قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

ارزش و جايگاه مساجد

 

منابع مقاله:

کتاب   : تفسير حكيم جلد چهارم

نوشته : حضرت آیت الله حسین انصاریان

 

از اضافه شدن كلمه ى مساجد به الله استفاده مى شود كه مساجد از حرمت و قداست ويژه اى برخوردار است، كه ديگر اماكن در همه روى زمين از چنين قداست و حرمتى برخوردار نيست.

مساجد در طول تاريخ به اين خاطر بنا شده كه توده مردم در آن به فراگيرى حقايق و مسايل دين مشغول شوند، و سپس بر اساس معرفت و بينائى به عبادت بپردازند.

مساجد در حقيقت مراكز شرك زدائى، تحقق توحيد در قلوب، تعليم حقايق، تربيت مردم، آراسته شدن انسان ها به كمالات و ارزش ها، و سكوى پرواز روح به مقام ملكوت و نقطه قرب، و محل به دست آوردن خير دنيا و آخرت، و رسيدن به سعادت و خوشبختى همه جانبه است.

مساجد محل اجتماع مؤمنان، و جايگاه عابدان و پاكان، و كلاس بحث و مباحثه در مسائل الهى و انسانى، و فضاى زيارت اهل ايمان با يكديگر، و جاى خبر شدن از مشكلات مردم، و گره گشائى از كار آنان است.

مساجد با نيت پاك، و پول پاك و كوشش پاك بنا شده، سپس وقف حضرت حق گشته تا خداخواهان و خداجويان در آن حضور پيدا كنند و از مسير آن خود را به رضايت و جنت حق برسانند.

عارف معارف الهيه مرحوم ملكى تبريزى مى گويد:

و لازم است هنگامى كه آهنگ مسجد مى نمائى و قصد احرام حضور خانه خدا مى كنى، به اندازه توانائى ات در شناخت آداب حضور كوشا باشى، زيرا هر چه معرفت بيشتر باشد عمل با ارزش تر است، و مراعات ادب سبب تقرب عبد به خدا مى شود، و كسى كه آداب حضور را رعايت كند، اين عمل سبب قرب رو به خدا مى شود و قرب سبب قبولى اعمال مى گردد، بلكه نفس قبولى و منظور و هدف قبولى اعمال نهايت آرزوهاى هر آرزومندى است.

و بجاست كه براى شناخت آداب حضور حضرت ذوالجلال آداب حضور سلاطين و حكّام را ميزان قرار دهى، و به اين معنا توجه كنى چنان كه عظمت اين سلاطين با عظمت ذات اقدس حق قابل مقايسه نيست، هم چنين نسبت رعايت ادب حضور در محضر پروردگار هم با رعايت ادب حضور سلاطين و حكام قابل مقايسه نيست، و با توجه به اين امر است كه مى يابى نه تو و نه احدى قدرت مراعات حق ادب حضور پروردگار را ندارد.

پس از اين كه اين حقيقت را دانستى، پس نيك بنگر كه در حضور پروردگار رفتارت چگونه است؟ و تقصير و قصور خود را هميشه در نظر داشته باش كه همين امر تو را به باب كرم حضرت حق رهنمون شود، آرى با كمال تضرع و زارى توفيق دعايت آداب حضورش را از او بخواه، و زبان حالت مترنم به اين آيه شريفه باشد:

أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ: «1»

آيا «جز خدا» كسى هست كه وقتى مضطر و درمانده او را بخواند جواب گويد و گرفتارى اش را برطرف سازد؟ در اين هنگام است كه درهاى پذيرش به رؤيت گشوده مى شود و آن كه نجات دهنده هر درمانده اى است دعاى تو را مستجاب مى كند.

در اين مورد از حضرت صادق (ع) روايتى به اين مضمون در كتاب مصباح الشريعه نقل شده است:

هر گاه به درب مسجدى رسيدى، پس بدان كه تو آهنگ سلطانى بزرگ و پادشاهى عظيم نموده اى كه بر بساطش جز پاكيزه شدگان ديگرى پاى ننهد، و براى مجالست او جز صديقان و راست كرداران را رخصت ندهند.

و آنگاه كه بر بساط او قدم نهى بدان كه اگر اندك غفلتى از تو سر زند در خطرى عظيم و پرتگاهى سهمگين قرار گرفته اى و بدان كه او قادر است كه به هر گونه اى كه بخواهد با تو با فضل و عدلش معامله كند، پس اگر بر تو لطف

فرمود و با فضل و رحمتش با تو معامله نمود، طاعت اندك تو را مى پذيرد و در برابر آن مزد و پاداش بسيار نصيب تو مى نمايد، و اگر بخواهد با عدلش با تو معامله كند ترا از درگاهش مى راند و طاعتت را هر چند زياد باشد به چاه مردودى خواهد افكند و او آنچه را بخواهد انجام مى دهد.

بنابراين، در پيشگاه او به عجز و تقصير و فقر خود اعتراف كن، چرا كه تو قصد عبادت و انس با او نموده اى، و اسرارت را بر او عرضه نما و آگاه باش كه او پنهان و آشكار همه مخلوقات را مى داند، و هيچ ذره اى بر او پوشيده نيست.

در حضور او هم چون فقيرترين و بى چيزترين بندگانش باش و قلبت را از هر آنچه كه تو را از او غافل كند و به خود مشغول نمايد و حجاب ميان تو و او گردد خالى كن، چرا كه او جز پاكيزه ترين و خالص ترين دلها را نپذيرد، و نيك بنگر كه از كدامين دفتر نامت خارج مى شود!

پس اگر حلاوت مناجات با او را چشيدى و از گفتگوى با او احساس لذت نمودى، و از جام رحمت و كراماتش چشيدى اين نشانه حسن اقبال او بر تو و اجابت دعوتت از سوى اوست، و بدان كه تو براى خدمت او شايسته اى، بر اين اساس وارد مسجد شو كه صاحب مسجد به تو اذن و امان داده است، و اگر غير اين بود، پس مانند درمانده اى كه همه درب ها به رويش بسته شده و هيچ كارى از او ساخته نيست از ورود به مسجد خوددارى كن و كنار مسجد به ايست و بدان كه هر گاه او بداند كه تو به حقيقت به او پناهنده شده اى به چشم رأفت و رحمت و عطوفت به تو نظر خواهد كرد و تو را به انجام آنچه مورد رضاى اوست موفق خواهد نمود، چرا كه او كريم و بزرگوار است و كرم و بزرگوارى را نسبت به بندگانى كه درمانده و مضطر در پيشگاه او ايستاده اند و چشم طلب به باب لطف او دوخته اند دوست دارد.

و هر گاه اين آداب مراقبت را براى باب مسجدى شنيدى و ادب عبادات و وظايف عبوديت و بندگى و طاعات را دانستى، آنچه در اخبار و روايات در بيان پاداش و جزاء اعمال وارد شده براى تو عظيم و بزرگ جلوه نمى كند و خواهى دانست كه آن فضايل براى كسانى است كه اعمالشان آن گونه باشد نه براى مثل من و تو كه در غفلت بسر ميبريم و در زمره ى بى خبران هستيم.

البته به اين نكته توجه داشته باش كه اگر تو از انجام اين امور و تأدب به اين آداب كسل باشى سزاوار است كه آن را ترك نكنى، بلكه هر اندازه برايت ميسر است انجام بده و از اين كه نتوانستى آداب لازم را بطور كامل تحقق دهى شرمسار باش و كنار درب مسجد با خواندن آيه أَمَّنْ يُجِيبُ به نحو اجمال هم كه شده اصلاح حال خود را از حضرت ذوالجلال بخواه و چنانچه بر اين امر اندك هم مراقبت نمائى خير بسيارى در آن خواهى يافت. «2»

 

جايگاه مساجد در روايات

«عن ابى ذر قلت يا رسول الله كيف تعمر مساجد الله؟ قال: لا ترفع فيها الاصوات و لا يخاض فيها الباطل، و لا يشتر فيها و لا يباع و اترك اللغو مادمت فيها فان لم تفعل فلا تلومن يوم القيامة الا نفسك:» «3»

ابوذر مى گويد به رسول خدا گفتم: مساجد چگونه آباد مى شود؟ حضرت فرمود: صداها در آن بلند نگردد، و در آن به امور باطل فرو نروند، و خريد و فروش در آن مكان مقدس صورت نگيرد، و تا در آن هستى از كار بيهوده و عبث بپرهيز، و اگر در مساجد اينگونه رفتار نكنى جز خود را در قيامت سرزنش مكن.

حضرت باقر (ع) فرمود:

«من بنى مسجداً كمفحص قطاة بنى الله له بيتا فى الجنة:» «4»

كسى كه به اندازه لانه مرغ سنگ خوار مسجدى بنا كند، خداوند براى او در بهشت خانه اى بنا نمايد.

از اميرمؤمنان روايت شده:

«و من اراد دخول المسجد فليدخل على سكون و وقار فان المساجد بيوت الله و احب البقاع اليه ...:» «5»

كسى كه مى خواهد وارد مسجد شود بايد با آرامش و وقار وارد گردد، زيرا مساجد خانه هاى خداست و محبوب ترين سرزمين ها نزد او.

و نيز آن حضرت پيوسته مى فرمود:

«من اختلف الى المساجد اصاب احدى الثمان: اخا مستفاداً فى الله عزوجل، او علماً مستطرفاً، او آية محكمة، او رحمة منتظرة، او كلمة ترده عن ردى، او يسمع كلمة تدله على هدى، او يترك ذنبا خشية او حياء:» «6»

كسى كه رفت و آمد به مساجد داشته باشد به يكى از هشت حقيقت مى رسد: برادرى دينى در راه خدا كه از او بهره و فايده نصيبش گردد، يا دانشى جديد به او رسد، يا آيتى استوار به دست آورد، يا رحمتى كه به آن اميد بود دريافت نمايد، يا سخنى كه او را از ضلالت باز دارد ياد گيرد، يا كلمه اى بشنود كه وى را به هدايت رهنمون گردد، يا گناهى را به سبب خشيت از عظمت حق يا بخاطر شرمسارى ترك كند.

حضرت صادق (ع) فرمود:

«عليكم بايتان المساجد فانها بيوت الله فى الارض و من اتاها متطهراً طهره الله من ذنوبه و كتب من زواره فاكثروا فيها من الصلاة و الدعاء:» «7»

شما را به رفتن به مساجد سفارش مى كنم زيرا مساجد خانه هاى خدا در زمين است، كسى كه با طهارت به مساجد بيايد خدا او را از گناهانش پاك مى كند و وى را از زائرانش مى نويسد، در مساجد زياد نماز و دعا به جاى آوريد.

رسول حق مى فرمايد:

«من مشى الى مسجد يطلب فيه الجماعة كان له بكل خطوة سبعون الف حسنة:» «8»

كسى كه بخاطر شركت در جماعت به سوى مسجد قدم بردارد، براى او معادل هر قدمى هفتاد هزار حسنه است.

امام ششم فرمود:

«من بنى مسجداً بنى الله له بيتا فى الجنة:» «9»

كسى كه مسجدى بسازد خداوند براى او خانه اى در بهشت بنا كند.

رسول اسلام به ابوذر فرمود:

«ان الله تعالى يعطيك مادمت جالساً فى المسجد بكل نفس تنفست درجة فى الجنة و تصلى عليك الملائكة و تكتب بكل نفس تنفست فيه عشر حسنات و تمحى عنك عشر سيئات:» «10»

خداوند تا زمانى كه در مسجد نشسته اى به هر نفسى كه مى زنى درجه اى در بهشت به تو عنايت مى كند، و ملائكه بر تو درود مى فرستند، و به هر نفسى كه در آن مى كشى ده حسنه به تو عطا مى كند و ده سيئه از تو مى زدايد.

حضرت صادق (ع) فرمود:

«ثلاثة يشكون الى الله عزوجل: مسجد خراب لا يصلى فيه اهله، و عالم بين جهال، و مصحف معلق قد وقع عليه غبار لا يقرء فيه» «11»

سه چيز در قيامت به خدا شكايت مى كنند: مسجد غير آبادى كه اهلش در آن نماز نمى خوانند، و عالمى كه ميان نادانان است و از او بهره نمى گيرند، قرآن آويخته شده اى كه غبار بر آن نشسته و آن را نمى خوانند.

از رسول خدا وايت شده:

«احب البلاد الى الله تعالى مساجدها و ابغض البلاد الى الله اسواقها:» «12»

بهترين سرزمين ها نزد خداى تعالى مساجد، و مبغوض ترين آنها بازارها هستند.

در توضيح اين روايت بايد گفت: مسجد مكانى است كه براى ياد خدا و توجه به او و انجام عبادت خالصانه بنا شده، يا جائى كه غافل وقتى در آن وارد مى شود به ذكر خدا و عبادت مشغول مى شود، و بازار محلى است كه اكثر دل ها در آن بخاطر كشش هاى پرقدرت ماديت و جاذبه هاى ظاهرى از ياد خدا دچار غفلت مى گردد و از انديشه پاك و صحيح اعراض مى نمايند.

به اين خاطر مساجد شريف ترين مكان و بازارها پست ترين محل است.

رسول خدا فرمود:

«من خرج من بيته الى المسجد كتب له كاتبه بكل خطوة يخطوها عشر حسنات، و القاعد فى المسجد ينتظر الصلاة كالقانت و يكتب من المصلين حتى يرجع الى بيته:» «13»

كسى كه به قصد رفتن به مسجد از خانه اش بيرون رود، نويسنده عمل او به هر قدمى كه برمى دارد ده حسنه براى او مى نويسد، آن كه در مسجد به انتظار نماز نشسته مانند شخص عبادت كننده است، و از نماز گذاران نوشته مى شود تا به خانه اش بازگردد.

 

ستمكارترين مردم

با توجه به جايگاه مسجد و عظمت آن و انتسابش به پروردگار مهربان، و اين كه مركزى براى هدايت انسان ها، و تعليم علوم دينى و محلى براى تربيت مردم و تزكيه نفوس آنان است، و جائى است كه مؤمنان از بركت آن به شناخت و زيارت يكديگر نايل مى شوند و گره از مشكلات هم مى گشايند، و غبار رنج و ناراحتى از چهره يكديگر مى زدايند، يقيناً كسى كه بر اساس هوا و هوس و طغيان غرائز حيوانى و حسدورزى نسبت به حقايق و اهل ايمان، و به سبب دشمنى و كينه از اين كه مردم در آن مكان هاى مقدس به ياد خدا مشغول شوند و به زبان و قلب ذكر حق گويند و به جوارح و جوانح به عبادت خالصانه بپردازند، و به تعليم و تعلم مسائل الهى بنشينند، و نفوس خود را از آلودگى ها تزكيه نمايند، جلوگيرى نمايد و عاشقان حق و حقيقت را از ورود به آن مراكز الهى منع كند و به اين صورت دست به تخريب معنوى آن دراز كند، يا بناى ظاهر آن را ويران نمايد از همه ستمكارتر و ظالم تر است.

بى شك چنين ظلمى كه از طرفى ظلم به حق خداست و از جانب ديگر ستم به بندگان الهى است، گناهى بسيار بزرگ و يقيناً موجب خوارى در دنيا و عذاب عظيم در آخرت براى ستم كننده است.

به راستى بسيار شگفت آور و تعجب آميز است كه گروهى از مردم با تكيه بر خردورزى و استدلال، و انديشه و تفكر حقيقت را مى پذيرند، و حق را به جان و دل قبول مى كنند، و به آئين راستين الهى آراسته مى شوند، آنگاه با هزينه خود به نحوى عاشقانه و خالصانه بنائى را بنام مسجد بنا مى كنند تا در آن گرد هم آيند و زبان و دل غرق ياد خدا كنند، و به قرائت آيات الهى و فهم آن اقدام نمايند، و همه وجود خويش را در فضاى عبادت و بندگى بياورند، و باطن از شوائب شرك تصفيه نمايند، و تبديل به مردمى با تربيت و با وقار و منبعى از معرفت و كرامت و منفعت گردند، و چراغ درستى و سلامت و صفا و صميميت، و شرف و حقيقت را در جامعه روشن كنند، و فضائى از امنيت به وجود آورند ولى گروهى ديگر با اين مكان ها و با چنين مردمى به جنگ و ستيز برخيزند و درب مساجد را به روى آنان ببندند، و جمع ايشان را پريشان و پراكنده كنند، و حق مساجد را كه حق خداست و حق عبادت و بندگى را كه حق انسان هاست پايمال نمايند و از اين طريق به خود و ناموس خود و به ديگران خسارت هاى غير قابل جبران بزنند!!

به حق بايد گفت اينان در ميان ستم كاران جهان از همه ستمكارتر و در جمع ظالمان تاريخ از همه ظالم ترند، و قطعاً مستحق خوارى در دنيا و عذاب عظيم در آخرت اند، و بايد گفت چنين طايفه اى يقيناً حزب شيطان و از گروه ابليس و بدترين مردم اند.

اميرمؤمنان درباره ى چنين گروهى مى فرمايد:

«اتَّخَذُوا الشَّيْطَانَ لِاءَمْرِهِمْ مِلَاكا وَ اتَّخَذَهُمْ لَهُ اءَشْرَاكا، فَباضَ وَ فَرَّخَ فِى صُدُورِهِمْ وَ دَبَّ وَ دَرَجَ فِى حُجُورِهِمْ فَنَظَرَ بِاءَعْيُنِهِمْ وَ نَطَقَ بِاءَلْسِنَتِهِمْ فَرَكِبَ بِهِمُ الزَّلَلَ وَ زَيَّنَ لَهُمُ الْخَطَلَ فِعْلَ مَنْ قَدْ شَرِكَهُ الشَّيْطَانُ فِى سُلْطَانِهِ وَ نَطَقَ بِالْبَاطِلِ عَلَى لِسَانِهِ.» «14»

شيطان را ملاك و پشتوانه زندگى خود گرفتند، او هم از آنان به عنوان دام استفاده كرد، در درونشان لانه گرفت، و در دامنشان رشد يافت، ديدنشان با ديده شيطان و زبانشان در گفتن زبان شيطان شد، بر مركب لغزش ها سوارشان كرد، و امور فاسد را در ديدگانشان جلوه داد، كارشان كار كسى است كه شيطان او را شريك سلطنت خود قرار داده و با زبان او به ياوه سرائى پرداخته است.

بايد به اين نكته مهم توجه داشت كه «ظاهر آيه شريفه را نمى توان ناظر به واقعه مخصوصى دانست، و هيچ قرينه اى براى چنين تطبيقى در ميان نيست، اين آيه بيان حقيقتى است كلى و شامل حوادث گذشته مانند خرابى هاى بيت المقدس و زمان نزول آيه مانند منع مشركين از ورود مسلمين به مسجدالحرام در واقعه حديبيه و آينده مانند خرابى هاى صليبى ها و قرامطه از مساجد، و هم چنين بى رونق شدن معابد و مساجد امروز كه همه نتيجه و آثار شوم اختلاف و تضاد منتسبين به اديان است كه معابد و مساجد را سنگرى براى انشاء و ابراز اختلافات و تأمين هواها و منافع خود ساخته اند.

سبب مهم بى رونقى مساجد و معابد و رميدگى مردم از آئين، در آوردن آئين خدا و دعوت پيامبران به صورت انديشه هاى بى پايه و آرزوهاى غير برهانى و نفى و اثبات ها و تضادها مى باشد، يهود و نصارى نخست در برابر هم صف آرائى كردند و آئين و معابد يكديگر را بى پايه و ناحق شمردند، آنگاه هر دو دست در دست هم داده در برابر آئين اسلام و دعوت آن هم صف و هم صدا شدند.

نتيجه اين شد كه در اثر پيشرفت دانش و بالا آمدن سطح عقول از مطالب محدود و خودساخته طرفداران اديان و تناقض گوئى و تحميل آنان، بيشتر مردم از دين رميدند و دست از هر آئينى برداشتند، تا آنجا كه در برابر همه اديان صف فشرده اى تشكيل دادند.» «15»

راستى ظالمانه ترين عمل نسبت به دين از طرف طرفداران جاهل اديان، و دشمنان عنود و كفرپيشه اين بود كه يا با ايجاد ارعاب و ساختن جوّ وحشت و ترس، و به ميدان آمدن اسلحه مردم را از ورود به مساجد منع كردند و در برابر ياد خدا در مساجد و عبادت عابدان ايستادند، يا با آميختن خرافات در اصول و فروع دين، و تحميل هواهاى نفس، بر معارف و مسائل دينى قلوب نسل هاى روشن ضمير و درس خوانده و بيدار شده را نسبت به مساجد بى ميل و زمينه خرابى آن خانه هاى خدا را از نظر معنوى فراهم، و گاهى چنان بلاى هولناكى بر سر معابد آوردند كه جز اندكى از كار افتاده و بى خاصيت در آن مكان ها شركت نمى كنند.

«مگر جز اين است كه غرائز و قواى حيوانى در آدمى منشأ هر ستم وتجاوز است؟

و تنها محيطى كه اين غرائز را محدود و وجدان حق جوئى و عدالت خواهى را بيدار و فعال مى گرداند همان محيطهائى است كه به نام خدا و حق و عدل برپا گشته و بنام مسجد كه محل سجده براى خدا و اخضاع سركشى هاست ناميده شده است، اگر خودبينى و امتيازجوئى آدمى و صورت ها و انديشه هاى ناشى از آن در حريم مساجد راه يافت صورت و معناى خدائى مساجد را ويران مى كند و ظاهر آن را از رونق مى اندازد.

چون مساجد ويران گرديد بند و حدى براى سركشى غرائز نمى ماند و جلوى هر ستمى بازمى گردد.

پس آنان كه ديگران را از مساجد ممنوع و به خود محدود مى سازند و نور فطرت خدائى را خاموش و نام غير خدا را بلند مى كنند از هر ظالمى ظالم ترند.

 

همه جا وجه خداست.

اين هشدارى حكيمانه به اهل دين و ثابت قدمان در مسير الهى، و آراستگان به ايمان استوار و يقين عارفانه است كه اگر ستم كارترين ستمكاران به هر شكل و صورتى شما را از دخول در مساجد، و ياد خدا و عبادت و بندگى در آن مكان هاى مقدس بازداشتند، و درب اين پايگاه هاى الهى را به روى شما بستند، و يا به تخريب ساختمان و ظاهر آن اقدام نمودند، نبايد شما از سلوك صحيح خود دست برداشته و از ياد حضرت حق غافل شده، و از انجام عبادات و فرائض الهيه باز بمانيد كه همه جا نقطه طلوع نور خداست و همه جا به عنوان عام مسجد و محل و عبادت است.

از رسول بزرگوار اسلام روايت شده:

«جعلت لى الارض مسجداً و ترابها طهوراً:» «16»

همه روى زمين را براى من مسجد قرار داده اند، و خاك زمين براى من عامل طهارت است.

به هر جا به سوى خدا رو كنيد همانجا وجه خداست، و احدى نمى تواند شما را از توجه به خدا و عبادت او با توسعه داشتن اين حقيقت منع كند.

براى ذات حضرت احديت جهت خاصى وجود ندارد، او خالق جهات است و خود جهتى ندارد، پس به هر كجا براى ياد او و براى بندگى او رو كنيد به خدا روى آورده ايد.

گروهى از فقهاى بزرگ آيه شريفه را در مسئله نماز تطبيق بر نماز مستحب و نماز خوف و نماز كسى كه در شب بسيار تاريك يا در بيابان از يافتن قبله عاجز است نموده اند، و رواياتى هم در اين زمينه در كتاب هاى مهم روائى نقل شده است.

در هر صورت «آنان كه مساجد و نام خدا را از ديگران ممنوع و به خود محدود ساخته اند مانند مردمى هستند كه در عمق دره اى همى روز و شب مى گذرانند و پا از آن فراتر نمى نهند، و چون همواره تابش و واتاب خورشيد عالمتاب را بر ديوارها و محل خود ديده اند مى پندارند كه همواره آفتاب بر آنان مى تابد و تنها نور خورشيد ويژه آنان است با آن كه همه جا محل تابش و واتاب نور خداست و قدرت تصرف و مالكيتش درخور دو بزرگ جهان و سراسر آن هويداست، چون متصرف در همه است پس توجيه كننده و پديد آورنده جهات است و خود جهتى ندارد، چون جهتى ندارد هر كسى هر گاه در هر جهتى كه هست و روى دل به هر چه جز او دارد از آن روى گرداند به او روى آورده است.

داستانى كه به نام قهوه خانه سورات يكى از نويسندگان آورده اين محدوديت نظر اهل مذاهب را مى نماياند.

گويند قهوه خانه سورات در يكى از بنادر اقيانوس هند بوده و اهل مذاهب و ملل مختلف هميشه در آن رفت و آمد داشتند و گرد هم مى نشستند و به بحث مى پرداختند شبى در آنجا دانشمند متحير ايرانى، غلام بت پرست، برهمائى، يهودى، كشيش كاتوليك، پرتستانت، مسلمان سنى، شيعه، و اسماعيلى كه گرد هم جمع بودند به جدال برخاسته و هر يك مى كوشيد تا خدا و حقيقت را محدود به آئين و پيمبران و رهبران خود كند، تا آن كه حكيم چينى را به حكميت خواستند، او گفت: مثل متحير در وجود خدا مانند كسى است كه مى خواست حقيقت نور آفتاب را بشناسد، آن قدر در آن چشم دوخت تا كور شد پس از آن گمان مى كرد كه آفتابى وجود ندارد، و هر يك از شما مانند مردمى هستيد كه در جزائر دور افتاده و دره هاى اطراف زمين به سر ميبرند و از آنجا هيچ بيرون نرفته اند از اين رو چنين مى پندارند كه آفتاب تنها بر كوه و سرزمين آنان مى تابد و فقط از همانجا غروب مى كند، با آن كه پرتو آفتاب نه محدود به يك گوشه از زمين و نه سراسر زمين است، بلكه بر سيارات ديگر هم مى تابد، و هر جا مشرق و مغربى باشد و هر چه خود را در معرض تابش خورشيد گرداند و روى به آن آرد محل و مورد تابش آن است «وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ.» «17»

بس كه هست از همه رو و زهمه سو راه به تو

به تو برگردد اگر راهروى برگردد

خدا واسع است يعنى در فرمانروائى و علم، و حكمت و قدرت و تدبير و همه صفاتش كه بى نهايت است واسع است، يعنى با همه صفاتش نسبت به كل شيئ فراگير است.

وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ. «18»

وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْ ءٍ. «19»

وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ ءٍ. «20»

اللَّهَ واسِعٌ عَلِيمٌ. «21»

 

پی نوشت ها:

 

______________________________

(1)- نمل، 62.

(2)- اسرار الصلاة 167.

(3)- بحار، ج 77، ص 58.

(4)- من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 62.

(5)- من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 63.

(6)- من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 62.

7)- بحار، ج 83، ص 384.

(8)- بحار، ج 76، ص 336.

(9)- وسائل، ج 3، ص 485.

(10)- بحار، ج 85، ص

(11)- بحار، ج 83، ص 385.

(12)- تفسير كبير، ج 4، ص 13.

(13)- تفسير كبير، ج 4، ص 16.

(14)- نهج البلاغه، خطبه 7.

(15)- پرتوى از قرآن، ج 1، ص 274.

(16)- صافى، ج 1، ص 182.

(17)- پرتوى از قرآن، ج 1، ص 276.

(18)- بقره، 255.

(19)- انعام، 80.

(20)- اعراف، 156.

(21)- بقره، 115.

 

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه