قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

شیطان و اهل تقوا - جلسه دوم - (متن کامل + عناوین)

 

مقام معلم و متعلّم قرآن  

 

تهران، حسينيه حضرت زهرا عليها السلام-  رمضان 1383

الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين وصلّ على محمد و آله الطاهرين.

 

بنابرفرموده پيغمبراسلام صلى الله عليه وآله و ائمه طاهرين عليهم السلام در امت اسلام ، به خصوص در قيامت ، دو نفر از برترين ارزش معنوى برخوردار هستند . مقام معلم نزد پروردگار از مقام همه امت برتر است . اغلب كتب حديثى اين فضيلت را ذكر كرده اند.(20)

 از اين دو نفر ، يكى معلم قرآن است . يعنى آن انسانى كه بخشى از عمرش را براى ياد دادن قرآن كريم به كار مى گيرد كه اين معلم مى تواند پدر خانواده نيز باشد . پدرى بزرگوار و آراسته مى تواند در خانه ، زمينه سازى كند كه همسر و فرزندانش با علاقه قرآن مجيد را بياموزند . اين پدر معلم قرآن و جزء اين دو نفرى كه ارزش آنها بر امت از همه بيشتر است مى شود .

 

  حق فرزند برپدر

 اميرالمؤمنين على عليه السلام پدران را مكلف به رعايت حقوق بسيار مهم نسبت به فرزندان مى داند :

 حق اول : » أن يحسّن اسمه «(21) معلوم مى شود كه اسلام حق نامگذارى را به پدر داده است ، چون او ولىّ طفل است و او بايد اين حق را به زيبايى ادا كند .

 ادا كردن اين حق نيز به اين است كه نام پاك ، با معنا ، صحيح و درست براى فرزندش انتخاب كند كه هر وقت آن فرزند را با آن نام صدا مى كنند ، يادآور پاك ترين خاطرات پاكان عالم باشد . پدر مسلمان بايد از انتخاب نامى كه مربوط به مكتب ها و اديان ديگر است ، بپرهيزد . وقتى پدرى نام بچه اش را على مى گذارد ، بالاخره در صدا كردن ، چند بار ياد اميرالمؤمنين على عليه السلام مى افتد  با اين ياد باطن او نور مى گيرد .

 يا وقتى نام دخترش را فاطمه مى گذارد ، اين نام يادآور معانى بسيار با ارزشى است . پس اين تعيين اسم نيك براى فرزند ، حق واجب بر عهده پدر است .(22)

 حق دوم : » يعلّمه القرآن « همين است كه پدر معلم قرآن مى شود و آن ارزش افضليت امت را كسب مى كند .

 حق سوم : » يحسّن ادبه « فرزند خود را خوب تربيت كند .(23) در فاسدترين دوره ها نيز مى شود فرزندان را خوب تربيت كرد . حدود پانصد آيه در قرآن مربوط به نبوت انبيا است كه نشان مى دهد كه انبيا در فاسدترين زمان ها به دنيا آمدند ، اما رشد كردند .

 ولى پروردگار براى نمونه ، درباره حضرت يحيى مى فرمايد :

  » وَ سَلَمٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَ يَوْمَ يَمُوتُ وَ يَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا «(24)

  اما روز ولادت حضرت يحيى چه روزگارى بود ؟ روزگار حاكميت فساد يهود در منطقه . اين گفتار پروردگار است : سلام بر او ، روزى كه به دنيا آمد و روزى كه از دنيا رفت و روزى كه زنده وارد محشر مى شود .

 

 جذب هنرمندانه فرزندان به قرآن

 هنر مى خواهد كه پدر و مادر ، جاذبه فوق العاده اى را براى فرزندان خود ايجاد كنند و خانه را پاك نگهدارند . شما مى دانيد كه انسان در اثرگيرى و اثرگذارى موجود خاصى است . حتى عكس و تابلويى كه در خانه ها مى زنند ، نوع پارچه و رنگى كه انتخاب مى كنند ، نوع ميهمان هايى كه در خانه رفت و آمد مى كنند ، اين ها اثرگذار است . امروزه ثابت شده است كه تا بچه در رحم مادر است ، تمام حالات اهل خانه در آن بچه اثر مى گذارد .

 پس معلم قرآن در ميان امت ارزشى ، فوق ارزش همه افراد امت را دارد . لازم نيست انسان ساختمانى بسازد و آنجا را ويژه قرآن قرار دهد ، همين كه پدرى به بچه هاى خود قرآن ياد بدهد ، معلم قرآن محسوب مى شود .

 آن كسى كه متعلم قرآن است ، يعنى حاضر شده بيايد ، بنشيند و قرآن را ياد بگيرد ، ارزش اين فرد نيز در ميان امت ، به خصوص در قيامت ، از همه افراد امت بيشتر ، بالاتر و برتر است .

 اسلام به سراغ تعليم قرآن مى آيد كه چگونه قرآن را تعليم بدهيد . اسلام قرآن مجيد را در سه مرتبه براى تعليم قرار داده است.

 مرتبه اول : تعليم ظاهر قرآن است كه معلم ، كه روخوانى قرآن را به متعلّم ياد بدهد .

 مرتبه دوم : تعليم مفاهيم قرآن است . لازم نيست مفاهيم سى جزء قرآن را به متعلمين ياد بدهد ، بلكه تا جايى كه ارتباط با زندگى آنها دارد ، مفاهيم قرآن را ياد بدهند .

 

 ترويج زندگى با قرآن

 »جواهر القرآن «(25) كتابى از قرن چهارم و پنجم هجرى است، مؤلف اين كتاب كار زيبايى كرده است ؛ مجموع آياتى كه در سى جزء قرآن در ارتباط با زندگى روزمره مردم است ، يك جا جمع كرده است . »جواهر القرآن « يعنى گوهرهاى قرآن .

 چقدر خوب مى شد اگر اين نوع كتاب ها تبديل به كتب درسى مى شد . يعنى بچه ها را از زمانى كه وارد مدرسه مى شدند ، تا دانشگاه ، با هنرمندى ، دلداده به اين نوع كتاب ها مى كردند . مدت سال هاى تحصيلى نيز كم نيست ، بچه ها را در اين مدت ، يعنى از ابتداى كلاس اول تا گرفتن ليسانس با اين نوع كتاب ها ارتباط دهند و قرآن مجيد را با گوشت و خونشان مخلوط كنند .

 در دعاى ندبه مى خوانيد كه پيغمبر اسلام صلى الله عليه وآله به اميرالمؤمنين على عليه السلام فرمود :

  » و الايمان مخالط لحمك و دمك «(26)

 ايمان با گوشت و خون تو يكى شد . قرآن نيز مى شود كه با گوشت و خون مردم يكى شود .

 

 زمينه عمل به قرآن

 اما مرتبه سوم : ايجاد زمينه براى عمل به قرآن است . اين روايت را مرحوم مجلسى نقل مى كنند كه امام صادق عليه السلام در اين زمينه حديث جالبى دارند كه سفارش به پدر و مادرها است :

 » حثّهم « يعنى تحريك ، تشويق ، ترغيب . پدران ، فرزندان خود را به اعمال خير و نيكوكارى تشويق و ترغيب كنند .(27)

 به آنها بگويند : اين پول را به در خانه فلانى ببر بده و برگرد . اين دعوت قرآن است ، چون قرآن گفته است :

 

 » وَتَعَاوَنُواْ عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَ نِ «(28)

 در حالى كه دارد فرزندش اين كار خير را انجام مى دهد ، مسأله قرآن را براى او مطرح كند ؛ عزيز دلم ! اين قدمى كه برمى دارى ، قدم قرآنى و اين كار تو ، كار قرآنى است .

 يا امام باقر عليه السلام مى فرمايد: وقتى كه فرزند كار خيرى را انجام مى دهد ، بچه را تشويق كرده ، به او بگويم : چقدر به من محبت كردى و كمك دادى كه فردا نيز اين كارها را بكند . بعد بگويم : عزيز دلم ! مى دانى اين كارهايى كه كردى ، به دستور چه كسى عمل كرده اى ؟ به دستور آن كسى كه تو را خلق و به من مرحمت كرده است. خدا در قرآن مجيد فرموده است :

 

 » وَ بِالْوَ لِدَيْنِ إِحْسَانًا «(29)

  تو در حقيقت فرمان پروردگار عالم را اجرا كرده اى . كار تو را خدا دوست دارد و تو كارى كردى كه دل پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله از تو شاد شد .

 

 يارى دين خدا

 اين تبليغات در خانه ، در كنار اين تشويق ها ، ايمان و قرآن را با گوشت و پوست فرزند شما مخلوط مى كند . اين كار، كار مشكلى نيست . كارى عاطفى ، رفاقتى ، عاشقانه و الهى است و اين گونه پدران و مادران ، وصل به يارى پروردگار مى شوند ، چون سند قرآنى دارد ؛

 

 » إِن تَنصُرُواْ اللَّهَ يَنصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ «(30)

 

 كه اغلب مفسرين مى گويند :

 پروردگار كه ذاتاً به يارى ما نياز ندارد ، پس اين آيه » إِن تَنصُرُواْ اللَّهَ « اگر شما دين خدا را يارى كنيد ، خدا به يارى شما جواب مى دهد .

 ما در قرآن اين پاسخ را نيز در ارتباط با وعده هاى پروردگار داريم :

 

 » إِنَّ اللَّهَ لَا يُخْلِفُ الْمِيعَادَ «(31)

 

 خدا خلف وعده نمى كند . وقتى كه مى گويد : شما را يارى مى كنم ، واقعاً يارى مى كند .

 در دعاى افتتاح مى خوانيم :

  » انت أرحم الراحمين فى موضع العفو و الرحمة «(32)

  يكى از مواضع رحمت ، همين مهربانى با فرزندان در زمينه تشويق به كار خير و وصل كردن بچه ها به قرآن كريم است . اين كار پدر ، موضع رحمت است .

 

 معلم قرآن در قيامت

 اما ثواب اين كار تعليم و تعلّم قرآن چه مقدار است ؟ شما روايات را اگر ببينيد ، شگفت زده مى شويد . اگر كسى ايمانش ضعيف باشد ، ممكن است روايات را قبول نكند . مى گويد : مگر مى شود براى نيم ساعت كه پدرى فرزندش را بنشاند و با مهر و محبت قرآن را به آنها ياد دهد و براى كار خير آنها را تشويق كند ثواب شهادت در راه خدا را داشته باشد ؟(33)

 يا خداوند متعال در قيامت تاجى بر سر معلم قرآن مى گذارد كه در ميان اولين و آخرين مى درخشد و به او مى گويند : هر آيه اى كه براى ما بخوانى ، ما درجه اى تو را بالاتر مى بريم : » اقرأ و ارق « خدا كريم است .(34) كريمى است كه خزانه اش پايان نمى پذيرد .

 اگر پيغمبر اكرم و ائمه طاهرين عليهم السلام بگويند كه براى معلم و متعلم قرآن اين قدر بهره قيامتى قرار داده ايم ، اين چيزى نيست كه كسى باور نكند . اگر كسى خدا را بشناسد ، پاداش هاى وجود مقدس او را باور مى كند .

 اميرالمؤمنين على عليه السلام مى فرمايد :

 در زمان پيامبر صلى الله عليه وآله گاهى لازم بود كه در مدينه ، شب هنگام از خانه بيرون بروم و مسيرى را طى كنم . از كوچه هاى شهر مدينه كه رد مى شدم ، از درون خانه ها صداى قرآن و گريه مى آمد .

 شما ممكن است بپرسيد : اين افراد به اين خوبى ، بعد از رحلت پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله كجا بودند ؟ و چرا اميرالمؤمنين عليه السلام تنها ماندند ؟

 امام صادق عليه السلام مى فرمايد : بعد از رحلت پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله ياران واقعى اميرالمؤمنين على عليه السلام دوازده نفر بيشتر نبودند . بقيه به دنبال پول و دنيا و مقام رفتند و با حكومتى كه خودشان برپا كردند ، راه خود را از دين واقعى و حضرت عليه السلام جدا كردند . خيلى از اين افراد نيز در جنگ هاى مختلف به فيض عظيم شهادت نائل شدند و نبودند كه حضرت على و فاطمه زهرا عليهما السلام را يارى دهند .(35)

 اين آگاهان و عاشقان به قرآن اگر زنده بودند ، براى على و براى ما نيز اوضاع اين گونه نمى شد . جاى اهل قرآن خالى شد . مگر اين كه دوباره و به سرعت ، اهل قرآن ، آگاه به قرآن و مؤمن خالص بسازيم . نه تنها آن زمان نبودند ، بلكه اكنون نيز نيستند ، آن زمان دوازده نفر بودند ، فكر مى كنيد در زمان ما چند نفر باشند ؟ اگر زياد بودند كه امام زمان عليه السلام ظهور مى كردند . چون حضرت در اوايل ظهور نيرويى لازم دارند كه تمام ظاهر و باطن آنها بى انحراف باشد كه وقتى ايشان مى آيند ، يارانش توقعى به جز پياده كردن دين خدا در عالم نداشته باشند .

 اگر به برترين آنها بگويد : تو بيا خادم مسجد كوفه شو و مسجد را براى نمازگزاران تميز كن :

 

 » أَن طَهِّرَا بَيْتِىَ لِلطَّآئِفِينَ وَ الْعَكِفِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ «(36)

  به حضرت نه نگويد .

  درخواست اميرالمؤمنين عليه السلام در كنار قرآن

 

 1- شرح صدر

 سخن بسيار با ارزشى از اميرالمؤمنين على عليه السلام براى شما بگويم . وقتى كسى متصل به قرآن باشد ، چه بهره عظيمى از قرآن نصيبش مى شود . حضرت چند درخواست در كنار قرآن از پروردگار عالم دارند . كسى كه دوم شخص عالم است در كنار قرآن ، در خانه خدا به گدايى رفته است كه خدا به او يارى بدهد تا بتواند از اين خزانه پروردگار ، ثروت جمع كند .

 چون شخص بايد اين لياقت را پيدا كند كه درب اين خزانه را باز كند و گوهرهاى اين خزانه را به خزانه وجودش منتقل كند ، تا اهل قرآن شود .

 خواسته اول حضرت اين است :

  » اللهم اشرح بالقرآن صدرى «(37)

 

 اين شرح صدر را از دو جاى قرآن بايد توضيح دهم : يكى از آيات آن مربوط به موسى بن عمران عليه السلام

است . موسايى كه پروردگار عالم عصا را به او داد و يا فرمود : دست خود را به زير گريبان خود كن و درآور ؛

 » وَ اضْمُمْ يَدَكَ إِلَى جَنَاحِكَ تَخْرُجْ بَيْضَآءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ ءَايَةً أُخْرَى «(38)

  نور سفيدى از دست تو بيرون مى زند كه بينندگان را خيره مى كند .

 موسايى كه هارون را شريك نبوتش قرار داده و خدا او را به سخن گفتن مستقيم با خودش انتخاب كرده است . به او مى گويد : برو و فرعون را تبليغ و هدايت كن ، اما او با آن همه سرمايه به خدا بگويد :

 

 » قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِى صَدْرِى × وَ يَسِّرْ لِى أَمْرِى × وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِى × يَفْقَهُواْ قَوْلِى «(39)

  خدايا ! به من حوصله گسترده اى بده تا من از كار مثبت خسته و ناراحت نشوم و عقب نشينى نكنم . خدايا ! درست است كه من »كليم الله« هستم ، عصا دارم ، هارون شريك و وزير نبوت من است و صاحب يد بيضا هستم ، ولى اگر آن حوصله و شرح صدر را به من ندهى ، همه اين ها معطل و بى فايده مى ماند . اين شرح صدر است .

 

 راه تحصيل شرح صدر

 اما شرح صدر را از چه راهى بايد به دست آورد ؟ از فهم قرآن . وقتى كسى اين آيه را مى خواند :

 

 » مَّآ أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَمَآ أَصَابَكَ مِن سَيِّئَةٍ فَمِن نَّفْسِكَ «(40)

 

 هر بلايى بر سر شما مى آيد ، از دست خود شما است ، پس از خدا ، عالم ، طبيعت و مردم نبايد گله مند باشيد .

 هر چه خوبى به تو مى رسد ، از جانب خدا است ، پس راه هاى ورود رنج ها و بلاها و مشكلات را به روى خود ببند و راه رسيدن خوبى ها را از جانب خدا به روى خود باز بگذار .

 اين آيه را كسى به خودش القا كند ، آدم با حوصله اى مى شود. به تعبير امام صادق عليه السلام ؛ اين سر درد گرفتن ، زمين خوردن ، پا يا پيشانى شكستن ، خونى كه از بينى مى آيد ، هيچ كدام از اين ها جز از طريق ارتكاب گناه به تو نرسيده است . درب گناهان را ببند و درب خوبى ها را باز كن ، بعد ببينيد كه چگونه حوصله و شرح صدر شما بالا مى رود . هم حوصله خدا را داريد ، هم حوصله خلق خدا را و هم خود را تبرئه نمى كنيد :

  » وَ مَآ أُبَرِّئُ نَفْسِى إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّى «(41)

  وقتى كه فرزند شما با شوق به طرف شما مى آيد ، نگو : برو ! حوصله ندارم ، چون آدم بى حوصله ، حوصله خدا ، دين دارى ، نماز و روزه و خانواده اش را نيز ندارد ، و مانند ستمگرى است كه هم به خودش ستم مى كند ، هم به دين و هم به اطرافيان . بيمارى بى حوصلگى ، بيمارى خيلى سنگينى است .

 شرح صدر ديگر در قرآن ، در سوره مباركه انشراح است كه خدا به پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله مى فرمايد :

 حبيب من ! با هجوم آن حوادث سنگين مكه :

  » أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ «(42)

  آيا من به تو حوصله ندادم ؟ هم حوصله تبليغ را داشتى ، هم حوصله دين دارى ، هم حوصله دين شناسى و شناساندن دين و هم حوصله تحمل رنج ها و مشكلاتى كه در مكه داشتى ، اما به خاطر همين شرح صدر ، دايم با نشاط وظيفه خود را عمل كردى .

  » اللهم اشرح بالقرآن صدرى «

 در اين بالقرآن ، »باء« استعانت است ، يعنى خدايا ! زمينه اى فراهم بيايد كه به وسيله قرآن ، شرح صدر پيدا كنم و گنجايش دريا وار داشته باشم . اگر در كاسه اى آب ، قطره اى خون بيافتد ، نجس مى شود ، ولى صدها ليتر خون را در دريا بريزند ، يك موج بزند ، همه خون ها را مى برد و درون خود حل مى كند . دريا كه با اين چيزها نجس نمى شود . دارندگان شرح صدر ، در مقابل هيچ مشكلى از كوره در نرفته ، خسته نمى شوند ، بلكه با خدا زندگى مى كنند . اين يك خواسته اميرالمؤمنين على عليه السلام در كنار قرآن بود .(43)

 

 2- و 3- ديده حق بين و گويايى زبان

  » وَ نَوِّر بِالْقُرآنِ بَصَرى و أَطْلِقْ بِالْقُرآنِ لِسانى «

  خدايا ! زبان مرا به قرآن گويا كن . من هر چه حرف مى زنم ، قرآنى و حق باشد . نه افراط در سخن داشته باشم و نه تفريط . نه آبروى كسى را ببرم و نه بى خودى به كسى آبرو بدهم . زبانم را به قرآن گويا كن .

 خدايا ! چشم دلم را با قرآن روشنايى ده كه من حق بين باشم . چه مقامى است اين مقام حق بينى ! من گوشه اى از اين مقام را از قرآن بگويم .

 

 » الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَمًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِى خَلْقِ السَّمَوَ تِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَطِلاً سُبْحَنَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ «(44)

 در اواخر سوره آل عمران است . اين ها صفات حوصله داران است ؛ حوصله آنان خيلى زياد است . طبق فرموده قرآن ، ساعتى از شب را بيدار مى شوند و در آن خلوت شب وارد دنياى انديشه مى شوند . همه خواب هستند و او در عالم و صاحب عالم فكر مى كند . گويى كه در كنار تك تك موجودات قرار مى گيرد و حقيقت موجودات را مى بيند و فرياد مى زند . اين طرز نگاه را چشم حق بين مى گويند .

 نوشته اند كه سوسك سياهى از جلوى ارسطو(45) رد شد . گفت : ما نفهميديم كه خدا اين سوسك سياه را براى چه در اين نظام خلقت گذاشته است و چه فايده اى دارد ؟ چند وقتى گذشت و او دچار چشم درد سختى شد . داروهايى كه خودش مى ساخت ، ثمرى نداد . شاگردانش نيز نتوانستند معالجه كنند . تا عطارى قديمى را از آتن آوردند و او با روغنى كه به چشم ارسطو ماليد ، او را معالجه كرد و وقتى خوب شد ، ارسطو گفت : اى عطار ! تركيب اين دارو از چه بود ؟ به او گفت : تركيباتى كه مقدارى روغن بدن سوسك هاى سياه در آن است .

 چشم حق بين ، حضرت على عليه السلام به خدا مى گويد : با اين قرآن به من چشم حق بين بده ، يعنى اگر من قرآن را خوب بفهمم ، چشم حق بين پيدا مى كنم . چقدر اين حضرات با قرآن انس داشتند .

 

 والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

 

 

پی نوشت ها:

 

20) مستدرك الوسائل: 235/4، باب 1، حديث 4580؛ »قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله: مُعَلِّمُ الْقُرْآنِ وَ مُتَعَلِّمُهُ يَسْتَغْفِرُ لَهُ كُلُّ شَيْ ءٍ حَتَّى الْحُوتُ فِي الْبَحْرِ.«

 مستدرك الوسائل: 235/4، باب 1، حديث 4581؛ »قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله مَنْ عَلَّمَ آيَةً فِي كِتَابِ اللَّهِ تَعَالَى كَانَ لَهُ أَجْرُهَا مَا تُلِيَتْ.«

 مستدرك الوسائل: 244/4، باب 4، حديث 4604؛ »النَّبِيِّ صلى الله عليه وآله أَنَّهُ قَالَ إِنَّ أَكْرَمَ الْعِبَادِ إِلَى اللَّهِ بَعْدَ الْأَنْبِيَاءِ الْعُلَمَاءُ ثُمَّ حَمَلَةُ الْقُرْآنِ يَخْرُجُونَ مِنَ الدُّنْيَا كَمَا يَخْرُجُ الْأَنْبِيَاءُ وَ يُحْشَرُونَ مِنْ قُبُورِهمْ مَعَ الْأَنْبِيَاءِ وَ يَمُرُّونَ عَلَى الصِّرَاطِ مَعَ الْأَنْبِيَاءِ وَ يَأْخُذُونَ ثَوَابَ الْأَنْبِيَاءِ فَطُوبَى لِطَالِبِ الْعِلْمِ وَ حَامِلِ الْقُرْآنِ مِمَّا لَهُمْ عِنْدَ اللَّهِ مِنَ الْكَرَامَةِ وَ الشَّرَفِ.«

 بحار الأنوار: 184/1، باب 1، حديث 95؛ »قَالَ َ النَّبِيُّ صلى الله عليه وآله: مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى عُتَقَاءِ اللَّهِ مِنَ النَّارِ فَلْيَنْظُرْ إِلَى الْمُتَعَلِّمِينَ فَوَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ مَا مِنْ مُتَعَلِّمٍ يَخْتَلِفُ إِلَى بَابِ الْعَالِمِ إِلَّا كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِكُلِّ قَدَمٍ عِبَادَةَ سَنَةٍ وَ بَنَى اللَّهُ بِكُلِّ قَدَمٍ مَدِينَةً فِي الْجَنَّةِ وَ يَمْشِي عَلَى الْأَرْضِ وَ هِيَ تَسْتَغْفِرُ لَهُ وَ يُمْسِي وَ صْبِحُ مَغْفُوراً لَهُ وَ شَهِدَتِ الْمَلَائِكَةُ أَنَّهُمْ عُتَقَاءُ اللَّهِ مِنَ النَّارِ.«

21) نهج البلاغه: حكمت 399؛ »قَالَ عليه السلام إِنَّ لِلْوَلَدِ عَلَى الْوَالِدِ حَقّاً وَ إِنَّ لِلْوَالِدِ عَلَى الْوَلَدِ حَقّاً فَحَقُّ الْوَالِدِ عَلَى الْوَلَدِ أَنْ يُطِيعَهُ فِي كُلِّ شَيْ ءٍ إِلَّا فِي مَعْصِيَةِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ حَقُّ الْوَلَدِ عَلَى الْوَالِدِ أَنْ يُحَسِّنَ اسْمَهُ وَ يُحَسِّن أَدَبَهُ وَ يُعَلِّمَهُ الْقُرْآنَ.«

22) وسائل الشيعة: 389/21، باب 22، حديث 27374؛ »أَبِي الْحَسَنِ عليه السلام قَال:َ أَوَّلُ مَا يَبَرُّ الرَّجُلُ وَلَدَهُ أَنْ يُسَمِّيَهُ بِاسْمٍ حَسَنٍ فَلْيُحْسِنْ أَحَدُكُمُ اسْمَ وَلَدِهِ.«

 وسائل الشيعة: 391/21، باب 23، حديث 27381؛ »أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ أَصْدَقُ الْأَسْمَاءِ مَا سُمِّيَ بِالْعُبُودِيَّةِ وَ أَفْضَلُهَا أَسْمَاءُ الْأَنْبِيَاء.«

 الكافى: 49 - 48/6، بَابُ حَقِّ الْأَوْلَادِ، حديث 6؛ »السَّكُونِيِّ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام وَ أَنَا مَغْمُومٌ مَكْرُوبٌ فَقَالَ لِي يَا سَكُونِيُّ مِمَّا غَمُّكَ قُلْتُ وُلِدَتْ لِي ابْنَةٌ فَقَالَ يَا سَكُونِيُّ عَلَى الْأَرْضِ ثِقْلُهَا وَ عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا تَعِيشُ فِي غَيْرِ أَجَلِكَ وَ تَأْكُلُ مِنْ غَيْرِ رِزْقِكَ فَسَرَّى وَ اللَّهِ عَنِّي فَقَالَ لِي مَا سَمَّيْتَهَا قُلْتُ فَاطِمَةَ قَالَ آهِ آهِ ثُمَّ وَضَعَ يَدَهُ عَلَى جَبْهَتِهِ فَقَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله حَقُّ الْوَلَدِ عَلَى وَالِدِهِ إِذَا كَانَ ذَكَراً أَنْ يَسْتَفْرِهَ أُمَّهُ وَ يَسْتَحْسِنَ اسْمَهُ وَ يُعَلِّمَهُ كِتَابَ اللَّهِ وَ يُطَهِّرَهُ وَ يُعَلِّمَهُ السِّبَاحَةَ وَ إِذَا كَانَتْ أُنْثَى أَنْ يَسْتَفْرِهَ أُمَّهَا وَ يَسْتَحْسِنَ اسْمَهَا وَ يُعَلِّمَهَا سُورَةَ النُّورِ وَ لَا يُعَلِّمَهَا سُورَةَ يُوسُفَ وَ لَا يُنْزِلَهَا الْغُرَفَ وَ يُعَجِّلَ سَرَاحَهَا إِلَى بَيْتِ زَوْجِهَا أَمَّا إِذَا سَمَّيْتَهَا فَاطِمَةَ فَلَا تَسُبَّهَا وَ لَا تَلْعَنْهَا وَ لَا تَضْرِبْهَا.«

23) الكافى: 48/6، بَابُ حَقِّ الْأَوْلَادِ، حديث 1؛ »أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى عليه السلام قَالَ جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه وآله فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا حَقُّ ابْنِي هَذَا قَالَ تُحْسِنُ اسْمَهُ وأَدَبَهُ وَ ضَعْهُ مَوْضِعاً حَسَناً.«

 وسائل الشيعة: 481/21، باب 86، حديث 27645؛ »أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله رَحِمَ اللَّهُ مَنْ أَعَانَ وَلَدَهُ عَلَى بِرِّهِ قَالَ قُلْتُ كَيْفَ يُعِينُهُ عَلَى بِرِّهِ قَالَ يَقْبَلُ مَيْسُورَهُ وَ يَتَجَاوَزُ عَنْ مَعْسُورِهِ وَ لَا يُرْهِقُهُ وَ لَا يَخْرَقُ بِهِ وَ لَيْسَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ أَنْ يَدْخُلَ فِي حَدٍّ مِنْ حُدُودِ الْكُفْرِ إِلَّا أَنْ يَدْخُلَ فِي عُقُوقٍ أَوْ قَطِيعَةِ رَحِمٍ . . . .«

 بحار الأنوار: 95/101، باب 2، حديث 43؛ »النَّبِيِّ صلى الله عليه وآله أَنَّهُ قَالَ لَأَنْ يُؤَدِّبَ أَحَدُكُمْ وَلَداً خَيْرٌ لَهُ مِنْ أَنْ يَتَصَدَّقَ بِنِصْفِ صَاعٍ كُلَّ يَوْمٍ.«

 بحار الأنوار: 95/101، باب 2، حديث 44؛ »النَّبِيِّ صلى الله عليه وآله قَالَ أَكْرِمُوا أَوْلَادَكُمْ وَ أَحْسِنُوا آدَابَهُمْ يُغْفَرْ لَكُمْ.«

24) مريم (15 : (19؛ »و بر او سلام باد روزى كه زاده شد، و روزى كه مى ميرد، و روزى كه زنده برانگيخته مى شود .«

25) جواهرالحسان في تفسير القرآن معروف به تفسير الثعالبي، تاليف عبد الرحمن بن محمد بن مخلوف أبي زيد ثعالبي مالكى (875 - 786 ه . ق.«

26) إقبال الأعمال: 296؛ بحار الأنوار: 106/99، باب 7.

27) بحار الأنوار: 86/71، باب 2، حديث 102؛ »سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام إِنَّ لِي أَهْلَ بَيْتٍ وَ هُمْ يَسْمَعُونَ مِنِّي أَ فَأَدْعُوهُمْ إِلَى هَذَا الْأَمْرِ فَقَالَ نَعَمْ إِنَّ اللَّهَ U يَقُولُ فِي كِتَابِهِ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ.

 بيان: قُواأي احفظوا و احرسوا و امنعوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ ناراً أي قوا أنفسكم النار بالصبر على طاعة الله و عن معصيته و عن اتبا عليه السلام الشهوات و قوا أهليكم النار بدعائهم إلى طاعة الله و تعليمهم الفرائض و نهيهم عن القبائح و حثهم على أفعال الخير.«

 بحار الأنوار: 25/2، باب 8، حديث 92؛ »أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ دَخَلَ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام رَجُلٌ فَقَالَ رَحِمَكَ اللَّهُ أُحَدِّثُ أَهْلِي قَالَ نَعَمْ إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ وَ قَالَ وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها.«

28) مائده (2 : (5؛ »و يكديگر را بر انجام كارهاى خير و پرهيزكارى يارى نماييد ، و يكديگر را بر گناه و تجاوز يارى ندهيد.«

29) بقره (83 : (2؛ »و به پدر و مادر و خويشان ويتيمان ومستمندان نيكى كنيد.«

30) محمد (7 : (47؛ »اى مؤمنان ! اگر خدا را يارى كنيد ، خدا هم شما را يارى مى كند و گام هايتان را محكم و استوار مى سازد.«

31) آل عمران (9 : (3؛ »مسلماً خدا خلف وعده نمى كند .«

32) إقبال الأعمال: 58؛ بحار الأنوار: 337/94، باب 2، ذيل حديث 1.

33) بحار الأنوار: 306 - 305/7، باب 15، حديث 79؛ »قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله إِنَّ قِرَاءَةَ الْقُرْآنِ يَأْتِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِالرَّجُلِ الشَّاحِبِ يَقُولُ لِرَبِّهِ U يَا رَبِّ هَذَا أَظْمَأْتُ نَهَارَهُ وَ أَسْهَرْتُ لَيْلَهُ وَ قَوَّيْتُ فِي رَحْمَتِكَ طَمَعَهُ وَ فَسَحْتُ فِي مَغْفِرَتِكَ أَمَلَهُ فَكُنْ عِنْدَ ظَنِّي فِيكَ وَ ظَنِّهِ فَيَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى أَعْطُوهُ الْمُلْكَ بِيَمِينِهِ وَ الْخُلْدَ بِشِمَالِهِ وَ أَقْرِنُوهُ بِأَزْوَاجِهِ مِنَ الْحُورِ الْعِينِ وَ اكْسُوا وَالِدَيْهِ حُلَّةً لَا تَقُومُ لَهَا الدُّنْيَا بِمَا فِيهَا فَيَنْظُرُ إِلَيْهِمَا الْخَلَائِقُ فَيُعَظِّمُونَهُمَا وَ يَنْظُرَانِ إِلَى أَنْفُسِهِمَا فَيَعْجَبَانِ مِنْهَا فَيَقُولَانِ يَا رَبَّنَا أَنَّى لَنَا هَذِهِ وَ لَمْ تَبْلُغْهَا أَعْمَالُنَا فَيَقُولُ اللَّهُ U وَ مَعَ هَذَا تَاجُ الْكَرَامَةِ لَمْ يَرَ مِثْلَهُ الرَّاءُونَ وَ لَمْ يَسْمَعْ بِمِثْلِهِ السَّامِعُونَ وَ لَمْ يَتَفَكَّرْ فِي مِثْلِهِ الْمُتَفَكِّرُونَ فَيُقَالُ هَذَا بِتَعْلِيمِكُمَا وَلَدَكُمَا الْقُرْآنَ وَ بِتَصْيِيرِكُمَا إِيَّاهُ بِدِينِ الْإِسْلَامِ وَ بِرِيَاضَتِكُمَا إِيَّاهُ عَلَى مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلِيٍّ وَلِيِّ اللَّهِ وَ تَفْقِيهِكُمَا إِيَّاهُ بِفِقْهِهِمَا لِأَنَّهُمَا اللَّذَانِ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ لِأَحَدٍ عَمَلًا إِلَّا بِوَلَايَتِهِمَا وَ مُعَادَاةِ أَعْدَائِهِمَا وَ إِنْ كَانَ مَا بَيْنَ الثَّرَى إِلَى الْعَرْشِ ذَهَباً يَتَصَدَّقُ بِهِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَتِلْكَ الْبِشَارَاتُ الَّتِي تَبْشَرُونَ بِهَا.«

 مستدرك الوسائل: 293/4، باب 27، حديث 4720؛ »النَّبِيِّ صلى الله عليه وآله أَنَّ مَنْ قَرَأَ التَّوْحِيدَ وَ الْمُعَوِّذَتَيْنِ ثَلَاثاً عِنْدَ نَوْمِهِ كَانَ كَمَنْ قَرَأَ الْقُرْآنَ وَ لَهُ بِكُلِّ آيَةٍ مِنَ الْقُرْآنِ ثَوَابُ نَبِيٍّ مِنَ الْأَنْبِيَاءِ وَ خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ كَيَوْمَ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ وَ إِنْ مَاتَ فِي يَوْمِهِ أَوْ لَيْلَتِهِ مَاتَ شَهِيداً.«

34) بحار الأنوار: 133/8، باب 23، حديث 39؛ »عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عليه السلام:عَلَيْكَ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّ اللَّهَ خَلَقَ الْجَنَّةَ بِيَدِهِ لَبِنَةً مِنْ ذَهَبٍ وَ لَبِنَةً مِنْ فِضَّةٍ وَ جَعَلَ مِلَاطَهَا الْمِسْكَ وَ تُرَابَهَا الزَّعْفَرَانَ وَ حَصْبَاءَهَا اللُّؤْلُؤَ وَ جَعَلَ دَرَجَاتِهَا عَلَى قَدْرِ آيَاتِ الْقُرْآنِ فَمَنْ قَرَأَ الْقُرْآنَ قَالَ لَهُ اقْرَأْ وَ ارْقَ وَ مَنْ دَخَلَ مِنْهُمُ الْجَنَّةَ لَمْ يَكُنْ فِي الْجَنَّةِ أَعْلَى دَرَجَةً مِنْهُ مَا خَلَا النَّبِيُّونَ وَ الصِّدِّيقُونَ.«

 بحار الأنوار: 188/89، باب 20، حديث 10؛ »حَفْصِ بْنِ غِيَاثٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام يَقُولُ لِرَجُلٍ أَ تُحِبُّ الْبَقَاءَ فِي الدُّنْيَا قَالَ نَعَمْ قَالَ وَ لِمَ قَالَ لِقِرَاءَةِ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ فَسَكَتَ عَنْهُ ثُمَّ قَالَ لِي بَعْدَ سَاعَةٍ يَا حَفْصُ مَنْ مَاتَ مِنْ أَوْلِيَائِنَا وَ شِيعَتِنَا وَ لَمْ يُحْسِنِ الْقُرْآنَ عُلِّمَ فِي قَبْرِهِ لِيَرْفَعَ اللَّهُ فِيهِ دَرَجَتَهُ فَإِنَّ دَرَجَاتِ الْجَنَّةِ عَلَى قَدْرِ عَدَدِ آيَاتِ الْقُرْآنِ فَيُقَالُ لِقَارِئِ الْقُرْآنِ اقْرَأْ وَ ارْقَ.«

 مستدرك الوسائل: 262/4، باب 10، حديث 4649؛ »رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وآله أَنَّهُ قَالَ مَنْ قَرَأَ ثُلُثَ الْقُرْآنِ فَكَأَنَّمَا أُوتِيَ ثُلُثَ النُّبُوَّةِ وَ مَنْ قَرَأَ ثُلُثَيِ الْقُرْآنِ فَكَأَنَّمَا أُوتِيَ ثُلُثَيِ النُّبُوَّةِ وَ مَنْ قَرَأَ الْقُرْآنَ كُلَّهُ فَكَأَنَّمَا أُوتِيَ تَمَامَ النُّبُوَّةِ ثُمَّ يُقَالُ لَهُ اقْرَأْ وَ ارْقَ بِكُلِّ آيَةٍ دَرَجَةً فَيَرْقَى فِي الْجَنَّةِ بِكُلِّ آيَةٍ دَرَجَةً حَتَّى يَبْلُغَ مَا مَعَهُ مِنَ الْقُرْآنِ ثُمَّ يُقَالُ لَهُ اقْبِضْ فَيَقْبِضُ ثُمَّ يُقَالُ لَهُ اقْبِضْ فَيَقْبِضُ ثُمَّ يُقَالُ لَهُ هَلْ عَلِمْتَ مَا فِي يَدِكَ فَيَقُولُ لَا فَإِذَا فِي يَدِهِ الْيُمْنَى الْخُلْدُ وَ فِي الْأُخْرَى النَّعِيمُ.«

35) بحار الأنوار: 189/28، باب 4، حديث 2؛ »أَبَانِ بْنِ تَغْلِب قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ عليه السلام جُعِلْتُ فِدَاكَ هَلْ كَانَ أَحَدٌ فِي أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وآله أَنْكَرَ عَلَى أَبِي بَكْرٍ فِعْلَهُ وَ جُلُوسَهُ مَجْلِسَ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وآله فَقَالَ نَعَمْ كَانَ الَّذِي أَنْكَرَ عَلَى أَبِي بَكْرٍ اثْنَيْ عَشَرَ رَجُلًا مِنَ الْمُهَاجِرِينَ خَالِدُ بْنُ سَعِيدِ بْنِ الْعَاصِ وَ كَانَ مِنْ بَنِي أُمَيَّةَ وَ سَلْمَانُ الْفَارِسِيُّ وَ أَبُو ذَرٍّ الْغِفَارِيُّ وَ الْمِقْدَادُ بْنُ الْأَسْوَدِ وَ عَمَّارُ بْنُ يَاسِرٍ وَ بُرَيْدَةُ الْأَسْلَمِيُّ وَ مِنَ الْأَنْصَارِ أَبُو الْهَيْثَمِ بْنُ التَّيِّهَانِ وَ سَهْلٌ وَ عُثْمَانُ ابْنَا حُنَيْفٍ وَ خُزَيْمَةُ بْنُ ثَابِتٍ ذُو الشَّهَادَتَيْنِ وَ أُبَيُّ بْنُ كَعْبٍ وَ أَبُو أَيُّوبَ الْأَنْصَارِيُّ قَالَ فَلَمَّا صَعِدَ أَبُو بَكْرٍ الْمِنْبَرَ تَشَاوَرُوا بَيْنَهُمْ فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ وَ اللَّهِ لَنَأْتِيَنَّهُ وَ لَنُنْزِلَنَّهُ عَنْ مِنْبَرِ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وآله وَ قَالَ الآْخَرُونَ مِنْهُمْ وَ اللَّهِ لَئِنْ فَعَلْتُمْ ذَلِكَ إِذاً لَأَعَنْتُمْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ وَ قَدْ قَالَ U وَ لا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَة.«

 بحار الأنوار:318/22، باب 10، حديث 3؛ »أَبِي ذَرٍّ جُنْدَبِ بْنِ جُنَادَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وآله يَقُولُ لِعَلِيٍّ كَلِمَاتٍ  ]ثَلَاثاً  [ثَلَاثٌ لَأَنْ تَكُونَ لِي وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنَ الدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا سَمِعْتُهُ يَقُولُ اللَّهُمّ أَعِنْهُ وَ اسْتَعِنْ بِهِ اللَّهُمَّ انْصُرْهُ وَ انْتَصِرْ بِهِ فَإِنَّهُ عَبْدُكَ وَ أَخُو رَسُولِكَ ثُمَّ قَالَ أَبُو ذَرٍّ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَيْهِ أَشْهَدُ لِعَلِيٍّ بِالْوَلَاءِ وَ الْإِخَاءِ وَ الْوَصِيَّةِ قَالَ كريزَةُ بْنُ صَالِحٍ وَ كَانَ يَشْهَدُ لَهُ بِمِثْلِ ذَلِكَ سَلْمَانُ الْفَارِسِيُّ وَ الْمِقْدَادُ وَ عَمَّارٌ وَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيُّ وَ أَبُو الْهَيْثَمِ بْنُ التَّيِّهَانِ وَ خُزَيْمَةُ بْنُ ثَابِتٍ ذُو الشَّهَادَتَيْنِ وَ أَبُو أَيُّوبَ صَاحِبُ مَنْزِلِ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وآله وَ هَاشِمُ بْنُ عُتْبَةَ الْمِرْقَالُ كُلُّهُمْ مِنْ أَفَاضِلِ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وآله.«

36) بقره (125 : (2؛ »سفارش كرديم كه خانه ام را براى طواف كنندگان و اعتكاف كنندگان و ركوع كنندگان وسجده گذاران ] از هر آلودگى ظاهرى و باطنى  [پاكيزه كنيد .«

37) مصباح المتهجد: 323؛ بحار الأنوار: 209/89، باب 25، حديث 6؛ »كَانَ أَميرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام إِذَا خَتَمَ الْقُرْآنَ قَالَ: اللَّهُمَّ اشْرَحْ بِالْقُرْآنِ صَدْرِي وَ اسْتَعْمِلْ بِالْقُرْآنِ بَدَنِي وَ نَوِّرْ بِالْقُرْآنِ بَصَرِي وَ أَطْلِقْ بِالْقُرْآنِ لِسَانِي وَ أَعِنِّي عَلَيْهِ مَا أَبْقَيْتَنِي فَإِنَّهُ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِكَ.«

38) طه (22 : (20؛ »و دستت را در گريبانت كن تا بدون هيچ عيبى ] چون برص و پيسى [سفيد و درخشان بيرون آيد ، ] آن  [معجزه اى ديگر است .«

39) طه (28 - 25 : (20؛ »گفت : پروردگارا ! سينه ام را ] براى تحمل اين وظيفه سنگين  [گشاده گردان ، × و كارم را برايم آسان ساز ، × و گِرِهى را ] كه مانع روان سخن گفتن من است  [از زبانم بگشاى ، × ] تا  [سخنم را بفهمند.«

40) نساء (79 : (4؛ »] اى انسان !  [آنچه از نيكى به تو رسد ، از سوى خداست و آنچه از بدى به تو رسد ، از سوى خود توست .«

41) يوسف (53 : (12؛ »من خود را از گناه تبرئه نمى كنم ؛ زيرا نفس طغيان گر ، بسيار به بدى فرمان مى دهد مگر زمانى كه پروردگارم رحم كند.«

42) انشراح (1 : (94آيا سينه ات را ] به نورى از سوى خود [ گشاده نكرديم ؟«

43) روضة الواعظين: 448/2؛ بحار الأنوار: 122/70، باب 122، ذيل حديث 111؛ »رُوِيَ أَنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه وآله قَرَأَ أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَقَالَ إِنَّ النُّورَ إِذَا وَقَعَ فِي الْقَلْبِ انْفَسَحَ لَهُ وَ انْشَرَحَ قَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ فَهَلْ لِذَلِكَ عَلَامَةٌ يُعْرَفُ بِهَا قَالَ التَّجَافِي عَنْ دَارِ الْغُرُورِ وَ الْإِنَابَةُ إِلَى دَارِ الْخُلُودِ وَ الِاسْتِعْدَادُ لِلْمَوْتِ قَبْلَ نُزُولِ الْمَوْتِ.«

44) آل عمران (191 : (3؛ »آنان كه همواره خدا را ايستاده و نشسته و به پهلو آرميده ياد مى كنند ، و پيوسته در آفرينش آسمان ها و زمين مى انديشند ، ] و از عمق قلب همراه با زبان مى گويند : [پروردگارا ! اين ] جهان با عظمت [ را بيهوده نيافريدى ، تو از هر عيب و نقصى منزّه و پاكى ؛ پس ما را از عذاب آتش نگاهدار .«

45) ارسطو، ارسطا طاليس حكيم نامدار يونانى )حدود 322 ق.م( پدر وى طبيب پادشاه مقدونيه )نيكو ماخس( نام داشت. ارسطو در كودكى از پدر يتيم شد و به آتن رفت. و در محضر افلاطون به كسب علم پرداخت. افلاطون او را از همه شاگردان خود برتر مى دانست. پس از مرگ استاد چندى در شهرهاى مختلف مى زيست. و عاقبت به مقدونيه رفت و تربيت اسكندر مقدونى بدو سپرده شد. پس از مرگ اسكندر وى ناگزير به حركت از آتن شد و در خالكيس سكونت گزيد و همانجا درگذشت. آثار ارسطو بسيار متنوع و شامل جميع معارف و علوم يونانى است. از آن جمله فن شعر؛ فن خطابه؛ كتاب اخلاق؛ سياست؛ ما بعدالطبيعه است. )فرهنگ فارسى معين، اعلام: 121/5)

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه