قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

خيانتها و جنايات شيطان‏

 

منابع مقاله:

کتاب   : تفسير حكيم جلد دو

نوشته : حضرت آیت الله حسین انصاریان

 

اميرالمؤمنين (ع) كه كانون معرفت و درياى بى ساحل دانش، و آگاه به همه حقايق است در رابطه با اين دشمن بى رحم و خائن غدار كه بيشتر در چهره جنس دو پا زندگى را تحت تأثير خود قرار ميدهد در نهج البلاغه ميفرمايد:

«اتخذوا الشيطان لامرهم ملاكا، واتخذهم له اشراكاً، فباض وفرّخ فى صدورهم و دبّ و درج فى حجورهم، فنظر باعينهم، ونطق بالسنتهم فركب بهم الزلل وزين لهم الحظل، فعل من قد شركه الشيطان فى سلطانه و نطق با لباطل على لسانه:»

شيطان را ملاك و پشتوانه و سرمشق خود گرفتند، او هم از اين گونه انسان هاى ضعيف و دنيا پرست به عنوان دام استفاده كرد، در درونشان لانه كرد و در دامنشان پرورش يافت، در نتيجه چشمشان براى ديدن چشم شيطان و زبانشان در گفتار زبان شيطان شد، بر مركب لغزشها سوارشان كرد، و امور فاسد و باطل را در نظرشان آراست، كارشان كار كسى كه شيطان او را شريك سلطنت خود قرار داده و با زبان او به ياوه سرائى پرداخته است. «1» اين نوشتار بيش از اين نياز نمى بيند كه درباره شيطان و مصاديق و كارهايش قلم فرسائى كند، اين مقدار براى شناخت اين دشمن نابكار و حيلهها و دام هايش كافى است، در پايان اين بخش فقط به امورى كه انسان را از شر شياطين جنّى و انسى ايمن ميكند اشاره مينمايد.

 

راههاى ايمنى از شيطان

1- بهترين و بالاترين راه پيش گيرى از نفوذ شيطان كه نتواند انسان را به خيالات و اوهام و آرزوهاى طول و دراز و دست نيافتنى دچار كند، و بر اعمال و رفتار و اخلاق و منش انسان اثر نگذارد ياد خداست، در نظر داشتن خدا، و توجه به حضرت او در همه امور كه خالق و رازق و ولّى و مالك و ربّ و مربى انسان است و جز مصلحت انسان و سعادت دنيا و آخرت او را نمى خواهد و به همين خاطر پيامبران را همراه با وحى و امامان را همراه با فرهنگ سعادت بخش و عقل را براى دريافت حقايق بدرقه راه زندگى او قرار داد، پس شايسته است پيوسته نور ياد و توجه به او در قلب انسان در كار باشد، و اعضاء و جوارح آدمى در تصرف احكام و اوامرش قرار گيرد و همه دقايق عمر و لحظات زندگى از ذكر و يادش و انجام مسئوليت هايى كه بر عهده انسان نهاده پر باشد تا شيطان هيچ راه نفوذى بر انديشه و مشاعر و قلب و دل و اعضا و جوارح انسان نيابد.

إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ: «2»

بى ترديد كسانى كه داراى روحيه حفظ خود از گناهان هستند، هنگامى كه وسوسههائى از سوى شيطان به آنان رسد خدا و شئون او را ياد كنند پس بى درنگ بيناى به عواقب شوم اطاعت از شيطان افتند و از دام وسوسه هايش نجات يابند.

برعكس كسانى كه ميدان زندگى خود را بى قيد و شرط به تمايلات و غرائز و شهوات سپردهاند راه هرگونه نفوذى از سوى شيطان به رويشان باز است و پيوسته دستخوش خيانتها و جنايات او كه تلخى و عاقبت نافرجامش را زير لعاب شيرين شهوت و لذت پنهان كرده ميشوند، و دنيا و آخرت خويش را در كنار لذتى اندك و شهوتى بى منطق به باد ميدهند و با شمشير وسوسه هاى هوس برانگيز شيطان خود را در كنار قدم نحس او قربانى ميكنند.

اين لذت گرايان غافل، و شهوت رانان جاهل، و عافيت طلبان كاهل، و تن پروران ظالم درب قلعه وجود خود را به روى شيطان باز كرده و درون را در اختيار او قرار داده، و بيرون وجود خويش را در محاصره شهوات و امور مربوط به هوا و هوس گذاشته و به جاى خدا كه براى آنان منبع خير و لطف و رحمت و كرامت است، شيطان را به همنشينى خود برگزيده اند، كه اين افتادن در چاه خطر، و بريده شدن از منبع خير نتيجه غفلت و نيسان و بى توجهى به خدا و دور ماندن از ذكر قلبى و عملى و حالى است.

وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ: «3»

و هركس خود را از ياد خداى رحمان به كور دلى و حجاب ظلمانى باطنى بزند و روى از منبع خير و كرامت برگرداند، شيطانى بر او ميگماريم كه آن شيطان ملازم و دمساز او خواهد بود.

2- از جمله عواملى كه راه نفوذ شيطان را بر انسان ميبندد ياد قيامت از طريق آيات قرآن و روايات و توجه به عاقبت شوم ابليسيان و عذاب هاى سخت آنان به كيفر گناهان و اطاعت از شيطان است.

در اين زمينه به چند آيه اشاره ميشود تا با توجه به آن از شرّ شيطان در امان بمانيم:

إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ أَنَّ لَهُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لِيَفْتَدُوا بِهِ مِنْ عَذابِ يَوْمِ الْقِيامَةِ ما تُقُبِّلَ مِنْهُمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ: «4»

قطعاً كسانى كه [با كارگردانى شيطان و وسوسه هاى او] كافر شدند و به انكار حقايق برخاستند اگر همه آنچه در زمين است و همانند آن را نيز با آن همراه خود داشته باشند، تا براى نجات خود از عذاب روز قيامت عوض دهند، از آنان نپذيرند و براى آنان عذابى دردناك است.

فَالَّذِينَ كَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيابٌ مِنْ نارٍ يُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ الْحَمِيمُ، يُصْهَرُ بِهِ ما فِي بُطُونِهِمْ وَ الْجُلُودُ، وَ لَهُمْ مَقامِعُ مِنْ حَدِيدٍ، كُلَّما أَرادُوا أَنْ يَخْرُجُوا مِنْها مِنْ غَمٍّ أُعِيدُوا فِيها وَ ذُوقُوا عَذابَ الْحَرِيقِ. «5»

پس كسانى كه به اغواى شيطان و ميدان دارى هوا و هوسشان كافر شدند براى آنان لباسهائى از آتش به اندازه اندامشان بريده شده و از بالاى سرشان مايع جوشان به رويشان ريخته ميشود، كه آنچه در شكم هايشان باشد و نيز پوست بدنشان به وسيله آن گذاخته ميشود و براى آنان گرزهائى از آهن ويژه است كه بر سرشان ميكوبند، هرگاه بخواهند به سبب اندوه فراوان و غصه گلوگير از دوزخ درآيند به آن بازشان ميگردانند و به آنان گويند عذاب سوزان را بچشيد.

يقيناً انسان اگر به قيامت و اوضاع آن و جريمه و كيفر عاصيان و طاغيان كه همه و همه از مريدان شيطاناند توجه جدى داشته باشد و اين حقايق را كه به وسيله حق و پيامبران و امامان بيان شده باور كند، هرگز خود را بازيچه شياطين قرار نداده، و راه نفوذ آنان را به خيمه حياتشان باز نمى گذارد.

ازديگر امورى كه راه نفوذ انسان را تا حدّى ميبندد، نگاه عقلى و دقت كافى در عاقبت و فرجام بدكاران و ستمكاران و تكذيب كنندگان حقايق است كه در همين دنيا پيش از اين كه به عذاب دردناك و ابدى قيامت دچار شوند به عذاب استيصال و افتضاح و رسوائى گرفتار شدند و نتيجه پيروى از شيطان و عمل به فرهنگ خانمان سوزش را ديدند.

قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ سُنَنٌ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُروا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ: «6»

يقيناً پيش از شما روشهائى در ميان ملل و جوامع بوده كه از ميان رفته است پس در زمين گردش كنيد و به سير و سفر بپردازيد و با دقت و تأمل بنگريد كه سرانجام تكذيب كنندگان چگونه بود؟

وَ أَمْطَرْنا عَلَيْهِمْ مَطَراً فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُجْرِمِينَ: «7»

و بر آنان بارانى بى نظير از سنگ هاى آتشين بارانديم پس با تأمل بنگر كه سرانجام گهنكاران [كه در گناه هم جنس بازى از شيطان پيروى كردند]

چگونه بود؟

بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ وَ لَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ كَذلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الظَّالِمِينَ: «8»

آرى عجولانه و بى دقت حقيقتى (چون قرآن) را منكر شدند كه به معارف و مفاهيمش احاطه نداشتند و هنوز تفسير عينى و تحقق و ظهور آياتش كه در قيامت انجام ميگيرد براى آنان نيامده است، كسانى كه پيش از اينان بودند نيز آيات خدا را به همين صورت تكذيب كردند پس با تأمل و دقت بنگر كه سرانجام ستمكاران چگونه بود؟

آرى تكذيب كنندگان حقايق و منكران واقعيات اصيل و گنهكاران حرفهاى و ستمكاران كه همه و همه حزب شيطان و پيروان آن دشمن غدار بودند به فرجامهائى سخت، و عذابهائى كه فرار از آنها براى آنان غيرممكن بود دچار شدند، و آخرت آنان يقيناً از نظر عذاب و بدبختى با دنيا قابل مقايسه نيست.

انسانى كه به حقيقت خداپرست است، و قلبى از عشق خدا مالامال دارد، و در عمل و اخلاق متوسل به پيامبران و امامان و اولياء الهى است، و از طوفان شهوت و غضب و هوا كه راه هاى نفوذ شيطان در پناه خدا زندگى ميكند از دسترس دسيسهها و وسوسه هاى خطرناك شيطان در امان است مگر اين كه نعوذ بالله به اختيار خود راهى براى نفوذ آن ملعون و سپاهش نسبت به خود باز كند.

 

زندگى مصون از شيطان

حضرت مسيح (ع) در مسير سفر به چوپانى گذر كرد كه در علفزارى مشغول چرانيدن گوسپندان بود، با وى به نحو اختصار به گفتگو نشست و گفت: اى چوپان عمرت را در چوپانى هزينه كردى، اگر در كسب دانش و علم مصرف مينمودى بهتر نبود؟

چوپان گفت: اى پيامبر خدا من شش حقيقت را كه خلاصه و زبده همه حقايق و علوم است آموختهام و به آن عمل مينمايم و ديگر نيازى به تحصيل دانش ندارم.

نخست اين كه تا حلال خدا بر سفره رزق و روزى هست، حرام نمى خورم و حلال خدا هرگز نقصان نمى يابد تا من به حرام نيازمند شوم.

دوم: تا صدق و راستى هست دروغ نمى گويم، و صدق و راستى هرگز كاهش نمى يابد تا به جبران آن به دروغ نياز پيدا كنم.

سوم: تا عيب خود را مشاهده ميكنم به عيب ديگران سرگرم نمى گردم و هنوز از عيوب خويش رهائى نيافته و پاك نشدهام تا به عيب ديگران بپردازم.

چهارم: تا گنجها و خزانه هاى حق را خالى نبينم به مال و ثروت مردم و خزينه هاى آنان طمع نمى كنم، و هنوز خزانه و گنج خدا و رزق و روزيش پايان نيافته و هرگز پايان نمى پذيرد تا براى روزى خود وجودم را به بيعارى و بيكارى بزنم و در خانه مردم بروم و به اموال آنان چشم طمع دوزم.

پنجم: تا ابليس اين رئيس ملعون شياطين هلاك نشود از وسوسه او ايمن و غافل نمى شوم و هنوز نمرده و تا قيامت هم نمى ميرد تا من از مكر و وسوسهاش در امان باشم.

ششم: تا هر دو پاى خود را در بهشت نگذاشتهام خود را از عذاب و عقاب در امان نمى بينم و هنوز به بهشت در نيامدهام تا براى خود از عذاب نجات بينم.

مسيح گفته هايش را تصديق كرد و به او گفت همه علوم در تو جمع شده است و دانش اولين و آخرين همين است كه تو خوانده و ميدانى. «9»

 

پی نوشت ها:

 

______________________________

(1)- نهج البلاغه، خطبه 7.

(2)- اعراف، آيه 201.

(3)- زخرف، آيه 36.

(4)- مائده، آيه 36.

(5)- حج، آيات 19 22.

(6)- آل عمران، آيه 137.

(7)- اعراف، آيه 84.

(8)- يونس، آيه 39.

(9)- جوامع الحكايات عوفى، ج 1، بخش سوم.

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه