قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

مقام امامت ابراهيم عليه السلام‏

آرى، او پس از آن همه ابتلا و اتمام كلمات، به مقام پيشوايى و امامت برگزيده شد، چنان كه از مضمون آيه و مفهوم لفظ «اماماً» و اطلاق آن استفاده مى شود.

امام نمونه كامل همه كمالات عقلى و نفسانى و بدنى است و چون همه اين خصوصيات و ابتلائات براى مقام نبوت و رسالت بيان نشده، بايد مقام امامت مقامى برتر از نبى و رسولى باشد كه كلمات را اتمام ننموده و به مقام امامت نرسيده است.

حال كه شايستگى ابراهيم را توجه كرديد، به توضيح آيه شريفه عنايت كنيد تا بيش از پيش به واقعيت مناسك پى ببريد.

گرچه صورت واقعى و حقيقت امام به مقتضاى تقاضاى نفوس، گاه آشكار است و گاه پنهان، ولى مظهر و صورتى از مقام معنوى و فكرى امام هميشه در ميان مردم بايد محسوس و باقى باشد، يا نقشه امامت كه بزرگ ترين و مؤثرترين نقش رهبرى و كمال خلق است، به صورت نقش ثابت و پايدارى، مستقر گردد.

اگر مجسمه امام ساخته شود، چنان كه براى باقى و زنده داشتن قهرمانان و مفاخر تاريخى و الهام گرفتن از آنان مجسمه مى سازند، اين خود راهزنى در حريم توحيد و حق پرستى و معنا را زير جسم پنهان داشتن و به صورت گراييدن و به جاهليت و گمراهى برگشتن است كه ابراهيم خود براى درهم شكستن مجسمه هاى آن بپا خاست.

بايد ساختمانى بسازد كه با تمام شؤونش خطوط بندگى نسبت به حق را به بندگان بياموزد و صورت امامت و رهبريش را نسبت به انسان ها براى هدايت آنان به سوى حق نشان دهد.

اين ساختمان البته بايد ساختمانى باشد ساده و بى آلايش و به نام خدا و توحيد و پاك از صورت ها و اوهام بشرى و نماياننده فكر و انديشه و ابتلائات ابراهيم امام و پيشرو.

و برخداست كه چنين ساختمانى را با تمام شؤونش حفظ فرمايد و تا برپا بودن نظام عالم محافظت كند كه با نماياندن صورت و نقشه امامت آن پيشواى موحدان، حجت بر بندگانش تمام باشد، چنانچه كلمات را بر خود ابراهيم تمام كرد و چنين ساختمان بى آلايشى بر بسيط خاك براى ابد برپا نمى شود و خطوط عالى بندگى را نشان نمى دهد مگر به دستور و عنايت مقام بلند ربوبى باشد.

[وَ عَهِدْنا إِلى إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ ] .

و به ابراهيم و اسماعيل سفارش كرديم.

چون ابراهيم و اسماعيل حريم فكر و نفس خود را از آلودگى هاى دنياى غبارآلود آن روز و از شرك و اوهام و گناه و پليدى ها پاك و بركنار داشتند و توحيد خالص بر آنان تجلى كرد، اين تجلى همان عهدى بود كه خود به آن محقق شدند و با همين عهد بايد حريم خانه اى كه به دستور او برپا كرده بودند از هر آلودگى و آثار شرك پاك نگهدارند و نظامات آن، خالص براى خدا و تطهير نفوس باشد.

چنان كه هر راه و روشى كه به مطلوب برساند، عهد محققى مى شود كه بايد شخص سالك هميشه همان راه را در پيش بگيرد و ديگران را نيز بر آن بدارند و موانع را از راه راهروان بردارد.

چون اين خانه مضاف و منسوب به ذات مقدس الهى «بيتى» و مناسك آن ظهور و تمثل همان روشى است كه ابراهيم و در پى او اسماعيل پيش گرفتند، تطهير آن از آلودگى شرك و پليدى ها و انصراف از غير حق، اولين شرط طريق و طريق پيما است.

تطهير خانه خدا و مناسك آن از هر چه ذهن را از توحيد منصرف كند و عاطفه و غريزه پرستى را برانگيزد و امنيت داخلى نفسانى و محيط خارج را برهم زند، تطهير از همه اين ها به سود اين گزيدگان و آماده كردن طريق آنان است و خلاصه اين بيت و آداب و واجباتش تا لباس و حركات و انديشه حاجى، همه از هر جهت بايد پاك باشد!!

آرى، بيت بايد از همه شوائب و اوهام و شرك و پليدى پاك باشد.

[لِلطَّائِفِينَ وَ الْعاكِفِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ] .

براى طواف كنندگان و اعتكاف كنندگان و ركوع كنندگان وسجده گذاران.

گويا اين اوصاف چهارگانه اى كه در آيه آمده، اشاره به مقامات و مراتبى است كه ابراهيم پيموده، همين كه براى سالك اين مسير، در حريم اين عبادات خالص، حق تجلى نمود، اراده و انديشه او را كه پيوسته به منافع و شهوات فرديست به حق مى پيوندد و مانند اجزاى ريز و درشت جهان به گرد مركز حق و سود عموم مى گرداند.

اين حقيقت در عالم صورت، به صورت طواف پيرامون خانه منسوب به دست ابراهيم و منسوب و مضاف به خدا در مى آيد. چون طواف كننده به دور خانه خدا، بر اثر توجه به حقيقت مسئله و كشش روح خانه از جواذب نفسانى و شخصى يكسره آزاد شد و با حركات دايره اى، حق را در هر جانب و هر جهت مشاهده كرد، لازم و معتكف به آن مى شود.

[الْعاكِفِينَ ] يا بنا به آنچه كه در سوره حج آمده: [الْقائِمِينَ ]  گويا اشاره به قيام به حق و وظيفه پس از طواف است، آن گاه عاكف يا قائم از نيم يا بيشتر وجود خود و جهان چشم مى پوشد و فانى در پرتو عظمت و قدرت مى گردد و در برابر آن خم شده و براى قرب به آن به صورت ركوع درمى آيد، [وَ الرُّكَّعِ ].

پس از آن كه در انوار عظمت فرو رفت و يكسره فانى شد، به صورت سجده چشم از همه چيز برداشته و سر به خاك مى نهد و هستى خود را در برابر اراده ازلى از دست مى دهد، [السُّجُودِ].

 

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه