متأسفانه، اكنون با اين اوضاع و احوال، مسلمانان به سمتى مى روند كه به همان گرفتارهايى كه مسيحيان دچار آن شدند، دچار خواهند شد؛ گرفتارى هايى كه سبب شد، مسيحيان ثمر تلاش حضرت عيسى عليه السلام را به اين شكل تحريف كنند. اين گرفتارى ها اكنون دارد بر سر ما مسلمانان مى آيد؛ به علت اين كه خدا، پيامبر و اهل بيت صلوات الله عليهم را نشناختيم، و براى همين، در عقايد سست شديم. علاوه بر اين كه ما در تبليغات هم ضرر كرديم. در يك كتابفروشى كتابى برداشتم كه داراى پنج يا شش جلد بود. من به مطالب اين كتاب كه به عنوان عقايد و اصول اسلامى چهل سال پيش چاپ شده بود، نگاهى اجمالى كردم، ديدم مطالب اين كتاب، نه تنها براى مردم سودى ندارد، بلكه مضرّ هم است، و اين مطالب به ظاهر اسلامى در قالب شعر و قصه به مردم ارايه شده است. علت اين كه چنين خطراتى متوجّه مردم شده، اين است كه اين گونه مطالب در باب اعتقاد و اخلاق به وسيله افراد غير متخصّص ارايه شده است. الان، وظيفه روحانيت بسيار سنگين است: «إِذَا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فِى أُمَّتِى فَلْيُظْهِرِ الْعَالِمُ عِلْمَهُ فَمَنْ لَمْ يَفْعَلْ فَعَلَيْهِ لَعْنَهُ اللَّه» ملتى كه دين نداشته باشد، فايده اى ندارد. در ابتدا خدا و پيامبر را به مردم معرفى كنيد. افراد غربزده گفتند: علم خدا است، و عجيب اين است كه اين افراد ما را سست كردند؛ چون وقتى مظاهر علم به ايران آمد، ما خداى واقعى را نمى شناختيم. به ما گفتند: چهارده قرن است كه دعا و نماز مى خوانيد و هنوز شما در ابتدايى ترين وسايل متوقف شده ايد، پس خداى واقعى علم است. در اروپا هم از وقتى خداى مردم علم شده، دولت هايشان توانسته اند بر مردم منطقه تسلّط يابند.
منبع : پایگاه عرفان