قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

دعوت انبياى الهى‏

 

منابع مقاله:

کتاب : تفسير و شرح صحيفه سجاديه جلد سوم

نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان

  

پيامبران الهى، انسان را به عقايد حقّه، اخلاق حسنه و اعمال صالحه دعوت كردند. اينان براى ترسيم صراط مستقيم، از جانب حضرت حق داراى كتاب بودند.

آنچه از ظلم و ستم تا كنون بر بشريّت رفته، معلول دورى او از مكتب هاديان راه حقّ است.

ظلم به خود و تجاوز به حقوق ديگران، هيچ علّتى جز دور بودن از تعاليم انبياى خدا ندارد.

طغيان طاغوت، كبر مستكبر، اسراف مسرف، تبذير مبذّر، ظلم ظالم، سكوت مظلوم، تجاوز متجاوز، بغى باغى، جهل جاهل، گمراهى گمراه، تجاوز متجاوز، همه و همه نتيجه دورى انسان از نبوّت انبيا و امامت امامان و ولايت اولياى خداست.

انسان از تمام موجودات عالم در عقل و استعداد برتر و نيرومندتر است. به فعليّت رسيدن اين عقل و استعداد، در پرتو فروغ نبوّت و امامت ميسّر است. اگر انسان براى پخته شدن امور معنوى و مادّى از آفتاب وجود انبيا بهره گيرد، به مقام خلافت از خدا مى رسد، و اگر از اين خورشيد نوربخش چهره جان بپوشاند دچار ظلمت و سردرگمى شده و به موجودى پوچ و پوك تبديل گشته و به نقطه شقاوت و هلاكت و فلاكت مى رسد.

 

اصول دعوت انبيا

قرآن مجيد اصول دعوت انبيا را به شرح زير بيان مى كند، به اين معنا كه آن بزرگواران بشريّت را دعوت مى كردند به:

1- معرفت و شناخت حضرت حق.

2- فقط و فقط پرستش پروردگار.

3- توجه به پند و موعظه و نصيحت هاديان.

4- تقوا و پرهيز از تمام گناهان ظاهرى و باطنى.

5- توجّه به روز قيامت.

6- رهروى در راه فلاح و رستگارى.

7- توجّه به نعمت هاى حق و راه به دست آوردن و خرج آن.

8- سير كردن در راه حق با نيّت پاك و خالص.

9- آراسته شدن به حقيقت توبه.

10- دورى از هر نوع بت و بت پرستى.

11- توجّه به اسما و صفات حضرت رب.

12- دورى از دشمنان خدا چه برونى چه درونى.

13- ادامه حركت و ثبوت قدم در راه خدا تا زمان خروج از دنيا.

14- حركت براى به دست آوردن حسنات دنيا و آخرت.

15- قرار گرفتن در مدار صدق و صداقت.

16- شناخت دشمنان حق و دورى از آنها.

17- به دست آوردن قلب سليم.

18- صبر و استقامت در برابر حوادث.

19- نيكى به ديگران در همه شؤون.

20- دوستى و معاشرت با دوستان خدا.

21- دورى از شهوات و اميال و غرايز غلط و شيطانى.

22- عبرت گرفتن از عاقبت ستمكاران و مجرمان.

23- دورى از رذايل اخلاقى.

24- توجه به زندگى و تربيت همسر و فرزند.

25- سلامت در ترازودارى.

26- دورى از فساد در خانه و جامعه.

27- اصلاح خود و ديگران.

28- امر به معروف و نهى از منكر.

29- مبارزه و جنگ با ستمگران و جهاد فى سبيل اللّه.

30- انفاق علم، مال، آبرو و قدرت در راه حق.

31- توجّه به حال محرومان و مستضعفان.

32- استفاده مشروع از نعم الهى.

33- قضاوت به حق.

34- حكومت به عدل.

35- آباد كردن زمين.

36- توجّه به وحدت و اتّفاق.

37- حفظ مال يتيم.

38- وفاى به عهد.

39- اقامه نماز.

40- احسان و محبّت به پدر و مادر.

41- مطالعه در آثار هستى.

42- مطالعه در حقايق ملكوتيّه.

43- مناجات با خدا.

44- كظم غيظ.

45- عفو و گذشت.

46- ترس از عذاب قيامت.

47- رعايت و حفظ امانت.

48- ميانه روى در همه ابعاد حيات.

49- خشوع و خضوع و تواضع.

50- تحصيل علم و دانش.

راستى، وظيفه عقلى و وجدانى انسان است كه از چنين انسان هاى كاملى كه عشقى جز دستگيرى از انسان ندارند و تعاليم آنان رشد دهنده عقل، روشن كننده قلب، تصفيه كننده نفس، پاك كننده روح، سالم كننده اعضاى بدن و آباد كننده دنيا و آخرت است پيروى و متابعت نمايد.

سرپيچى از اين انسان هاى والا و دشمنى با ايشان و روى گرداندن از تعاليم ثمربخش آن بزرگواران، محصولى جز شقاوت و هلاكت و غرق شدن بساط زندگى در فسق و جور و فساد و ظلم ندارد.

پيروان انبيا و متابعان اوليا كه با گذشت از شهوات و لذّات و مقامات و مال و منال به مدار اطاعت از آنان درمى آيند، در پيشگاه حضرت رب از ارزشى والا برخوردارند، كه كسى جز حق از آن ارزش آگاهى ندارد.

قرب به انبيا، قرب به خدا است و اطاعت از اوليا، اطاعت از اللّه است.

انسان در دوره تاريخ به مانند دورى از انبيا ظلمى به خود روا نداشته است.

بدون قبول هدايت انبيا، رهايى از شرّ هواى نفس و جنايات طاغوت امكان پذير نيست.

اى بشر اى آيت كبراى حق

 

آينه طلعت زيباى حق

اى بشر اى ماحَصَل ممكنات

 

اى تو گل سرسبد كاينات

اى دُر يكدانه درياى دل

 

اى گهر گم شده در آب و گِل

اى فلكى از چه زمينى شدى

 

شاد به اين خاك نشينى شدى

از چه سبب ديده ز خود دوختى

 

اين همه غفلت ز كه آموختى

نيك نظر كن كه ز پا تا به سر

 

چيستى اى گشته ز خود بى خبر

     

(صغير)

 

نشانه هاى پيروان انبيا بر اساس معارف الهيّه

ايمان به غيب، اقامه نماز، انفاق هرگونه نعمت عنايت شده از جانب حق، ايمان به تمام كتب آسمانى، يقين به آخرت، ايمان به ملائكه، پرداخت مال به اقوام فقير و يتيم و مسكين و در راه مانده و سؤال كننده و بردگان، وفاى به عهد و نذر، صبر در مصيبت و معصيت و اطاعت، جهاد در راه خدا، صدق و راستى، شنيدن حق، به عمل گذاشتن حق، سرعت كردن براى به دست آوردن مغفرت و بهشت، توبه از گناه، اصرار نداشتن بر صغيره، فرار از ضعف و سستى در امور دينيّه، دورى از اسراف، ثبات قدم، اجابت دعوت حق در همه شؤون، خشيت و خوف از خدا، ذكر حق و مناجات با محبوب در دل شب، هجرت در راه حق، تحمّل آزار در راه خدا، كشتن دشمن و شهيد شدن، اخوّت و برادرى، اضافه شدن ايمان بر اثر تلاوت آيات الهيّه، پناه دادن به بى پناه، يارى دادن به مظلوم، دوستى با اهل ايمان، امر به معروف و نهى از منكر، وفاى به عهد فطرى و عقلى و شرعى و اجتماعى تا پايان عمر، صله رحم، جبران گناهان با حسنات، اميد به لطف حق، حفظ شهوت از حرام، رعايت امانت، تواضع در حركت و زندگى، پرهيز از برخورد غيرواقعى با جاهل، شب زنده دارى، پرهيز از بخل، دورى از زنا، دورى از شرك، دورى از قتل نفس، عمل صالح، كار خير، شاهد نشدن بر قول زور، پرهيز از لغو، تسبيح و تحميد حق، شدّت بر كفار، رحمت بر مؤمنان، شك نداشتن در حقايق، تقوا و پرهيزكارى، استغفار در سحر، اطعام طعام، خوف از حساب، قرائت قرآن، فهم قرآن، عمل به قرآن، خلوص در عمل، حفظ زبان، حفظ چشم، دورى از مال حرام، فرار از ربا، ورع و پاكدامنى، قناعت به رزق حق، انصاف دادن به مردم، رعايت حقّ زن و فرزند، خوش خلقى، پرهيز از شرّ، دورى از فساد، فرار از مسكر، وقار در برابر حوادث، شكر بر نعمت، خدمت به مردم، كم خورى، كم گويى، غنيمت دانستن جوانى و سلامت بدن و فراغت و مال و حيات، دورى از فخر و افتخار، پرهيز از جهل و سفاهت، افشاى سلام، انتظار صلاة، فرار از هواى نفس، دورى از عُجْب، ميانه روى در فقر و غنا، اجراى عدالت در همه امور، رعايت حقّ كارگر، رغبت به آخرت، روزه رمضان، حجّ خانه خدا، عشق به اهل بيت، اطاعت از ائمّه معصومين، اطاعت از رهبر عادل، تقويت عقل، همنشينى با اهل اللّه، پرهيز از عيبجويى، گريه بر گناه، وسعت دادن به اهل و عيال، قبول دعوت مؤمن، حياى از حق، دورى از جمع مال، فرار از طول امَل، نصيحت به مردم، عشق به لقاى حق، طهارت ظاهر و باطن، دورى از نمّامى، خيرخواهى براى همه، حلّ مشكل مردم در نهان و آشكار، احترام به بزرگتر، احسان به والدين، رعايت حقّ معاشر، توجّه به حقوق همسايه، دورى از خيانت، چشمداشت به خداوند، دعا براى مردم، اقبال به مسجد، تحصيل حكمت، تشويق مردم به خير، انديشه در عاقبت و بسيارى از امور ديگر كه در قرآن مجيد و كتب روائى ما آمده است، همه و همه از نشانه هاى پيروان انبياست.

آراسته به اين حقايق، پيرو واقعى رسولان الهى و مشمول عنايت و رحمت حق و مورد دعاى انبيا و ائمه عليهم السلام و به خصوص امام عارفان است.

خدا را جمع نتوان با هوا كرد

 

يكى از اين دو را بايد رها كرد

ولى ترك خدا گفتن محال است

 

كه هر كس كرد خود را مبتلا كرد

به ملك عافيت ره برد آنكو

 

به دانائى حذر زين ابتلا كرد

خنك آنكو به توفيق خدايى

 

خدا بگرفت و ترك هر هوا كرد

زهى داناى رِند با كفايت

 

كه بر حدّ كفايت اكتفا كرد

خدا زانكس رضا باشد كه خود را

 

به تقدير خداى خود رضا كرد

     

(صغير)

 

هدايت انبيا و مبارزه انسان با شيطان

حيات بدون هدايت انبيا، عين ظلمت و گمراهى است، و حركت بدون دلالت و راهنمايى پيامبران، پايانش عذاب دردناك الهى است.

انبياى خدا بر اساس وحى، انسان را مركّب از جسم، عقل، قلب، روح و نفس مى دانند و براى هر كدام از اين حقايق قواعدى عرضه كرده اند، كه به كارگيرى آن قواعد از وجود انسان شجره طيّبه و منبعى الهى به وجود مى آورد.

انسان بايد خود را با چشم انبيا تماشا كند تا تمام حقايق وجودى خويش را ببيند، و با هر يك به فراخور هويّت و موجوديّتش رفتار كند.

عقل را با علم تغذيه كند، قلب را با عقايد حقّه، نفس را با حسنات اخلاقيّه، روح را با حالات الهيّه، و جسم و اعضايش را با امر و نهى ملكوتيّه.

انسان بدون كمك گيرى از هدايت انبيا همچون ابليس لعين، آن ديو رجيم، يك چشم خواهد شد، و با يك چشم خواهد نگريست، آنوقت است كه خود را جز جسم نبيند و همه هستى را در همين حيات زودگذر و بى ارزش مادّى خلاصه كند، و جز خور و خواب و شهوات كارى انجام ندهد.

 

خودبينى شيطان در كلام سعدالدين حمويه

عارف بيدار، سعدالدين حمّويه مى گويد:

«بدان كه ديو يك چشم است و آن يك چشم طولانى است به خود فرو مى نگرد.

اشارت در اين، آن است كه وى خودبين است و حق بين نيست. و آن كه يك چشم دارد آن است كه چشم او جسم مى بيند و چشم جان بين ندارد. نديدى كه چشم ابليس جسم آدم ديد، نه جوهر آدم؟ بايستى كه ابليس در آينه جسم آدم جوهر جان آدم ديدى، و واجد واحد گشتى، و ساجد ماجد گشتى، امّا مغرور بود به نفس خود، و مسرور به طاعت بى جان و مُعجَب به صفت ناريّه؛ در نار نگريست او را بالاى اخوان خود ديد. چون باد و خاك و آب از چشمش بيرون رفت، بادِ هستى در سرش افتاد. در آدم خاكى چون نگه كرد گفت:

قالَ أنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنى مِنْ نارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طينٍ» «1»

گفت: من از او بهترم، مرا از آتش آفريدى و او را از گل ساختى.

لاجرم طوق لعنت در گردنش افتاد و از مقام قرب رب محروم گشت. و معنى لعنتْ بُعد باشد، و بُعد آن است كه چشم او جسم ديد و از ديدن جان محروم گشت.

و عالم جسمْ كثيف است و ثقيل، و اقتضاى كثافت و غلظت سِفل باشد و خفا و ظلمت. و عالم روحانى لطيف است و خفيف، و اقتضاى لطافت و خفّت عِلو باشد و ظهور نور.

سليمان از براى آن بر باد نشست كه پاى بر سر هوا نهاده بود، و آتش هستى به آب نيستى خاك گردانيده بود؛ لاجرم بامداد، يك ماهه رهش مى برد و شبانگاه، يك ماهه رهش بازمى آورد:

غُدُوُّها شَهْرٌ وَرَواحُها شَهْرٌ» «2»

كه رفتن صبح گاهش [به اندازه ] يك ماه و رفتن شام گاهش [به اندازه ] يك ماه بود؛

و عالم صغراى نفس خود را مسخّر كرده بود، لاجرم عالم كبرى و هر چه در او بود مسخّر وى گشت.

اكنون سليمان صفت شو تا بر نگين انگشتريت نقش «اللّه» برآيد، و يوسف حُسن تو از چاه همچو ماه نمايد، در منابر و مساجد خطبه به نام تو كنند، و در بلاد عالم سكّه به نام تو زنند، و نشان بى نشان از تو پرسند، و قبله قلوب گردى، و مسجد نفوس شوى، و عقول و ارواحْ بر مدينه اشباحْ حمد و ثناى تو خوانند و تسبيح و تهليل تو گويند، و پرگار امر و ارادت به اذن تو گردد، و گِردت همه اشيا درآيند، و تو نقطه دايره وجود گردى، و خلق عالمين را مسجود گردى و معبود شوى، و مراد تو باشى و مقصود تو گردى، و آدميان روى به تو آورند و ديو و پرى كمر تسليم بر ميان بندند، و وحوش و طيور با تو انس گيرند. مشرقيان غلام شوند و مغربيان در دام افتند، جنوبيان و شماليان سر بر سر پاى تو نهند، و بر عرصه وجود تو تركان معانى برانگيخته شود، تا تير و كمان حروب با صورت بى معنا بر دعوى، بر هم شكنند.»

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:

أنَا أدْعُوكُمْ إلى كَلِمَتَيْنِ خَفيفَتَيْنِ عَلى اللِّسانِ وَثَقيلَتَيْنِ فِى الْميزانِ، تَمْلِكُونَ بِهِمَا الْعَرَبَ وَالعَجَمَ، وَتَنْقادُ بِهِمَا الْأُمَمُ، وَتَدْخُلُونَ بِهِمَا الْجَنَّةَ وَتَنْجُونَ بِهِما النّارَ: شهادَةُ أنْ لا الهَ إلَّااللّهُ، وَأنّى رَسُولُ اللّهِ. «3»

من شما را به دو كلمه دعوت مى كنم كه راندنش در زبان آسان، ولى در ميزان عمل سنگين است، با اين دو كلمه (به شرط تحقّق عملى آن) مالك عرب و عجم مى شويد، امّت ها مطيع شما مى گردند، از بركت آن دو حقيقت به بهشت مى رويد، و از جهنّم خلاص مى گرديد. آن دو، شهادت به وحدانيّت حق و رسالت من است.

 

پی نوشت ها:

 

______________________________

(1)- ص (38): 76.

(2)- سبأ (34): 12.

(3)- الارشاد، شيخ مفيد: 1/ 49؛ موسوعة التاريخ الاسلامية، محمد هادى يوسفى: 1/ 420؛ انوار العلويه: 39.

 

 

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه