قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عجز سليمان عليه السلام در برابر مرگ

 

 حضرت سليمان عليه السلام اين حكومت را داشت ، اما كنار اين حكومت ، تواضع ، عبادت ، خاكسارى و اخلاقش را داشت . حكومتى كه قرآن مى فرمايد :

 » لَّا يَنبَغِى لِأَحَدٍ مِّن بَعْدِى «

 نمونه اش را تا قيامت به كسى نخواهم داد .

 با چنين حكومتى كه حشمت الله بود ، وقتى جن هاى هنرمند ، غوّاص ، بنّا و سازندگان ساختمان به حضرتش عرض كردند : فلان ساختمانى كه دستور داده بوديد ، ما اجرا كرديم و تمام شده است ، تشريف بياوريد و تحويل بگيريد . حضرت فرمودند : پس زمينه را طورى آماده كنيد كه من اول وارد اين ساختمان شوم و كسى حرف نزند تا من آنجا را ببينم و بيرون بيايم و تصميم بگيرم كه آن را در چه راهى بايد مصرف كرد.

 با عصايى كه در دست مباركش بود ، وارد ساختمان شد . داخل ساختمان چشمش به شخصى افتاد ، گفت : شما چه وقت وارد اين ساختمان شديد ؟ گفت : اكنون . گفت : تو چه كسى هستى و چگونه وارد ساختمان شده اى ؟ گفت : من ملك الموت هستم و هر وقت در هر كجا كه بگويند ، وارد مى شوم .

 بعد همين طور كه حضرت سليمان عليه السلام ايستاده بود و به عصا تكيه داشت ، ملك الموت جانش را گرفت و اين بدن به اين عصا تكيه داشت و نمى افتاد . يعنى وقتى كه زمان مرگ فرا مى رسد ، هيچ كس ، هيچ كارى نمى تواند بكند . اگر متخصص ترين طبيبان بالاى سر كسى كه مرگش رسيده است بروند ، جاهل ترين افراد مى شوند و بهترين دواها براى بيمارِ در كام مرگ ، بى اثر مى شود .

 به حضرت سليمان عليه السلام مهلت نمى دهند كه اين ساختمان را افتتاح كند . مهلت نمى دهند كه در آن ساختمان نفس بكشد ، جانش را مى گيرد و بعد خدا در قرآن مى فرمايد : به چند موريانه گفتم برويد عصا را بخوريد . آمدند وارد عصا شدند و عصا را از داخل خوردند و پوك كردند و از عصا پوستى ماند كه طاقت نگهداشتن بدن حضرت را نداشت ، لذا ايشان به زمين خورد و اطرافيان فهميدند كه حضرت سليمان عليه السلام مرده است و الا جرأت نمى كردند كه بدون اذن حضرت به كاخ وارد شوند . به درون ساختمان آمدند . آن چهره و بسته شدن چشم و لب حضرت را ديدند ، گويا صد سال مرده است 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه