قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

شیطان و اهل تقوا - جلسه سى و چهارم - (متن کامل + عناوین)

 

سفارش به تقوا

 

تهران، حسينيه حضرت زهرا عليها السلام رمضان 1383

الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين و صلّ على محمد و آله الطاهرين.

 

 از آيات بسيار جالب و حكيمانه قرآن ، آيه سى و يكم از سوره مباركه يونس است كه پروردگار عالم در پايان اين آيه ، با لحن سخت و اعتراض آميزى به مردم خطاب مى كند : چرا اهل تقوا نيستيد ؟ به چه دليل ؟

 اين آيه شريفه بسيار مهم را براى مقدمه انتخاب كردم كه سه بخش ديگر آثار تقوا را از قرآن بررسى كنيم تا دوازده ثمره تقوا گفته شده باشد .

 آيه شريفه هشدارى بسيار سنگين به مغز ، عقل ، فكر و باطن انسان مى دهد ، تا به حقايق عالم توجه پيدا كند و مسأله نيز در رابطه با اعتراض خيلى شديد پروردگار به اين است كه چرا مردم بى تقوا زندگى مى كنند ؟

 آيه مى فرمايد:

 

 » قُلْ مَن يَرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَآءِ وَالْأَرْضِ أَمَّن يَمْلِكُ السَّمْعَ وَ الأَْبْصَرَ وَ مَن يُخْرِجُ الْحَىَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ يُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَىِّ وَ مَن يُدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَيَقُولُونَ اللَّهُ فَقُلْ أَفَلَا تَتَّقُونَ «(541)

 البته در اين آيه شريفه به پنج حقيقت اشاره شده است و در پايان آيه نيز اعتراض شديد حضرت حق به افراد بى تقوا است .(542)

 در اين آيه ، پنج حقيقتى را كه مى خواهد به مردم برساند ، وجود مبارك رسول خدا صلى الله عليه وآله را واسطه قرار داده است كه تو به مردم بگو . جاهايى هست كه پروردگار خطاب مستقيم دارند و » قل « در كار نيست ، اما جاهايى كه » قل « در كار است ؛ يعنى اى پيامبر ! تو بگو ، اين كار علت دارد . بيشتر آياتى كه خطاب مستقيم است ، براى گروه هايى است كه در ارتباط با پروردگار هستند و آشناى حريم شده اند .

 كسى از من پرسيد : چرا مسافر در مسجد الحرام مى تواند نمازها را تمام بخواند ؟ گفتم : براى اين كه در مكه و مسجد الحرام ديگر مسافر نيست ، به مقصد و محبوب رسيده است . وقتى به خدا رسيده است ، ديگر كجا و در چه راهى مى خواهد برود ؟

 آن كسى كه در حرمش ، جلوه حضرت حق است ، باز دستور داده اند كه مسافر مى تواند آنجا نمازش را تمام بخواند ، مانند حرم حضرت سيد الشهداء عليه السلام ، مسجد كوفه و حرم وجود مقدس رسول بزرگوار اسلام صلى الله عليه وآله دو مسجد و دو حرم . در اين اماكن نيز به مقصود رسيده است ؛ اينجا پايان راه است و مسافر به منزل و مقصد اصلى رسيده است ، ديگر نبايد نمازش را بشكند .

 آنجايى كه مردم با خدا رفيق هستند ، خدا خودش با عاشقانش مستقيم حرف مى زند . آنجايى كه مردم مقدارى كم لطف ، بى محبت و دور هستند ، پروردگار عالم ، پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله را واسطه قرار مى دهد كه صداى مرا تو به گوش آنان برسان . چون مقدارى بوى قهر مى آيد . )در اين نكته دقت كنيد(

 در اين آيه نيز پيغمبر صلى الله عليه وآله را واسطه قرار داده است تا با كسانى كه قهر است ، حرف بزند ، بلكه آدم شوند و با خدا آشتى كنند تا از آن به بعد ، خدا با آنها رو در رو حرف بزند . شايد هم حكمتش اين نباشد .

 

 تفكر و تذكر به نعمت ها

 به قدرى قرآن از نظر لطافت گسترده است كه كسى اين معانى را نمى تواند صد در صد بگويد كه حتماً اين است . شايد اين باشد .

 

 » قُلْ مَن يَرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَآءِ وَالْأَرْضِ أَمَّن يَمْلِكُ السَّمْعَ وَ الأَْبْصَرَ وَ مَن يُخْرِجُ الْحَىَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ يُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَىِّ وَ مَن يُدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَيَقُولُونَ اللَّهُ فَقُلْ أَفَلَا تَتَّقُونَ «

 

 چه كسى است كه از ناحيه آسمان ها و زمين به شما روزى مى دهد ؟ اين هشدار به عقلِ خواب است كه بيدار شو و فكر كن ! اگر جلوى باران را بگيرد و نبارد و استعداد زمين را به كار نگيرد ، خشك مى شود . چه زيان هايى دارد ؟(543)

 زيانى كه براى باران نيامدن در محاسبات علمى نوشته اند اين است كه : بسيارى از مناطق زمين در فعل و انفعالات توليد نمك مى كنند . در پنج قاره ، مقدار نمكى كه توليد مى شود ، اگر يك سال باران نيايد و اين نمك ها را نشويد و با خودش به دريا نبرد ، در خشكى هاى زمين صد و سى و پنج متر نمك توليد مى شود ؛ كره زمين انبار نمك با ارتفاع صد و سى و پنج متر مى شود ؛ يعنى تمام خانه ها زير نمك مى رود .

 از يك طرف باران نمى گذارد كه نمك با اين ارتفاع ايجاد شود و از طرف ديگر درياها به هيچ جا راه ندارند و مانند كاسه پر از آب هستند . آب اين ظرف راكد است ، اگر خدا مرتب نمك به اين آب ها نزند ، آب مى گندد و رنگش مى رود و لجن مى گيرد .

 ولى اندازه گيرى پروردگار عجيب است از زمانى كه خورشيد و زمين و منظومه آفريده شده است تا كنون ، شش ميليارد سال گذشته است ؛ شش ميليارد سال است كه نمك به داخل اين آب ها مى رود ، اما آب شورتر نمى شود .

 اگر شما مقدارى بيشتر نمك به غذا بزنيد ، شور مى شود . چگونه اندازه گيرى مى شود ؟ اگر شورتر شود ، همه موجودات دريا از بين مى روند و اگر بى نمك شود ، آب معلوم است كه چه مى شود .

 اما آب شيرين نيز دارد ، اين همه باران مى آيد و نمك ها را مى شويد و از طريق رودخانه ها در دريا مى ريزد ، جاهايى در درياها هست ، آب كاملاً بى نمك است ، كنار آن آبِ نمك دار است و ميلياردها سال است كه اين دو آب مخلوط نمى شوند :

 

 » مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ × بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَّا يَبْغِيَانِ × فَبِأَىِّ ءَالَآءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ «(544)

 

 مى گويد : اين دو آب به همديگر چسبيده اند و حايلى بين اين دو آب است ؛ اين طرف آب شيرين و آن طرف آب شور است . ميلياردها سال است كه اين دو آب در كنار هم هستند و مخلوط نمى شوند .(545)

 طوفان ها و موج ها چه مى كنند ؟ نمى دانيم . چگونه اين دو آب با هم مخلوط نمى شوند ؟ نمى دانيم . نمى دانيم كه دروغ است ، مى دانيم و نمى خواهيم بگوييم ، چون جهان عملاً با ما حرف مى زند .

 

 غفلت از فطرت

 فطرت كه قبول دارد ، اما نمى خواهند اقرار كنند كه كار ، كار خدا است . به جاى خدا اسم ديگرى روى آن گذاشته اند ، مى گويند : كار طبيعت است . چرا تكبر مى كنى و نمى گويى ؟ يعنى قبول دارد كه كسى اين كار را مى كند ، اما به جاى اين كه اسم اصلى او را ببرد ، مى گويد : كار طبيعت است . به اسم واقعى كننده آن افعال اقرار نمى كند .

 ديگر زياد آن طرف تر نرويم ، چون به دنبال باران بخواهيم برويم ، بايد چند هزار مطلب را دنبال كنيم . اول اين كه چرا تا كنون اين همه باران و برف آمده ، خشكى ها زير آب نرفته است ؟ دوم اين كه اين همه برف و باران مى آيد ، چرا خشكى بيشتر مى شود و دريا كوچك تر مى شود ؟ اين همه باران و برف در ميلياردها سال آمده است ، اما چرا همه چيز را نمى شويد و با خود نمى برد ؟ باز همه چيز سر جاى خود است ؟ اين اندازه گيرى خيلى شگفت آور، از كيست ؟

 

 » الَّذِى خَلَقَ فَسَوَّى × وَ الَّذِى قَدَّرَ فَهَدَى «(546)

 

 ما همه چيز را اندازه گيرى كرديم .

 ما از رحم مادر كه بيرون آمديم ، اما شروع به بزرگ شدن كرديم تا جايى مشخص كه رسيديم ، دستور توقف دادند . ما همان غذاها را داريم مى خوريم كه قد ما را رشد مى داد ، همان نور و هوا را داريم استفاده مى كنيم كه باعث مى شد قد بكشيم ، خدا چه كار مى كند ؟ به آنها مى گويد : همه كارى بكن ! الا اين كه قد بكشد ؟ يا نه ، به وجود ما مى گويد : آن چيزهايى را كه باعث قد كشيدن است مى خورد ، قد كشيدن به وسيله آنها را خنثى كن ؟ كارگاه وجود ما آنها را خنثى مى كند ؟ يا نه ، به خود آنها مى گويند كه رشته قد كشيدن اين آدم ، حيوان و نبات را توقف بده ؟!

 اگر اين اندازه گيرى نبود و قد كشيدن ادامه پيدا مى كرد ، درخت گردو چند متر بود ؟ اگر ما را نيز رها مى كرد تا قد ما بلند شود ، ما نيز چند متر مى شديم ؟ چه بساط خنده آورى درست مى شد .

 

 دست اندر كاران روزى

 به مردم ، در مورد مجموعه آسمان و زمين بگو كه چه كسى ، چگونه و با به كار انداختن چند ميليارد چرخ ، لقمه اى نان در سفره شما مى گذارد ؟

 » قُلْ مَن يَرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَآءِ وَالْأَرْضِ «

 

 يك لقمه نان را نمى توانيم حساب كنيم . چقدر نور تابيده ؟ چقدر آب مصرف شده ؟ چقدر اكسيژن و ازت صرف شده ؟ چقدر معدن را درآوردند كه از آهن آن گاوآهن و تراكتور درست كنند ؟ چقدر نيروى انسانى خرج شده ؟ چقدر عقل ها را به كار گرفتند ؟ چه فعل و انفعالاتى در يك سانتى متر مربع خاك ايجاد شده ؟ چه موجودات خاكى ذره بينى و غير ذره بينى در كار بوده اند ؟ چند بار زمين دور خورشيد و خودش چرخيده تا استعداد خاك به وجود بيايد ؟ خدا چند ميليارد چرخ را چرخانده است تا تو نانى به دست آورى ؟

 بگو : چه كسى به شما روزى مى دهد ؟ خودتان ؟ پدر و مادرتان ؟ مردم ؟ قرآن مى گويد :

 

 » إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَن يَخْلُقُواْ ذُبَابًا وَ لَوِ اجْتَمَعُواْ لَهُ وَ إِن يَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَيًْا لَّا يَسْتَنقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَ الْمَطْلُوبُ «(547)

 

 تمام جنّ و انس جمع شوند ، نمى توانند يك مگس يا پشه درست كنند . اين ها به شما روزى مى دهند ؟ به ياد آنان بيايد كه نان و نمك چه كسى را دارند مى خورند . اين همه را دارد مقدمه چينى مى كند تا اعتراض شديد خود نسبت به بى تقوايى را بيان كند .

 

 

 هشدارى بر غافلان

 آيات قرآن خيلى لطيف است . كمى بنشينيم و در تركيب آيات فكر كنيم ، خيلى چيزها مى فهميم .

 

 » أَمَّن يَمْلِكُ السَّمْعَ وَ الأَْبْصَرَ وَ مَن يُخْرِجُ الْحَىَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ يُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَىِّ وَ مَن يُدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَيَقُولُونَ اللَّهُ «

 

 »يملك« در اين آيه چهار نكته دارد:

 اول اين كه: به بندگان من بگو : اين روزى هايى كه شما مى خوريد ، چه كسى آنها را به شنوايى و بينايى تبديل مى كند ؟ چه مى كند كه نخود و عدس و لوبيا و غيره ، به شنوايى تبديل مى شود ؟ كارخانه تبديل اين خوراكى ها به شنوايى در كجاى بدن ما است ؟ بايد كارخانه اى اين تبديل را انجام بدهد ؟ چه كسى اين كار را مى كند ؟

 دوم اين كه : چشم و گوش ، شعاعى از:

 

 » إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنسَنَ مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَهُ سَمِيعَاً بَصِيرًا «(548)

 

 است . شما جلوه اى از سميع و بصير بودن من هستيد . شصت سال است كه در اين دنيا هستيد ، چرا اين چشم و گوش كه ابزار فهم است ، به كار نگرفتيد ؟ حداقل روزى دهنده خود را بشناسيد . ما كه با كمك خدا هدايت شده ايم .

 من در بهشت زهرا بودم . كسى از دنيا رفته بود و من گوشه اى ايستاده بودم و اوضاع آنجا را تماشا مى كردم . ديدم مرده را درون خاك گذاشتند . صد نفر مرد در كنار قبر هستند و همه با پيراهن مشكى و كراوات و پاپيون ، زن هايى كه در كنار اين مردها هستند ، شكل لباس ها و موها غربى است.

 كسى مرده را تلقين مى كرد:

 

 » اذا اتاك الملكان المقرّبان رسولين من عند اللّه تبارك و تعالى وسألاك عن ربّك «(549)

 

 اگر آمدند و گفتند پروردگارت كيست؟ من گفتم : خدايا ! من زودتر از مرده و به جاى او جواب مى دهم ، جواب هاى قشنگى نيز دارم ؛ » من ربّك « ؟ آمريكا . اين مشرك است و مطيع ربّى است كه ضد ربوبيت پروردگار است .

 » من نبيّك « ؟ اين تابع چه فرهنگى بوده است ؟ از قيافه خانواده او پيداست كه نبىّ او چه كسى بوده است . يا اهل واشنگتن يا نيويورك بوده . بالاخره كسى مطالبى نوشته و به او داده است كه براساس آن فرهنگ ، اين گونه شده اند .

 » من امامك « ؟ اين نيز سريع جواب بدهد : حضرت بوش .

 » ما كتابك « ؟ مجلات رنگارنگ خارجى كه پر از انواع عكس هايى كه محرك شهوات حيوانى هستند و ما عمرى با همين كتاب ها سر و كار داريم .

 »ما قبلتك « ؟ قبله او نيز غرب است . بعد خودم از طرف مرده به آن تلقين خوان كلى خنديدم و گفتم : زن ها ، دخترها و تشييع كنندگان مرا ببين ، اين ها چيست كه بر سر قبر من ايراد مى كنى ؟ اين ربى كه مى گويى :

 

 » لاتخف و لاتحزن و قل فى جوابهما: الله جلّ و جلاله ربّى . . . «

 من عمرى است كه اصلاً به گوشم نخورده كه »الله« كيست ؟ رسول الله و على و قرآن چيستند ؟ تو مى گويى قبله ات كجا بوده است ؟ شصت سال خود و خانواده اش در اين خانه يك بار رو به قبله نكرده اند ، آن گاه شما داريد قبله را به ياد او مى آوريد ؟

 چرا گوش و چشم را كه ابزار درك حقايق هستند ، به كار نگرفتيد ؟ مگر من اين گوش و چشم را براى درك حقيقت نداده ام ؟

 سوم اين كه: چرا به اين چشم به عنوان خلقتى بسيار لطيف ، كه با يك سر سوزن كور مى شود و گوش كه با ضربه ، پرده آن پاره مى شود و كر مى شويد ، نمى نگريد ، چگونه عمرى اين را نگه مى داريد كه پرده اش پاره و چشمت كور نشود ؟ اين دو پرده نازك را چه كسى نگه مى دارد ؟ پرده خانه شما، بعد از چند سال پاره مى شود و بايد آن را عوض كنيد .

 

 پرسش قيامتى از اعضا و جوارح

 چهارم اين كه:

 

 » إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤَادَ كُلُّ أُوْلئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسُْولًا «(550)

 

 از همه ديده ها و شنيده هاى شما در قيامت بازپرسى مى كنم .

 بعد مى گويد :

 

 » أَمَّن يَمْلِكُ السَّمْعَ وَ الأَْبْصَرَ وَ مَن يُخْرِجُ الْحَىَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ يُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَىِّ وَ مَن يُدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَيَقُولُونَ اللَّهُ «

 

 چه كسى بوده كه تو را به عنوان موجود زنده ، از خاك مرده درآورده است ؟

 تو مگر نطفه نبودى ؟ نطفه مگر غذا نبوده است ؟ غذا مگر خاك نبوده است ؟ چه كسى تو را از آن خاك مرده در آورده و  زنده كرده است ؟ چه كسى از مرغ زنده ، تخم مرغ دربسته مرده درآورده است ؟ مرغ كه زنده است ، پس چرا اين تخم مرغ مرده را از اين موجود زنده در مى آورد و بعد بيست و چهار روز روى همين مرده مى خوابد و زير پر و بال خود مى گيرد و با حرارت بدن ، باز اين مرده را به صورت جوجه زنده بيرون مى دهد ، چه كسى اين كار را مى كند ؟ كارگردانى آفرينش در دست كيست ؟

 مى گويد : وقتى اين هشدار را به آنها بدهيد و اين سؤال را از آنها بپرسيد ، همه جواب مى دهند : وجود حكيم و بينايى كارگردان است . به آنها بگو : پس شما كه بر سر سفره او نشسته ايد ، چرا با معصيت خود در همه چيز با او مخالفت مى كنيد ؟ چرا تقوا به خرج نمى دهيد ؟ چرا در محضر و دستگاه من گناه مى كنيد ؟

 

 اثر دهم تقوا: كرامت

 از آثار ديگر تقوا اين است كه شما وقتى اهل تقوا شويد ، نزد من از همه موجودات گرامى تر و با ارزش تر مى شويد :(551)

 » إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَيكُمْ «(552)

 

 اثر يازدهم تقوا: قبولى اعمالى

 اثر يازدهم تقوا اين است كه : شما اگر اهل تقوا باشيد ، من در قيامت ، پرونده ها را كه اغلب در بسته است ، باز مى كنم ، اما براى متقين :

 

 » إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ «(553)

 

 پرونده آنان را در بسته قبول مى كنم . ديگر حسابرسى ، دادگاه و محاكمه اى در كار نيست ، مى گويم : حق با تو است ، چون كه تو اهل تقوا هستى .(554)

 

 اثر دوازدهم تقوا : بهشت

 اما اگر تقوا پيشه كنيد ، از آثار تقوا اين است كه :

 

 » وَسَارِعُواْ إِلَى مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَوَ تُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ «(555)

 

 تقوا مركبى است كه در پايان جاده شما را به بهشت مى رساند .

 

 » الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ كَانُواْ يَتَّقُونَ × لَهُمُ الْبُشْرَى فِى الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ فِى الْأَخِرَةِ لَا تَبْدِيلَ لِكَلِمَتِ اللَّهِ «(556)

 

 بشارت هايم را در دنيا و آخرت ويژه اهل تقوا قرار داده ام ؛ مژده پيروزى ، ظفر ، رسيدن اعمال به نتيجه ، بهشت ، همه مژده هايم براى اهل تقواست .(557)

 آنچه تاكنون بيان شد اثرات دوازده گانه تقوا از كلام خدا قرآن كريم بر پايه بيان جناب علامه مجلسى رضوان اللَّه تعالى عليه بود .

 

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

 

 

پی نوشت ها:

 

540) بحار الأنوار: 116/81، باب 13، حديث 11؛ »قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله يُحْشَرُ بِلَالٌ عَلَى نَاقَةٍ مِنْ نُوقِ الْجَنَّةِ يُؤَذِّنُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله فَإِذَا نَادَى كُسِيَ حُلَّةً مِنْ حُلَلِ الْجَنَّةِ.«

 بحار الأنوار: 202/31، باب 25 السادس؛ »عن رَسُولُ اللَّه صلى الله عليه وآله أَنَّهُ قَالَ اشْتَاقَتِ الْجَنَّةُ إِلَى عَلِيٍّ وَ عَمَّارٍ وَ سَلْمَانَ وَ بِلَالٍ.«

541) يونس (31 : (10؛ »بگو : كيست كه شما را از آسمان و زمين روزى مى دهد ؟ يا كيست كه بر گوش ها و چشم ها مالكيّت و حكومت دارد ؟ و كيست كه زنده را از مرده ، و مرده را از زنده بيرون مى آورد ؟و كيست كه همواره امور ] جهان هستى [ را تدبير مى كند ؟ به زودى خواهند گفت : خدا ! پس بگو : آيا ] از پرستش غير او  [نمى پرهيزيد ؟ !«

542) الكافى: 76/2، بَابُ الطَّاعَةِ وَ التَّقْوَى، حديث 7؛ »مُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام فَذَكَرْنَا الْأَعْمَالَ فَقُلْتُ أَنَا مَا أَضْعَفَ عَمَلِي فَقَالَ مَهْ اسْتَغْفِرِ اللَّهَ ثُمَّ قَالَ لِي إِنَّ قَلِيلَ الْعَمَلِ مَعَ التَّقْوَى خَيْرٌ مِنْ كَثِيرِ الْعَمَلِ بِلَا تَقْوَى قُلْتُ كَيْفَ يَكُونُ كَثِيرٌ بِلَا تَقْوَى قَالَ نَعَمْ مِثْلُ الرَّجُلِ يُطْعِمُ طَعَامَهُ وَ يَرْفُقُ جِيرَانَهُ وَ يُوَطِّىُ رَحْلَهُ فَإِذَا ارْتَفَعَ لَهُ الْبَابُ مِنَ الْحَرَامِ دَخَلَ فِيهِ فَهَذَا الْعَمَلُ بِلَا تَقْوَى وَ يَكُونُ الآْخَرُ لَيْسَ عِنْدَهُ فَإِذَا ارْتَفَعَ لَهُ الْبَابُ مِنَ الْحَرَامِ لَمْ يَدْخُلْ فِيهِ.«

 بحار الأنوار: 237/66، باب 36، حديث 4؛ »] تفسير القمي [ الْأَخِلَّاءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِينَ يَعْنِي الْأَصْدِقَاءَ يُعَادِي بَعْضَهُمْ بَعْضاً وَ قَالَ الصَّادِقُ عليه السلام أَلَا كُلُّ خَلَّةٍ كَانَتْ فِي الدُّنْيَا فِي غَيْرِ اللَّهِ فَإِنَّهَا تَصِيرُ عَدَاوَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ صلى الله عليه وآله وَ لِلظَّالِمِ غَداً بِكَفِّهِ عَضَّةٌ وَ الرَّحِيلُ وَشِيكٌ وَ لِلْأَخِلَّاءِ نَدَامَةٌ إِلَّا الْمُتَّقِينَ.«

543) بحار الأنوار: 380/56، باب 28، حديث 24؛ »عن أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ كَانَ عَلِيٌّ عليه السلام يَقُومُ فِي الْمَطَرِ أَوَّلَ مَا يُمْطَرُ حَتَّى يَبْتَلَّ رَأْسُهُ وَ لِحْيَتُهُ وَ ثِيَابُهُ فَقِيلَ لَهُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ الْكِنَّ الْكِنَّ فَقَالَ إِنَّ هَذَا مَاءٌ قَرِيبُ الْعَهْدِ بِالْعَرْشِ ثُمَّ أَنْشَأَ يُحَدِّثُ فَقَالَ إِنَّ تَحْتَ الْعَرْشِ بَحْراً فِيهِ مَاءٌ يُنْبِتُ أَرْزَاقَ الْحَيَوَانَاتِ فَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ ذِكْرُهُ أَنْ يُنْبِتَ بِهِ مَا يَشَاءُ لَهُمْ رَحْمَةً مِنْهُ لَهُمْ أَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ فَمَطَرَ مَا شَاءَ مِنْ سَمَاءٍ إِلَى سَمَاءٍ حَتَّى يَصِيرَ إِلَى سَمَاءِ الدُّنْيَا فِيمَا أَظُنُّ فَيُلْقِيَهُ إِلَى السَّحَابِ وَ السَّحَابُ بِمَنْزِلَةِ الْغِرْبَالِ ثُمَّ يُوحِي إِلَى الرِّيحِ أَنِ اطْحَنِيهِ وَ أَذِيبِيهِ ذَوَبَانَ الْمَاءِ ثُمَّ انْطَلِقِي بِهِ إِلَى مَوْضِعِ كَذَا وَ كَذَا فَامْطُرِي عَلَيْهِمْ فَيَكُونَ كَذَا وَ كَذَا عُبَاباً وَ غَيْرَ ذَلِكَ فَتَقْطُرُ عَلَيْهِمْ عَلَى النَّحْوِ الَّذِي يَأْمُرُهَا بِهِ فَلَيْسَ مِنْ قَطْرَةٍ تَقْطُرُ إِلَّا وَ مَعَهَا مَلَكٌ حَتَّى يَضَعَهَا مَوْضِعَهَا وَ لَمْ يَنْزِلْ مِنَ السَّمَاءِ قَطْرَةٌ مِنْ مَطَرٍ إِلَّا بِعَدَدٍ مَعْدُودٍ وَ وَزْنٍ مَعْلُومٍ إِلَّا مَا كَانَ مِنْ يَوْمِ الطُّوفَانِ عَلَى عَهْدِ نُوحٍ عليه السلام فَإِنَّهُ نَزَلَ ] من [ مَاءٌ مُنْهَمِرٌ بِلَا وَزْنٍ وَ لَا عَدَدٍ.«

 بحار الأنوار: 384/56، باب 28، حديث 29؛ »كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام إِذَا أَصَابَهُ الْمَطَرُ مَسَحَ بِهِ صُلْعَتَهُ وَ قَالَ بَرَكَةٌ مِنَ السَّمَاءِ لَمْ يُصِبْهَا يَدٌ وَ لَا سِقَاء.«

 بحار الأنوار: 127- 125/3، باب 4، حديث 1؛ »عن الصادق عليه السلام فَكِّرْ يَا مُفَضَّلُ فِي الصَّحْوِ وَ الْمَطَرِ كَيْفَ يَعْتَقِبَانِ عَلَى هَذَا الْعَالَمِ لِمَا فِيهِ صَلَاحُهُ وَ لَوْ دَامَ وَاحِدٌ مِنْهُمَا عَلَيْهِ كَانَ فِي ذَلِكَ فَسَادُهُ أَ لَا تَرَى أَنَّ الْأَمْطَارَ إِذَا تَوَالَتْ عَفِنَتِ الْبُقُولُ وَ الْخُضَرُ وَ اسْتَرْخَتْ أَبْدَانُ الْحَيَوَانِ وَ خَصِرَ الْهَوَاءُ فَأَحْدَثَ ضُرُوباً مِنَ الْأَمْرَاضِ وَ فَسَدَتِ الطُّرُقُ وَ الْمَسَالِكُ وَ أَنَّ الصَّحْوَ إِذَا دَامَ جَفَّتِ الْأَرْضُ وَ احْتَرَقَ النَّبَاتُ وَ غِيضَ مَاءُ الْعُيُونِ وَ الْأَوْدِيَةِ فَأَضَرَّ ذَلِكَ بِالنَّاسِ وَ غَلَبَ الْيُبْسُ عَلَى الْهَوَاءِ فَأَحْدَثَ ضُرُوباً أُخْرَى مِنَ الْأَمرَاضِ فَإِذَا تَعَاقَبَا عَلَى الْعَالَمِ هَذَا التَّعَاقُبَ اعْتَدَلَ الْهَوَاءُ وَ دَفَعَ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا عَادِيَةَ الآْخَرِ فَصَلَحَتِ الْأَشْيَاءُ وَ اسْتَقَامَتْ.«

544) الرحمن (21 - 19 : (55؛ »دو درياى ] شيرين و شور [ را روان ساخت در حالى كه همواره باهم تلاقى و برخورد دارند ؛ × ] ولى [ ميان آن دو حايلى است كه به هم تجاوز نمى كنند ] درنتيجه باهم مخلوط نمى شوند ! [ × پس كداميك از نعمت هاى پروردگارتان را انكار مى كنيد ؟«

545) تفسير نمونه: 126 - 124/23 )تفسير: درياها با ذخائر گرانبهايشان(

 در ادامه شرح نعمتهاى پروردگار سخن از درياها به ميان مى آورد، اما نه همه درياها بلكه كيفيت خاصى در پاره اى از درياها كه هم پديده اى است عجيب و نشانه اى است از قدرت بى پايان حق، و هم وسيله اى است براى پديد آمدن بعضى از متاعهاى مورد استفاده انسانها.

 مى فرمايد: »دو درياى مختلف را در كنار هم قرار داد در حالى كه با هم تماس دارند« »مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ«. »اما در ميان آن دو برزخى است كه مانع از طغيان و غلبه يكى بر ديگرى مى باشد« »بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لا يَبْغِيانِ«. ماده »مرج« )بر وزن فلج( به معنى مخلوط كردن و يا فرستادن و رها نمودن است، و در اينجا به معنى فرستادن و در كنار هم قرار دادن مى باشد، به قرينه جمله »بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لا يَبْغِيانِ«. منظور از اين دو دريا به گواهى آيه 5 - 3 سوره »فرقان« دو درياى آب »شيرين« و »شور« است، آنجا كه مى فرمايد »وَ هُوَ الَّذِي مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ جَعَلَ بَيْنَهُما بَرْزَخاً وَ حِجْراً مَحْجُوراً«: او كسى است كه دو دريا را در كنار هم قرار داد يكى گوارا و شيرين است و ديگرى شور و تلخ، و در ميان آنها برزخى قرار داد تا با هم مخلوط نشوند. اما در اينكه اين دو درياى شيرين و شور كجاست كه بر يكديگر غلبه نمى كنند؟ و اين برزخى كه ميان آن دو قرار دارد چيست؟ در ميان مفسران گفتگو بسيار است، و بعضى تعبيراتى دارند كه نشان مى دهد وضع درياهاى زمين در آن زمان براى آنها كاملا مشخص نبوده است، از جمله اينكه گفته اند: منظور از اين دو دريا درياى فارس و درياى روم است، در حالى كه امروز مى دانيم اين هر دو دريا آب شور دارد و برزخى در ميان آن دو نيست. يا اينكه گفته اند: منظور درياى آسمان است، و درياى زمين كه اولى شيرين و دومى شور است، در حالى كه مى دانيم دريايى در آسمان وجود ندارد جز ابرها و بخاراتى كه از اقيانوسهاى زمين برمى خيزد.

 يا اينكه گفته اند: منظور از درياى شيرين آبهاى زيرزمينى است، كه با آبهاى درياها مخلوط نمى شود، و برزخ ميان اين دو ديوارهاى اين مخازن آنها است. در حالى كه مى دانيم در زيرزمين چيزى به صورت دريا كمتر يافت مى شود، بلكه ذرات آب در لابلاى ذرات خاك و شن مرطوب مخفى و پنهان است هنگامى كه در نقطه اى چاه مى كنند اين رطوبتها تدريجا جمع شده و آب ظاهر مى گردد، بعلاوه لؤلؤ و مرجان كه در آيات بعد به آن اشاره شده از آبهاى زيرزمينى به دست نمى آيد. پس منظور از اين دو دريا چيست؟ سابقاً در تفسير سوره فرقان به اين واقعيت اشاره كرديم كه رودخانه هاى عظيم آب شيرين هنگامى كه به درياها و اقيانوسها مى ريزند معمولا دريايى از آب شيرين در كنار ساحل تشكيل مى دهند و آب شور را به عقب مى رانند و عجب اينكه تا مدت زيادى اين دو آب شيرين و شور به خاطر تفاوت درجه غلظت به هم آميخته نمى شوند. در مسافرت با هواپيما در مناطقى كه اين رودخانه ها به دريا مى ريزند منظره درياهاى آب شيرين و شور كه در كنار هم قرار دارند و از هم جدا هستند به خوبى از بالا نمايان است، و هنگامى كه كناره اين آبها به يكديگر مخلوط شوند آبهاى شيرين تازه جاى آنها را مى گيرند، به طورى كه اين دو درياى جدا از هم دائما جلب توجه مى كند. جالب اينكه به هنگام مد دريا كه سطح اقيانوس بالا مى آيد آبهاى شيرين به عقب رانده مى شود، بى آنكه با آب شور مخلوط گردد »مگر در مواقع خشكسالى و كم آبى« و قسمت زيادى از خشكى را مى پوشانند، لذا ساحل نشينان در اين مناطق با مهار كردن اين آبهاى شيرين نهرهاى زيادى در منطقه ساحلى به وجود مى آورند كه به وسيله آن زمينهاى فراوانى مشروب مى شود.اين نهرها كه از بركت جزر و مد ساحلى وتاثير آن در آب اين نهرها به وجود مى آيد در شبانه روز دو بار از آب شيرين پر و خالى مى شود، و وسيله بسيار مؤثرى براى آبيارى مناطق وسيعى هستند.

546) اعلى (3 - 2 : (87؛ »آنكه آفريد ، پس درست و نيكو گردانيد . × و آنكه اندازه قرار داد و هدايت كرد.«

547) حج (73 : (22؛ »اى مردم ! ] براى شما و معبودانتان [ مَثَلى زده شده است ؛ پس به آن گوش فرا دهيد ، يقيناً كسانى كه به جاى خدا مى پرستيد ، هرگز نمى توانند مگسى بيافرينند اگر چه براى آفريدن آن گرد آيند و اگر مگس ، چيزى را از آنان بربايد ، نمى توانند آن را از او بازگيرند ، هم پرستش كنندگان و هم معبودان ناتوانند .«

548) انسان (2 : (76؛ »ما انسان را از نطفه آميخته و مختلطى ] از مواد و عناصر  [آفريديم و او را از حالتى به حالتى و شكلى به شكلى ] از نطفه به علقه ، از علقه به مضغه ، از مضغه به استخوان تا طفلى كامل  [درآورديم ، پس او را شنوا و بينا قرار داديم .«

549) العروة الوثقى، سيد محمد كاظم طباطباى يزدى: 122 - 120/2، دعاى تلقين ميت؛ »يا فلان بن فلان إذا أتاك الملكان المقربان رسولين من عند الله تبارك وتعالى وسألاك عن ربك وعن نبيك وعن دينك وعن كتابك وعن قبلتك وعن أئمتك فلا تخف ولا تحزن وقل في جوابهما : الله ربي و محمد صلى الله عليه وآله نبيي والإسلام ديني والقرآن كتابي والكعبة قبلتي وأمير المؤمنين علي بن أبي طالب إمامي.«

550) اسرا (36 : (17؛ »زيرا گوش و چشم و دل ] كه ابزار علم و شناخت واقعى اند [ موردِ بازخواست اند .«

551) الكافى: 422/3؛ باب تهيئة الإمام للجمعة و خطبته؛ »عن أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام فِي خُطْبَةِ يَوْمِ الْجُمُعَةِ الْخُطْبَةُ الْأُولَى: .. أُوصِيكُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ أُخَوِّفُكُمْ مِنْ عِقَابِهِ فَإِنَّ اللَّهَ يُنْجِي مَنِ اتَّقَاهُ بِمَفَازَتِهِمْ لَا يَمَسُّهُمُ السُّوءُ وَ لَا هُمْ يَحْزَنُونَ وَ يُكْرِمُ مَنْ خَافَهُ يَقِيهِمْ شَرَّ مَا خَافُوا وَ يُلَقِّيهِمْ نَضْرَةً وَ سُرُوراً وَ أُرَغِّبُكُمْ فِي كَرَامَةِ اللَّهِ الدَّائِمَةِ وَ أُخَوِّفُكُمْ عِقَابَهُ الَّذِي لَا انْقِطَاعَ لَهُ وَ لَا نَجَاةَ لِمَنِ اسْتَوْجَبَهُ فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الدُّنْيَا وَ لَا تَرْكَنُوا إِلَيْهَا فَإِنَّهَا دَارُ غُرُورٍ كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهَا وَ عَلَى أَهْلِهَا الْفَنَاءَ فَتَزَوَّدُوا مِنْهَا الَّذِي أَكْرَمَكُمُ اللَّهُ بِهِ مِنَ التَّقْوَى وَ الْعَمَلِ الصَّالِحِ فَإِنَّهُ لَا يَصِلُ إِلَى اللَّهِ مِنْ أَعْمَالِ الْعِبَادِ إِلَّا مَا خَلَصَ مِنْهَا وَ لَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ إِلَّا مِنَ الْمُتَّقِينَ . . .«

 مستدرك الوسائل: 267/11، باب 20، حديث 12963؛ »عن النَّبِيِّ صلى الله عليه وآله: قَالَ التَّقْوَى إِجْلَالُ اللَّهِ وَ تَوْقِيرُ الْمُؤْمِنِينَ. وَ عَنْهُ صلى الله عليه وآله قَالَ كُلُّكُمْ بَنُو آدَمَ طَفُّ الصَّاعِ إِلَّا مَنْ أَكْرَمَهُ اللَّهُ بِالتَّقْوَى إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ.«

 بحار الأنوار: 293/70، باب 133، حديث 24؛ »عن أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ لَمَّا كَانَ يَوْمُ فَتْحِ مَكَّةَ قَامَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله فِي النَّاسِ خَطِيباً فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ أَيُّهَا النَّاسُ لِيُبَلِّغِ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَدْ أَذْهَبَ عَنْكُمْ بِالْإِسْلَامِ نَخْوَةَ الْجَاهِلِيَّةِ وَ التَّفَاخُرَ بِآبَائِهَا وَ عَشَائِرِهَا أَيهَا النَّاسُ إِنَّكُمْ مِنْ آدَمَ وَ آدَمُ مِنْ طِينٍ أَلَا وَ إِنَّ خَيْرَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ وَ أَكْرَمَكُمْ عَلَيْهِ الْيَوْمَ أَتْقَاكُمْ وَ أَطْوَعُكُمْ لَهُ أَلَا وَ إِنَّ الْعَرَبِيَّةَ لَيْسَتْ بِأَبٍ وَالِدٍ وَ لَكِنَّهَا لِسَانٌ نَاطِقٌ فَمَنْ قَصَّرَ بِهِ عَمَلُهُ لَمْ يُبَلِّغْهُ رِضْوَانَ اللَّهِ حَسَبُهُ أَلَا وَ إِنَّ كُلَّ دَمٍ أَوْ مَظْلِمَةٍ أَوْ إِحْنَةٍ كَانَتْ فِي الْجَاهِلِيَّةِ فَهِيَ تُطَلُّ تَحْتَ قَدَمِي إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.«

 بحار الأنوار: 293/70، باب 133، حديث 25؛ »عن أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ قَالَ أَصْلُ الْمَرْءِ دِينُهُ وَ حَسَبُهُ خُلُقُهُ وَ كَرَمُهُ تَقْوَاهُ وَ إِنَّ النَّاسَ مِنْ آدَمَ شَرَعٌ سَوَاءٌ.«

552) حجرات (13 : (49؛ »بى ترديد گرامى ترين شما نزد خدا پرهيزكارترين شماست .«

553) مائده (27 : (5؛ »] او [ گفت : خدا فقط از پرهيزكاران مى پذيرد .«

554) الكافى: 47/2، حديث 3؛ »عن أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ إِنَّكُمْ لَا تَكُونُونَ صَالِحِينَ حَتَّى تَعْرِفُوا وَ لَا تَعْرِفُونَ حَتَّى تُصَدِّقُوا وَ لَا تُصَدِّقُونَ حَتَّى تُسَلِّمُوا أَبْوَاباً أَرْبَعَةً لَا يَصْلُحُ أَوَّلُهَا إِلَّا بِآخِرِهَا ضَلَّ أَصْحَابُ الثَّلَاثَةِ وَ تَاهُوا تَيْهاً بَعِيداً إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَا يَقْبَلُ إِلَّا الْعَمَلَ الصَّالِحَ وَ لَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ إِلَّا بِالْوَفَاءِ بِالشُّرُوطِ وَ الْعُهُودِ وَ مَنْ وَفَى اللَّهَ بِشُرُوطِهِ وَ اسْتَكْمَلَ مَا وَصَفَ فِي عَهْدِهِ نَالَ مَا عِنْدَهُ وَ اسْتَكْمَلَ وَعْدَهُ إِنَّ اللَّهَ  Uأَخْبَرَ الْعِبَادَ بِطَرِيقِ الْهُدَى وَ شَرَعَ لَهُمْ فِيهَا الْمَنَارَ وَ أَخْبَرَهُمْ كَيْفَ يَسْلُكُونَ فَقَالَ وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى وَ قَالَ إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ فَمَنِ اتَّقَى اللَّهَ U فِيمَا أَمَرَهُ لَقِيَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مُؤْمِناً بِمَا جَاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ صلى الله عليه وآله . . .«

555) آل عمران (133 : (3؛ »و به سوى آمرزشى از پروردگارتان و بهشتى كه پهنايش ] به وسعتِ [ آسمان ها و زمين است بشتابيد ؛ بهشتى كه براى پرهيزكاران آماده شده است.«

556) يونس (64 - 63 : (10؛ »آنان كه ايمان آورده اند و همواره پرهيزكارى دارند . × آنان را در زندگى دنيا وآخرت مژده و بشارت است ] در دنيا به وسيله وحى و در آخرت به خطاب خدا و گفتار فرشتگان [ در كلمات خدا ] كه وعده ها و بشارت هاى اوست [ هيچ دگرگونى نيست.«

557) بحار الأنوار: 177/6، باب 7، حديث 5؛ »قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عليه السلام إِنَّمَا أَحَدُكُمْ حِينَ يَبْلُغُ نَفْسُهُ هَاهُنَا يَنْزِلُ عَلَيْهِ مَلَكُ الْمَوْتِ فَيَقُولُ أَمَّا مَا كُنْتَ تَرْجُو فَقَدْ أُعْطِيتَهُ وَ أَمَّا مَا كُنْتَ تَخَافُهُ فَقَدْ أَمِنْتَ مِنْهُ وَ يُفْتَحُ لَهُ بَابٌ إِلَى مَنْزِلِهِ مِنَ الْجَنَّةِ وَ يُقَالُ لَهُ انْظُرْ إِلَى مَسْكَنِكَ فِي الْجَنَّةِ وَ انْظُرْ هَذَا رَسُولُ اللَّهِ وَ عَلِيٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ عليه السلام رُفَقَاؤُكَ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ الَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ لَهُمُ الْبُشْرى فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الآْخِرَةِ.«

 بحار الأنوار: 218/39، باب 85، حديث 11؛ »عن جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ تَذَاكَرَ أَصْحَابُنَا الْجَنَّةَ عِنْدَ النَّبِيِّ صلى الله عليه وآله فَقَالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه وآله إِنَّ أَوَّلَ أَهْلِ الْجَنَّةِ دُخُولًا فِي الْجَنَّةِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عليه السلام قَالَ فَقَالَ أَبُو دُجَانَةَ الْأَنْصَارِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ لَيْسَ أَخْبَرْتَنَا أَنَّ الْجَنَّةَ مُحَرَّمَةٌ عَلَى الْأَنْبِيَاءِ حَتَّى تَدْخُلَهَا وَ عَلَى الْأُمَمِ حَتَّى يَدْخُلَهَا أُمَّتُكَ قَالَ بَلَى يَا أَبَا دُجَانَةَ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ لِلَّهِ لِوَاءً مِنْ نُورٍ وَ عَمُودُهُ مِنْ يَاقُوتٍ مَكْتُوبٌ عَلَى ذَلِكَ اللِّوَاءِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ آلُ مُحَمَّدٍ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ وَ صَاحِبُ اللِّوَاءِ أَمَامَ الْقَوْمِ قَالَ فَسُرَّ بِذَلِكَ عَلِيٌّ عليه السلام فَقَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ يَا رَسُولَ اللَّهِ الَّذِي أَكْرَمَنَا وَ شَرَّفَنَا بِكَ قَالَ فَقَال َالنَّبِيُّ صلى الله عليه وآله أَبْشِرْ يَا عَلِيُّ مَا مِنْ عَبْدٍ يُحِبُّكَ وَ يَنْتَحِلُ مَوَدَّتَكَ إِلَّا بَعَثَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَعَنَا ثُمَّ قَرَأَ النَّبِيُّ صلى الله عليه وآله هَذِهِ الآْيَةَ إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ.«


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه