينش است، وجود ندارد.
اسلام، كلمه اوّل خود را كه شهادت دادن قلبى است «لا إله إلّااللّه» قرار داده، كه در اين كلمه الوهيّت را از غير خدا مطلقاً نفى و فقط براى ذات اقدس او اثبات مى كند و خدا را به احديّت و صمديّت، يعنى يگانگى و بى نيازى مى ستايد و او را بالاتر ازآن مى داند كه با هيچ مخلوقى شباهت داشته باشد يا نسبت خاصّى پيدا كند و يا به تصوّر مردم درآيد و بشر بتواند ذات او را ادراك كند و شعار خود را كلمه «اللّه اكبر» قرار داده، يعنى خدا بزرگ تر است از آنچه به او نسبت مى دهند.
مركز ثقل دين اسلام و مهم ترين اصلى كه تمام تعليمات اين دين بر آن استوار است، همين اصل توحيد است.
توحيد عملى
اما توحيد عملى، به معناى فرمان بردن از خدا در تمام شؤون زندگى است و چون عقل انسان از نظر تفكّر و اعضاء و جوارح انسان ازنظر عمل بر مبناى توحيد قرار گرفت علاوه بر آبادى و عمران زندگى دنيايش، در عالم بعد هم مورد لطف و عنايت بى نهايت حق قرار خواهد گرفت و از مزدى ابدى و ثوابى جاويد بهره مند خواهد شد و اين مسئله يعنى توجّه به اين كه دنياى ديگرى جهت مزد ايمان و عمل بپا خواهد شد، از خصوصيّات ديگر اين آيين مقدّس است.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- بقره (2): 135- 139.
(2)- انعام (6): 161- 163.
(3)- حج (22): 77- 78.
(4)- آل عمران (3): 83.
(5)- انبياء (21): 25.
منبع : پایگاه عرفان