بر اساس اين آيه ، يقيناً وجود مبارك حرّ بن يزيد رياحى ،(68) شربت تقوا را چشيده بود ، چون فرمانده لشكر بنى اميه نمى بايست رو به حضرت سيدالشهدا عليه السلام كند . او را فرستادند تا بجنگد ، ولى در وقت نماز ابى عبدالله عليه السلام به او فرمودند : شما با لشكر خودت نماز بخوان و من با لشگر خودم . بين دو نماز با هم حرف مى زنيم . حُرّ گفت : يابن رسول الله ! من با بودن شما جلو نمى ايستم كه ديگران به من اقتدا كنند ، من نيز به شما اقتدا مى كنم . ادب ، از شعله هاى تقواست .
دليل ديگر بر تقواى حرّ اين است كه : امام حسين عليه السلام وقتى در مذاكره از دست او نگران شدند ، فرمودند : » ثكلتك امّك « مادرت به عزايت گريه كند . اما حرّ سر خود را پايين انداخت و بعد سر بلند كرد و گفت : هر كس اسم مادرم را برده بود ، جوابش را با اين شمشير مى دادم ، اما من در مقابل مادر شما ، فاطمه عليها السلام كمال خاكسارى را دارم . اين آدم در روز عاشورا ، بر اثر همان تقوا برگشت :
» إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْاْ إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّيْطَنِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ «
منبع : پایگاه عرفان