قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

نمونه‏اى از انحراف فكرى

 

 در زمان ما مرد و زن ، پير و جوان ، عالم و عامى ، مؤمن و غير مؤمن با همه وجود به وجود مبارك حضرت سيدالشهدا عليه السلام احترام قائل هستند . چون اين پرده هاى تبليغاتى كنار رفت ، ولى هر جا كه شيطان دست اندركار شود ، از اهدافش اين است كه اين انحراف فكرى را ايجاد كند.

 البته شما اگر از علاقمندان به مكتب وهابيت سؤال كنيد، در جنگ كربلا مقصر چه كسى بوده است ؟ چه كسى فرداى قيامت در دادگاه الهى بايد محاكمه شود ؟ همه جواب مى دهند : حسين بن على عليه السلام . چرا ؟ چون اين ها عالمى به نام »احسان ظهير« داشتند كه اهل پاكستان بود و يكى از سران شياطين جهان در امر فرهنگى بود .

 او كتاب هايى كه در مدينه عليه حقيقت نوشته است ، اغلب در تعداد بالايى چاپ مى شد . مثلاً كتابى تحت عنوان »اميرالمؤمنين، يزيد بن معاوية « دارد كه از عناوين اين كتاب ؛ »يزيد و زهده ، يزيد و عبادته ، يزيد و حكمته ، يزيد و علمه ، يزيد و ملكه ، يزيد و عدالته« است . اگر حقيقت اين است ، پس در عالم ظالم كيست ؟ مطرود از رحمت خدا كيست ؟ پس بعثت انبيا و نزول كتب آسمانى چه معنايى دارد ؟ اين كار شيطان است .

 اما اهل تقوا ، به خاطر تقوا و اين كه پيوسته در حال ترك گناه هستند ، و همين ترك گناه ، حركت از ظلمت به نور است ، طبق قرآن كه مى فرمايد:

  » اللَّهُ وَلِىُّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذِينَ كَفَرُواْ أَوْلِيَآؤُهُمُ الطَّغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَتِ «

 وقتى كسى وارد نور الهى شود ، چرا حق و باطل را از هم تشخيص ندهد ؟ اين همه موج تبليغات عليه سيدالشهدا عليه السلام بود ، چرا اين هفتاد و دو نفر نلغزيدند ؟ چون اهل تقوا بودند و تشخيص مى دادند كه يزيد ، صد در صد باطل و حضرت ابى عبدالله عليه السلام صد در صد بر حق است . آنها در اين حقيقت هيچ ترديدى نداشتند .

 تبليغات از طرف شياطين عليه اميرالمؤمنين عليه السلام تا جايى بود كه در نماز جمعه ها، جزء خطبه هاى نماز ، لعن به اميرالمؤمنين على عليه السلام واجب شناخته شد ،

  ولى عمّار ، مالك اشتر ، ابوالهيثم بن التيهان ، عمرو بن حمق خزاعى در حق بودن على ، هيچ شك و ترديدى نداشتند .

 ميثم تمار بيست سال بعد از اين تبليغات خرما فروش با تقوايى بود ، به عشق حضرت على عليه السلام حاضر شد بر سر دار برود ، زنده زنده دست و پايش را قطع كنند ، اما شك نداشت كه اين سود تقوا است .

 بنابراين، هر كه در كمال بيدارى ، حق را از باطل تشخيص داده ، راحت به دام نمى افتد و باطل با زيباترين چهره ، چرب ترين زبان ، با تشويق و ترغيب ، ماهرانه به جانب او نمى آيد .

 به تعبير قرآن مجيد، چيزى كه جماد بود و به حركت وادارش كرده بودند ، تمام چشم مردم را گرفت ، ولى تا موسى عليه السلام عصاى خود را انداخت ، همه را بلعيد و مردم فهميدند كه تمام اين شكل و حركات عجيب واقعى نبوده است . آن ريسمان ها و چوب ها همه پوچ بودند ، ولى همين پوچى را آرايش مى كنند و تحويل مردم مى دهند .

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه