قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

على عليه السلام و بيت المال‏

 

در كتاب هاى مهم ما از اميرمؤمنان عليه السلام نقل شده است كه هارون بن عنتره گفت: در ايام جنگ صفين در روستايى به نام ده خورنق ، با على عليه السلام كارى داشتم، در نيمه شب، از خيمه بيرون آمدم و به كنار چادر على عليه السلام رفتم و گفتم: مولا را مى خواهم. به من گفتند: ايشان تشريف ندارند. از چادرها رد شدم، ديدم حضرت در بيابان، كنار تخته سنگ بزرگى رفته است؛ زانوهايش را در كنار آن تخته سنگ بغل گرفته و در هم پيچيده نشسته است. نزديك حضرت آمدم و سلام كردم و كفتم: على جان! چرا از چادر بيرون آمدى؟ حضرت فرمود:

هوا سرد بود و خوابم نمى برد. به حضرت گفتم: چرا كنار اين تخته سنگ نشسته اى؟ حضرت فرمود: هواى بيابان باد دارد و من تنها اين رواندازى را كه به تن كرده ام، با خود دارم (رواندازى كه نخى بود و ژنده). براى همين در هم پيچيده نشسته ام تا نسيم سرد بيابان مرا نيازارد و مقدارى گرم شوم. به حضرت گفتم: آقا! خداوند براى شما و خانواده ات از بيت المال سهمى قرار داده، در حالى كه شما از بيت المال سهمى را برنمى داريد. حضرت فرمود: و الله قسم! من از اموال شما چيزى نياندوختم و اين پيراهنى را كه الان در زمان حكومت به تن دارم، با خودم از مدينه آورده ام.

على بن ابى طالب عليه السلام خطبه مى خواند و با آستينش خود را باد مى زد. گفتم: پدر! اميرمؤمنان گرمش شده است كه چنين مى كند؟ پدرم در جوابم گفت: گرمى و سردى هوا در كار نيست، بلكه او پيراهنش را شسته و چون جز آن پيراهنى نداشت، همان طور خيس خيس آن را به تن كرده است، و براى همين آن را تكان مى دهد تا خشك شود.

اين زهد على بود كه چنين اقتضا مى كرد. اين زهد حضرت، در عين دارايى فراوانش بود كه آن را از دسترنج خود به دست مى آورد و در راه حق تعالى بذل و بخشش مى كرد. امام باقر عليه السلام مى فرمايد: شبى كه على عليه السلام از دنيا رفت، از كسب بازوى خويش هزار بنده در راه خدا خريده بود و آزاد كرده بود ، و او اموالى وقف فقراى مسلمين كرده بود كه سالانه چهل هزار دينار عايدى داشت ، و اين گونه على مالش را تبديل به عمل صالح مى كرد و خود بسيار زاهدانه مى زيست.

آن مورچه بيچاره اى كه در بيابان، به سرگين شتر خشك شده به عنوان يك چيز با ارزش و زرق و برقدارى نگاه مى كند، به خود مى گويد: غذاى خوبى به دست آورده ام، و با چنين نيتى آن را به طرف لانه مى كشد تا سرگين به آن بزرگى را به محيط لانه اش وارد كند، ولى او نمى تواند چنين كند؛ چون كوچكى محيط لانه اش اين امكان را به نمى دهد. براى همين تلاش او بيهوده و بى سرانجام مى گردد.

و الله هيچ يك از اموال دنيايى نمى تواند از درِ قبر وارد شود، مگر اين كه آن را به عمل صالح تبديل كنيم.

در حيات انسانى بايد خدا و پيامبر را بر هر كارى مقدم داشت. آن وقت است كه آدمى به فرج و گشايش مى رسد.

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه