قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

ثبات قدم ابودجانه‏

در گرماگرم جنگ در ميدان احد هنگامى كه مشركان خشمگين پيامبر و اميرمؤمنان را در محاصره داشتند و براى قتل آن دو انسان عرشى مصمم بودند، و از مسلمانان فرارى براى دفاع از حق اثرى نبود، ناگاه نظر پيامبر به ابودجانه افتاد، فرمود: ابودجانه من بيعتم را از تو برداشتم به سلامت از اين ميدان بيرون رو و به هر كجا خواهى برو، اما على از من و از اويم.

ابودجانه به شدت گريست و گفت: به خدا سوگند من هرگز خود را از بيعت تو رها نميكنم، به كجا روم؟ به سوى همسرم روم كه از دنيا خواهد رفت، يا به خانه ام بازگردم كه خراب ميشود، يا به طرف ثروتم و مالم بروم كه فانى ميگردد، يا به سوى اجل بگريزم كه به سرعت ميرسد؟!

حضرت از مشاهده اشك چشم ابودجانه كه از مژگانش به صورت ميريخت به او عنايت فرموده و اجازه ادامه مبارزه داد.

از يك طرف اميرمؤمنان و از طرف ديگر ابودجانه شروع به جنگ جانانه با كفار نمودند، ابودجانه از كثرت جراحات بر زمين افتاد، على (ع) جسد او را برداشته خدمت پيامبر آورد، ابودجانه گفت: يا رسول الله آيا بيعت خود را به انجام رسانيدم؟ آن حضرت فرمود آرى و در حق او دعاى خير كرد.

باز على يك تنه به جنگ برخاست و نهايتاً از جان پيامبر دفاع كرد و سلامت آن حضرت را تأمين نمود درحالى كه نود زخم بدن مباركش را فرا گرفته بود.

 

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه