قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

مرگ و عالم آخرت - جلسه چهارم (2) - (متن کامل + عناوین)

 

  جريانات حاكم بر جهان

 رسول خدا صلى الله عليه وآله به سلسله اندكى از اين جريانات حاكم ، به عنوان مقدمه مرگ در اين سخنرانى اشاره مى كنند :

  » ايّها الناس ! انّكم فى دار هدنة «(92)

 يعنى اين جريانات بر همه شما حاكم است و استثنايى ندارد كه مثلاً بر مؤمن حاكم نباشد ، اما بر كافر حاكم باشد . همگى در اين جريانات محكوم هستند ، حتى انبيا ، ائمه عليهم السلام و اولياى خدا ، احدى از محكوم بودن نسبت به اين جريانات استثنا نيست . به اين خاطر فرمود :

 

 » ايّها الناس ! انّكم فى دار هدنة «

  يعنى حتى به يزيديان ، فرعونيان نيز خطاب مى كند ، نه فقط به خوب ترين و مؤمن ترين مردم : شما در منزلى قرار داريد كه اين منزل ، منزل »هدنة « است .

 

  ويژگى منزلگه دنيا

 حضرت مى خواستند بقيه سخنرانى را ادامه دهند كه مقداد برخاست و عرض كرد : يا رسول الله ! كلمه »هدنة« يعنى چه ؟ پيغمبر صلى الله عليه وآله فرمودند :

  » دار بلاغ و انقطاع «

  دنيايى است كه به شما مى رسد و بعد قطع مى شود . وقتى مقداد معناى هدنه را از حضرت شنيد ، نشست .

 

 مركب متفاوت آخرتى

 بعد وجود مبارك رسول خدا صلى الله عليه وآله ادامه دادند :

 

 » و أنتم على ظهر سفر «

 

 شما در دنيا ماندنى ، دايمى و هميشگى نيستيد ، بقا نداريد . شما بر پشت مركب مسافرت خود قرار داريد . تعبير خيلى جالبى است .

 اين مركبى است كه همه شما بر آن سوار هستيد و اسم آن سفر است و شما را به جلو مى راند و با تمام مركب هاى دنيا فرق دارد . يكى از فرقهايش اين است كه ترمز ندارد . از زمانى كه از مادر متولد مى شويد ، شما را سوار مى كند و سير مى دهد تا وقتى كه شما را به قبرستان تحويل دهد . آنجا نسبت به شما متوقف مى شود و مى ايستد .

 اين فرق اول است ، اما فرق دومى كه با مركب هاى ديگر دارد اين است كه اين مركب به عقب برنمى گردد . براى اين مركب ، عقبگرد قرار داده نشده است ، بلكه فقط رو به جلو حركت مى كند . اين كه به عمر شصت سالگى برسيد ، بعد دهنه مركب را بكشيد تا به جوانى برگردد ، نه ، برنمى گردد . حركت اين مركب يك طرفه است . پس هم ترمز ندارد و هم برگشت .

 

 كنار رفتن پرده ها

 آيه اى از سوره مباركه مؤمنون لازم است ذكر شود كه ما واقعاً به اين آيه دل بدهيم . اين مركب عده اى را تا لحظه مرگ مى آورد و مى خواهد به مرگ تحويل دهد . از طرفى مرگ آغوش باز كرده است كه مسافر را تحويل بگيرد و به عالم بعد بدهد و از طرف ديگر مركب در حال پياده كردن راكب است ، خدا در قرآن مجيد مى فرمايد :

 

 » فَكَشَفْنَا عَنكَ غِطَآءَكَ «(93)

 

 »غطاء « يعنى پرده . پرده را كنار مى زنم ، هنوز نمرده اى ، اوضاع خود را در عالم بعد ببينى و بعد بميرى . گروه زيادى در حال پياده شدن از مركب و در حالى كه آغوش مرگ باز است ، اوضاع بعد از مرگ خود را مى بينند . مى بينند تاريكى مطلق ، هيولاهاى عجيب و غريب ، كوير پر از آتش ، كينه ها ، دشمنى ها ، بى دينى ها ، ظلم ها و ستم ها ، همه به صورت مجسّم درآمده اند .

 

 درخواست بيهوده غافلان

 در سوره مؤمنون مى فرمايد : ناگهان بين پياده شدن از اين مركب و افتادن در كام مرگ ، ملتمسانه به پروردگار مى گويند :

 

 » قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ × لَعَلِّى أَعْمَلُ صَلِحًا فِيَما تَرَكْتُ «(94)

 

 اين مركب را برگردان تا تمام گذشته به لجن كشيده را جبران كنم ، اما مى فرمايد : » كَلَّآ « كسانى كه عربى خوانده اند مى دانند كه در ادبيات عرب »كلاّ « حرف »ردع « است . معادل فارسى آن اين است كه خداى »ارحم الراحمين« و »اكرم الاكرمين« از اين تقاضا كننده متنفر است ، »كلاّ« يعنى زبانت را ببند .

 

 » كَلَّآ إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَآئِلُهَا «(95)

 

 باطن تو به قدرى خراب شده است كه مى دانم اين وعده اى كه به من مى گوييد : اگر مرا برگردانى ، جبران مى كنم ، دروغ است ؛ يعنى اين باطن به قدرى خراب است كه اينجا نيز دروغ مى گويى .

 نه اين كه دست خودش باشد ، باطن خراب او اقتضاى اين دروغگويى را دارد .

 

  سير برزخ تا قيامت انسان

 اما به آنان مى گويند :

  » وَ مِن وَرَآئِهِم بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ «(96)

  قبل از قيامت ، عالمى است كه اسم آن برزخ است ، كه اين عالم برزخ تا روز برپا شدن قيامت ادامه دارد .(97)

  » و أنتم على ظهر سفر و السير بكم سريع «

  و شما را به شدت به طرف جلو مى رانند . سير فوق العاده سريع و تند .

 

 زودگذر بودن عمر حضرت نوح عليه السلام

 ملك الموت نزد حضرت نوح عليه السلام آمد ، سلام كرد و جواب شنيد . حضرت گفت : براى چه آمده اى ؟ گفت : وقت شما تمام است . به من گفته اند كه جان شما را بگيرم .

 در قرآن مجيد مى فرمايد : حضرت نوح عليه السلام نهصد و پنجاه سال بين مردم تبليغ مى كرده است .(98) اگر در چهل سالگى به رسالت مبعوث شده باشد ، اقلاً نهصد و نود سال عمر كرده است .

 وقتى ملك الموت را ديد كه به ديوار گلى زير نور آفتاب تكيه داده بود . گويا هوا مقدارى سرد بود و ايشان به آنجا آمده بود تا قدرى آفتاب بخورد . به ملك الموت گفت : آيا مهلت دارم از آفتاب به سايه بروم ؟ گفت : بله ، حضرت برخاست و رفت به ديوار گلى سايه دار تكيه داد و گفت : هر وقت خواستى جانم را بگير .

 ملك الموت گفت : همين جا در آفتاب نشسته بودى ، جانت را مى گرفتم ، چرا آن طرف رفتى ؟ حضرت فرمود : مى خواستم تو را نصيحت كنم كه اين هزار سال عمر ، براى من كمتر از اين كه از اين طرف به آن طرف رفتم ، گذشت . تا اين حد زود گذشت .(99)

 

 انعكاس زودگذرى عمر

 در اشعار ما به زودگذر بودن عمر اشارات زيادى شده است . رباعى زيبايى هست كه شاعر گفته است :

 

 ايام بقا چو باد نوروز گذشت

روز و شب ما به محنت و سوز گذشت

 تا چشم نهاديم بهم صبح دميد

تا ديده گشوديم ز هم روز گذشت(100)

 

 همين طور به سرعت مى گذرد تا ناگهان پرده كنار مى رود و ملك الموت مى آيد .

 اما پيغمبر صلى الله عليه وآله با اشاره به جريانات حاكم مى فرمايد :

 

 » و قد رأيتم الليلَ و النهار والشمسَ و القمرَ يبليان كلّ جديد «

 

 شما به يقين روز و شب را ديديد كه بارها روز آمد ، بعد شب شد ، دوباره روز آمد و شب شد ، خورشيد و ماه طلوع و غروب كردند ، پيغمبر صلى الله عليه وآله مى فرمايد : اين رفت و آمد شب و روز و طلوع و غروب خورشيد و ماه ، مى دانيد با شما چه كار مى كند ؟ در زندگى هر چيز نويى را كهنه مى كند .

 چشمى كه برق مى زد ، با اين رفت و آمد شب و روز و طلوع و غروب خورشيد چنان كهنه مى شود كه بايد عينك نمره بالا بزنى ، تازه مطالعه نيز نكنى . يا گوشى كه از فاصله دور مى شنيد ، بايد سمعك نمره بالا بگذارى و خيلى هم مصرف نكنى ؛ چون آن ذرّه شنوايى را نيز از دست مى دهى . يا روى دو پا نماز مى خواندى ، اما نزد دكتر مى گويى : نمى توانم بايستم و نماز بخوانم . دكتر مى گويد : بايد بنشينى . يا با اشك چشم به دكتر مى گويى : كارى كن كه من بتوانم روزه بگيرم ، مى گويد اگر يك روز روزه بگيرى ، خونريزى مى كنى و مى ميرى . روزگار همه دستگاه هاى بدن را كهنه مى كند . اين يكى از كارهاى اين جريانات حاكم است .

 

 سير به سوى وعده حق پروردگار

 در اين حاكميت ، همه چيزهاى نو را كهنه مى كند :

 

 » و يقرّبان كلّ بعيد «

 

 هر دورى را نزديك مى كند . روزى مردن با تو شصت سال فاصله داشت ، اما اكنون چند سال ديگر مانده است . مرگ به تو نزديك شد . روزگارى قبر از تو دور بود ، اما امشب و فردا ، بخواهى يا نخواهى قلب مى ايستد و قبر نزديك نزديك مى شود .

  » و يأتيان بكلّ موعود «

  اين رفت و آمد روز و شب ، هر وعده اى را كه خدا داده است را نزديك مى كند .

 خوش به حال افرادى كه اين چند ساله زودگذر عمر را بيدار ، بينا ، بابصيرت و هماهنگ با پروردگار عالم زندگى مى كنند . از افرادى نيستند كه وقتى بميرند ، بگويند : واى بر ما ! اين گونه كه ما در دنيا زندگى كرديم ، هرگز نمى ارزد ، اما آن گونه كه اميرالمؤمنين عليه السلام از دنيا برداشت كرد ، هر لحظه اش به اندازه ميلياردها سال براى او مى ارزد .

 پيغمبر صلى الله عليه وآله مى فرمايد : آن روز مى رسد كه خانه ، ماشين ، مقام ، مال و كليدها را از تو مى گيرند ، پيراهن ، انگشتر و دندان هاى مصنوعى تو را در مى آورند ، چند متر پارچه سفيد روى تو مى بندند و به ميان قبر سرازير مى كنند .

  واى آن روزى كه در قبرم نهند تنگ

به بالينم نهند خشت و گل و سنگ

 نه پاى آن كه بگريزم ز ماران

نه دست آنكه با موران كنم جنگ(101)

 

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

 

پی نوشت ها:

91) مصباح المتهجد: 844، دعاى كميل، و هو دعاء الخضر عليه السلام؛ »اللهم عظم سلطانك و علا مكانك و خفي مكرك و ظهر أمرك و غلب قهرك و جرت قدرتك و لا يمكن الفرار من حكومتك.«

92) الكافى: 598/2، كتاب فضل القرآن، حديث 2؛ كنزالعمال: 136/16، حديث 44163؛ »عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ عليهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّكُمْ فِي دَارِ هُدْنَةٍ وَ أَنْتُمْ عَلَى ظَهْرِ سَفَرٍ وَ السَّيْرُ بِكُمْ سَرِيعٌ وَ قَدْ رَأَيْتُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهَارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ يُبْلِيَانِ كُلَّ جَدِيدٍ وَ يُقَرِّبَانِ كُلَّ بَعِيدٍ وَ يَأْتِيَانِ بِكُلِّ مَوْعُودٍ فَأَعِدُّوا الْجَهَازَ لِبُعْدِ الْمَجَازِ قَالَ فَقَامَ الْمِقْدَادُ بْنُ الْأَسْوَدِ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا دَارُ الْهُدْنَةِ قَالَ دَارُ بَلَاغٍ وَ انْقِطَاعٍ فَإِذَا الْتَبَسَتْ عَلَيْكُمُ الْفِتَنُ كَقِطَعِ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَيْكُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّعٌ وَ مَاحِلٌ مُصَدَّقٌ وَ مَنْ جَعَلَهُ أَمَامَهُ قَادَهُ إِلَى الْجَنَّةِ وَ مَنْ جَعَلَهُ خَلْفَهُ سَاقَهُ إِلَى النَّارِ وَ هُوَ الدَّلِيلُ يَدُلُّ عَلَى خَيْرِ سَبِيلٍ وَ هُوَ كِتَابٌ فِيهِ تَفْصِيلٌ وَ بَيَانٌ وَ تَحْصِيلٌ وَ هُوَ الْفَصْلُ لَيْسَ بِالْهَزْلِ وَ لَهُ ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ فَظَاهِرُهُ حُكْمٌ وَ بَاطِنُهُ عِلْمٌ ظَاهِرُهُ أَنِيقٌ وَ بَاطِنُهُ عَمِيقٌ لَهُ نُجُومٌ وَ عَلَى نُجُومِهِ نُجُومٌ لَا تُحْصَى عَجَائِبُهُ وَ لَا تُبْلَى غَرَائِبُهُ فِيهِ مَصَابِيحُ الْهُدَى وَ مَنَارُ الْحِكْمَةِ وَ دَلِيلٌ عَلَى الْمَعْرِفَةِ لِمَنْ عَرَفَ الصِّفَةَ فَلْيَجْلُ جَالٍ بَصَرَهُ وَ لْيُبْلِغِ الصِّفَةَ نَظَرَهُ يَنْجُ مِنْ عَطَبٍ وَ يَتَخَلَّصْ مِنْ نَشَبٍ فَإِنَّ التَّفَكُّرَ حَيَاةُ قَلْبِ الْبَصِيرِ كمَا يَمْشِي الْمُسْتَنِيرُ فِي الظُّلُمَاتِ بِالنُّورِ فَعَلَيْكُمْ بِحُسْنِ التَّخَلُّصِ وَ قِلَّةِ التَّرَبُّصِ.«

93) ق (22 : (50؛ »پس ما پرده بى خبرى را از ديده ] بصيرت [ ات كنار زديم در نتيجه ديده ات امروز بسيار تيزبين است .«

94) مؤمنون (100 - 99 : (23؛ »پروردگارا ! مرا ] براى جبران گناهان و تقصيرهايى كه از من سر زده به دنيا  [بازگردان ؛ × اميد است در ] برابر [ آنچه ] از عمر ، مال و ثروت در دنيا  [واگذاشته ام كار شايسته اى انجام دهم .«

95) مؤمنون (100 : (23؛ »اين چنين نيست ] كه مى گويى  [بدون ترديد اين سخنى بى فايده است كه او گوينده آن است .«

96) مؤمنون (100 : (23؛ »و پيش رويشان برزخى است تا روزى كه برانگيخته مى شوند .«

97) الكافى: 242/3، باب ما ينطق به موضع القبر، حديث 3؛ »عَنْ عَمْرِو بْنِ يَزِيدَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام إِنِّي سَمِعْتُكَ وَ أَنْتَ تَقُولُ كُلُّ شِيعَتِنَا فِي الْجَنَّةِ عَلَى مَا كَانَ فِيهِمْ قَالَ صَدَقْتُكَ كُلُّهُمْ وَ اللَّهِ فِي الْجَنَّةِ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ الذُّنُوبَ كَثِيرَةٌ كِبَارٌ فَقَالَ أَمَّا فِي الْقِيَامَةِ فَكُلُّكُمْ فِي الْجَنَّةِ بِشَفَاعَةِ النَّبِيِّ الْمُطَاعِ أَوْ وَصِيِّ النَّبِيِّ وَ لَكِنِّي وَ اللَّهِ أَتَخَوَّفُ عَلَيْكُمْ فِي الْبَرْزَخِ قُلْتُ وَ مَا الْبَرْزَخُ قَالَ الْقَبْرُ مُنْذُ حِينِ مَوْتِهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.«

98) عنكبوت: (29 : (14؛ » وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى قَوْمِهِ فَلَبِثَ فيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلاَّ خَمْسينَ عاماً فَأَخَذَهُمُ الطُّوفانُ وَ هُمْ ظالِمُونَ «

99) الكافى: 284/8، حديث نوح عليه السلام يوم القيامة، حديث 429؛ »عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ عَاشَ نُوحٌ عليه السلام أَلْفَيْ سَنَةٍ وَ ثَلَاثَمِائَةِ سَنَةٍ مِنْهَا ثَمَانُمِائَةٍ وَ خَمْسِينَ سَنَةً قَبْلَ أَنْ يُبْعَثَ وَ أَلْفُ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِينَ عَاماً وَ هُوَ فِي قَوْمِهِ يَدْعُوهُمْ وَ خَمْسُمِائَةِ عَامٍ بَعْدَ مَا نَزَلَ مِنَ السَّفِينَةِ وَ نَضَبَ الْمَاءُ فَمَصَّرَ الْأمْصَارَ وَ أَسْكَنَ وُلْدَهُ الْبُلْدَانَ ثُمَّ إِنَّ مَلَكَ الْمَوْتِ جَاءَهُ وَ هُوَ فِي الشَّمْسِ فَقَالَ السَّلَامُ عَلَيْكَ فَرَدَّ عَلَيْهِ نُوحٌ عليه السلام قَالَ مَا جَاءَ بِكَ يَا مَلَكَ الْمَوْتِ قَالَ جِئْتُكَ لِأَقْبِضَ رُوحَكَ قَالَ دَعْنِي أَدْخُلْ مِنَ الشَّمْسِ إِلَى الظِّلِّ فَقَالَ لَهُ نَعَمْ فَتَحَوَّلَ ثُمَّ قَالَ يَا مَلَكَ الْمَوْتِ كُلُّ مَا مَرَّ بِي مِنَ الدُّنْيَا مِثْلُ تَحْوِيلِي مِنَ الشَّمْسِ إِلَى الظِّلِّ فَامْضِ لِمَا أُمِرْتَ بِهِ فَقَبَضَ رُوحَهُ عليه السلام.«

100) معين الدين شيرازى.

101) باباطاهر عريان.

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه