قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

مقام ابراهيم‏

لحظه اى كه انسان عارف، و آگاه و بينا به ديدن كعبه، و زيارت بيت الله موفق مى شود، چه لحظه ى پر شكوهى است، كيست كه بتواند به وصف آن لحظه برخيزد، لحظه ديدار خانه خدا، آرى ديدار خانه خدا! ديدارى كه در همه هستى لحظه اى پر قيمت تر از آن را نمى توان يافت، در اين لحظه بايد از طريق قرآن و معارف الهى و با بصيرت لازم كعبه را تماشا كرد، و از رصدخانه قلب به رصد كردن بيت الله برخاست.

چون با آيات قرآن و معارف و بصيرت باطنى نظر شود در آن آئينه پاك، ابراهيم ديده مى شود، انسان والائى كه با فرزندش بانى اين بنا به فرمان خدا بود، و زير بناى آن را با خلوص و تقوا و ايمان كامل قرار داد، آرى بايد اينگونه نظر كرد تا در درون اين بناى معنوى و محل توحيدى ابراهيم را يافت و پس از يافتن او رموز بندگى و اصول معنوى او را ادراك كرد و به مقام امامت او توجه نمود، تا با اقتداى به آن امام هدايت به خير دنيا و آخرت، و سعادت امروز و فردا و خوشبختى دائمى و فوز سرمدى رسيد، و اگر زيارت كعبه اينگونه صورت نگيرد زيارت نيست بلكه گردش و سياحت است!

بايد با انجام مناسك مربوط به اين بيت از طريق اقتدا به آن امام بزرگ و پيشواى ناس به امنيت لازم رسيد، كه اگر نتيجه زيارت امنيت نباشد پس زيارتى صورت نگرفته، و مشقتى بنام سياحت بر دوش جان بار شده است.

وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً

جعل مثابه به معناى بازگشت گاه، همانند جعل امامت است كه در آيه شريفه پيش از آيه مورد شرح و توضيح در حق ابراهيم بيان شده، امامتى كه خدا قرار مى دهد براى اين است كه دل ها به سوى آن متوجه شود و پس از توجه دل، عقيده و ايمان و عمل اخلاق انسان در سايه رهبرى و امامت امام بر حق مستقيم شود، تا در نهايت جهان پر از عدل و داد گردد، و بساط بيدادگرى و ظلم و جنايت و ستم و خيانت برچيده شود.

قرار دادن بيت به صورت مثابه نيز بر طبق كشش نفسانى انسان به محل امن و عدل مى باشد.

نفسى كه طبيعتاً جوياى واقعيت است، اين جويائى مانند امام جوئى است و توجه به چنين خانه اى كه فطرت حق جوئى و عدل را بيدار مى سازد، از كشش ها و خواسته هاى درونى آدمى و به سود وى مى باشد.

همان طور كه مردمى به سوى شهوات و برترى جوئى و محيط مناسب به آن مى گرايند، مردمى هم تحت رهبرى فطرت و تربيت پيامبران مى كوشند تا ارزش هاى انسان را بالا ببرند و قوى گردانند و خود را به محيط خير وحق رسانند.

پس اينگونه انگيزه تعالى جوئى و برترى خواهى از خواسته هاى فطرت، بلكه يگانه خواسته و جاذبه انسانى است و خواسته و انگيزه هاى ديگر از ريشه هاى نفسى و حيوانى بر مى آيد.

لِلنَّاسِ در آيه شريفه مَثابَةً لِلنَّاسِ گويا اشاره به همان جهت انسانيت است، اينگونه انگيزه ها و مبادى عالى انسانى چون مبتلا به بندها و جاذبه هاى غرائز مادى است، مى كوشد تا خود را از اين بند برهاند و به كمالات شايسته خود برساند، از اين رو انسان، همين كه امام را با ابتلائات معنوى و اتمام كلماتش شناخت، شيفته ى او مى شود و ميل قطعى پيدا مى كند كه در ولايت او در آيد.

وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ.

هر انسان با بصيرتى ملاحظه مى كند كه ستمگر از اين حريم پاك و مقدس خارج است، و بزرگ ترين ستم بر نفس جلوگيرى از شناخت امام و پيشواست، و آن كس كه خود را در حريم بصيرت و آگاهى قرار ندهد ستمگر و متجاوز است.

در هر صورت چون خود امام و ابتلائاتش و اتمام كلماتش به صورت ظاهر وجود ندارد، صورتى از امامت و ولايت امام، همين خانه است كه بنا و مناسك و آداب آن معناى امامت ابراهيم را تصوير و تجسيم مى نمايد، چنان تصويرى كه نه زيان فكرى و اعتقادى و راهزنى مجسمه را دارد، نه تنها شمايل ظاهرى را مى نماياند، و نه تنها مانند كتاب فقط شرح حال است، اين خانه با همه آدابش تصويرى است كه چهره ى ابراهيم را در عالى ترين صورت معنوى در ضلع ظاهرى، در خيال ترسيم مى كند، و انسان خود را در هنگام اجراى مناسك با ابراهيم هم قدم و هم صدا و با انديشه هاى بلند او آشنا مى نگرد، و همان كلماتى كه از ضمير ابراهيم برانگيخته شد و صورت و سيرت او به آن مبتلا گرديد تا تمامش كرد، در ضمير هر انسانى كه به رموز اين بيت آشنا شود و واقعيت ابراهيم را در آن بنگرد برانگيخته مى شود، آرى از اين رهگذر بايد سالى قريب به دو ميليون تا سه ميليون انسان، ابراهيم وار به تمام نقاط زمين پخش شوند و نداى توحيد را با تمام شرائطش، چون آن امام بزرگ در همه نقاط روى زمين پخش كنند ولى افسوس و .....

در آن صورت كه آدميان، متوجه صورت معنوى ابراهيم مى شوند امامت او قلوب مستعد آنان را پيرو او مى كند.

مثابه شدن اين خانه هم كه عبارت از خطوط بندگى آن رادمرد بزرگ عرصه توحيد است، نفوس مستعدى را به سوى آن مى كشاند، تا در گير و دار زندگى از دور و نزديك به سوى آن روى آورند، و به آنجا رفت و آمد كنند تا اندك حق و كلمات او بر وجودشان حاكم گردد و نفوسشان از كشمكش ها و تشويشها و جاذبه هاى مختلف و نگرانى ها كه از خودبينى و سودانديشى و برترى جوئى بر مى آيد برهد و به آرامش و امنيت خدائى گرد آيند.

مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً

پس روى آوردن، و رفت و آمد پى در پى، چهره حقيقى ابراهيم و قيام او با تمام كلمات و وظايف امامت چهره مى نمايد، و از ميان بيت و سنگ و گل آن نقشه ابراهيم ظاهر مى شود، همان طور كه چهره مردان فداكار و نمونه هاى غيرت و مليت، يا پستى و شهوت عواطف و مليت و شهوت را بيدار مى نمايد.

چهره ابراهيم و فرهنگ عبوديت و بندگى او و ابتلا و اتمام كلمات در مسير سلوك وى، در حال انجام مناسك در آئينه قلب و جان انسان بيدار منعكس مى شود تا در سايه ى اين انعكاس، فطرت حق پرستى و قيام به وظائف انسانى را برانگيزد و اين حقايق در صورت و حال قيام به نماز، نمايان و آغاز مى گردد.

وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهِيمَ مُصَلًّى

 

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه