قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

خداوند مؤنس مؤمنان در تنهايى قبر

 

باز هم گوشه اى از رحمت خداوند را بگويم. پيغمبر صلّى الله عليه و آله و سلّم مى گويد: وقتى بند كفن بنده مومن را باز مى كنند و صورتش را بر روى خاك مى گذراند و لحد مى چينند و بعد در قبر او خاك مى ريزند و آن را پر مى كنند، ديگر همه بايد برگردند. به راستى آن موقع، آن ها چه مى توانند بكنند؟ آن ها نمى توانند آن جا بمانند. يعنى نمى شود كه من در قبر توقّع داشته باشم كه خانمم، پسرم، دخترم، عروسم پيشم بمانند؟ آن ها براى چه بايد در بهشت زهرا بمانند؟ آن ها بايد برگردند. پيغمبر صلّى الله عليه و آله و سلّم مى گويد: يك طرف قبر، به طرف هم آن هايى كه دارند بازمى گردند، حالت يك پنجره پيدا مى كند و روح ميت، نه بدن او، مى بيند همه دارند مى روند. وقتى همه رفتند، او در آن خان تنهايى قبر، تا مى آيد وحشت زده بشود، صدايى مى شنود كه با شنيدن همان كلمه اول آن، آرامش مى كند. بنده من! نزديكانت تو را گذاشتند و رفتند، مبادا از تنهايى بترسى؛

مبادا از تنهايى غمناك بشوى. خودم تا قيامت مؤنست هستم.

بعد آدم چنين خدايى را بگذارد و رها كند. نمى دانم چرا زندگى بعضى از آدم ها اين قدر اشتباه است.


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه