قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

وصيت اميرالمؤمنين عليه السلام به تقوا

 

 حضرت حساب كرده است كه در خزانه معنوى خدا ، چه گوهرى از همه گوهرها گران بهاتر است ، آن را در وصيت جلو انداخت و البته آن را تكرار كرد :

  » اوصيكما بتقوى الله «

  حسن جان ! حسين جان ! شما را وصيت مى كنم كه در اين دنيا ، زلف خود را با هيچ گناهى گره نزنيد .

 سلمان مى گويد :

 اگر به حرف حضرت على عليه السلام گوش مى داديم ، با كف پا روى آب دريا راه مى رفتيم و فرو نمى رفتيم . هر پرنده حلال گوشتى مى آمد برود ، مى گفتيم : پرنده ! بيا پايين ، مى كشتيم و مى خورديم و بعد استخوان ها را در پوستش جمع مى كرديم و به او مى گفتيم : برو ، زنده مى شد و مى رفت . اين حرف سلمان است كه در مسجد گفت .

 هيچ كدام از كسانى كه تشكيل حكومت دادند ، حرف سلمان را رد نكردند ، معلوم مى شود كه آنها نيز قبول داشتند كه هر كس به حقيقت حرف اميرالمؤمنين عليه السلام را گوش دهد ، زمين و آسمان به فرمانش درمى آيند . اين معنى تقوا است .

  دل گفت مرا علم لدنّى هوس است

تعليمم كن ! اگر تو را دسترس است

 گفتم كه الف ، گفت دگر، گفتم هيچ

در خانه اگر كس است ، يك حرف بس است

  همين يك حرف : » اوصيكما بتقوى الله « بس است .


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه