قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

همسايه حضرت موسى در بهشت‏


حضرت موسى، عليه السلام، كه در پيشگاه خداوند ارزش والايى دارد، روزى به پروردگار عالم عرض كرد: خدايا، همسايه من در بهشت كيست؟ خداوند نشانى فردى را به او داد. حضرت طبق نشانى به مغازه قصابى رسيد و با خود گفت: اين مرد در بهشت همسايه من است؟ او كه شغلى معمولى دارد و شب و روز سروكارش با ساطور و چاقو و استخوان و گوشت است؟! مدتى كنار آن مغازه نشست تا سرّ آن سخن را فهم كند. ديد اين مرد قصاب به فقير همان گوشتى را مى دهد كه به غنى مى دهد. پس از پايان كار روزانه، حضرت به او گفت: اى مرد، مى خواهم امشب ميهمانت باشم! با خوشرويى گفت: در خدمت شما هستم! تشريف بياوريد! اين مرد تا آن روز موسى را نديده بود و او را نمى شناخت، بااين حال، او را به خانه برد و برايش شام تهيه كرد و موسى، عليه السلام، ميل فرمود.

مدتى بعد، حضرت به اين فكر افتاد كه وى شب را چگونه سر مى كند.

اما هرچه توجه كرد صداى مناجات و گريه اى از مرد نشنيد. فقط ديد او مرتب به اتاق مجاور مى رود و برمى گردد. موسى، عليه السلام، كه زمينه سؤال را مناسب مى ديد، فرمود: در آن اتاق به چه كارى مشغول هستيد؟

مرد قصاب در اتاق را باز كرد و پرده را كنار زد. موسى ديد گهواره اى از سقف آويزان است. مرد گفت: بيا درون گهواره را ببين! موسى، عليه السلام، پيرزنى خميده و كم وزن و صد واندى ساله را درون آن ديد. مرد گفت: اين خانم مادر من است. خودم غذا در دهانش مى گذارم؛ خودم او را تميز مى كنم؛ لباس هايش را مى شويم؛ او را به حمام مى برم و دائم هم به او مى گويم: من نوكر تو هستم و هر كارى از دستم بربياييد برايت انجام مى دهم!

موسى فرمود: آيا مرا مى شناسى؟ گفت: نه، ولى پيداست انسان محترم و با ادبى هستى. فرمود: به دين چه كسى هستى؟ گفت: به دين موسى بن عمران كه وجودم فداى او! گفت: اى مرد، من موسى بن عمران هستم.

ديروز از خداوند پرسيدم: همسايه من در بهشت چه كسى است؟ خدا نشانى تو را داد. تو بالاترين عبادت ها را انجام مى دهى كه به اين مادر نيكى مى كنى و مادر مادرت شده اى.

به راستى، عقل درباره اين حكم قرآن چه مى انديشد؟ غير از اين است كه عقل و حقيقت انسانى اين حكم را مى پسندد؟ عقل مى گويد: پدر و مادر همه عمرشان را صرف فرزندشان كرده اند و از هيچ تلاشى دريغ نكرده اند. پس، سزاوار هر نوع احسان و نيكى اى هستند؛ درحالى كه مردمان دور از عقل و حقيقت انسانى احسان و نيكى اى به آنان نمى كنند و اگر بين منافع مادى و احترام به پدر و مادرشان تداخلى پيش بيايد نفع مادى را برمى گزينند و چشم از اين دو منبع لطف و محبت برمى گيرند.

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه