قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

شيعه واقعى، اهل تقوی و ورع‏

 

امام رضا عليه السلام فرمود: «أُولَئِكَ أَهْلُ الْإِيمَانِ وَ التُّقَى»: شيعيان ما كسانى اند كه ايمان دارند، «وَ أَهْلُ الْوَرَعِ وَ التَّقْوَى »: و از گناه مى پرهيزند، «وَ الْأَمَانَهِ »: و هر چه را به عنوان امانت نزدشان مى گذارند، به صاحبانشان باز مى گردانند.

حضرت زين العابدين عليه السلام چهل سال براى امام حسين عليه السلام گريه كرد، در همين چهل ساله، روزى فرمود: مردم! اگر شمشير يا خنجرى كه با آن شمر سر پدرم را در كربلا جدا كرد، قيمت پيدا كند، و به قيمتى برسد كه ديگر گران تر شدن از آن ممكن نباشد، و افرادى بخواهند اين خنجر را از دست شمر بيرون بياورند، و قاتل پدرم همان خنجرى كه سر پدرم را جدا كرد، به من بدهد و بگويد: اى زين العابدين! اين خنجر را مى خواهند از من بگيرند، و من آن را به مدت يك سال به تو امانت مى دهم، و الله من امانتش را به او تحويل مى دهم.

مرد بزرگى از دنيا رفت و بعد از يك سال، رفيقش او را در خواب ديد، و به او گفت: حالت چطور است؟ آن بزرگ گفت: امشب آزادم كردند. رفيقش گفت: چطور؟ بزرگ جواب داد: يك سال بود كه كه در زندان به سر مى بردم. نه نمازم، و نه روزه ام، و نه حجم، هيچ كدام مشكلى نداشت. تنها مشكلم اين بود كه يك روز كربلا مهمان شخصى بودم و در آن مهمانى آبگوشت خوردم. از مهمانى كه مى آمدم، هنوز گوشت هاى ريزى در لاى دندان هايم گير كرده بودند. حمالى هيزم روى دوشش بود و داشت آن را به خان كسى مى برد. من بدون اين كه او را باخبر كنم، از همان پشت سرش، يك دانه خلال از آن هيزم كَندم و با آن، گوشت هاى ريز را از لاى داندان هايم درآوردم. براى همين گناه، يك سال بود كه من در اين جا در حبس بودم، به اين جرم كه بدون اجاز مالك، در مالش تصرف كردم.

سنى و شيعه نقل كردند كه پيغمبر صلى الله عليه وآله فرمود: اگر دست به لباس برادرت بزنى، و و بر اثر اين فشار دادن، پشم اين لباس، ساييده شود، و يا مقدارى از آن جدا گردد، براى چنين كارى در روز قيامت محاكمه مى شوى كه چرا اين كار را كردى؟  آيا اين قانون قديمى شده و آن كلاس، كلاس كهنه اى است و ديگر به درد نمى خورد؟

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه