قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

پنهان داشتن حقايق‏

 

منابع مقاله:

کتاب   : تفسير حكيم جلد چهارم

نوشته : حضرت آیت الله حسین انصاریان

  

إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَيِّناتِ وَ الْهُدى مِنْ بَعْدِ ما بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتابِ أُولئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ.

إِلَّا الَّذِينَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ بَيَّنُوا فَأُولئِكَ أَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَ أَنَا التَّوَّابُ الرَّحِيمُ.

بى ترديد كسانى كه آنچه را ما از دلايل آشكار و وسيله هدايت نازل كرديم پس از آن كه همه آن را در كتاب «تورات و انجيل» براى مردم روشن ساختيم پنهان مى كنند «تا جامعه به قرآن و پيامبر ايمان نياورند» خدا لعنتشان مى كند، و لعنت كنندگان نيز لعنتشان مى نمايند.

مگر كسانى كه به حقيقت توبه كردند و مفاسد خويش را اصلاح نمودند، و آنچه را پنهان كرده بودند براى مردم روشن ساختند، پس توبه آنان را مى پذيرم زيرا من بسيار توبه پذير و مهربانم.

در رابطه با پنهان نمودن حق و كتمان حقيقت در آيه چهل و دوم سوره بقره و درباره ى توبه در آيه سى و هفتم همين سوره در حد لازم توضيح داده شد، در اين بخش مطالبى را به صورت اشاره ذكر مى كنم.

منظور از بينات اصل آيات و منظور از هدى دلالت آيات بر معارف و احكام الهى است، بينات و مفاهيم گسترده آن حقايقى هستند كه در خور فهم عموم مردم براى تأمين سعادت دنيا و آخرت آنان نازل شده، و راه رشد و كمال را به آنان مى نماياند، و زمينه اى براى ايجاد حركت عقلى و اصلاح اخلاق و اعمال و موجب تربيت آنان و نجات و رستگارى است.

معمولًا رسانيدن اين حقايق بر عهده كسانى است كه آگاه به بينات و هدايت اند، و مسئوليت عظيم نجات آنان از فرهنگ هاى شيطانى و اباطيل و خرافات بر دوش آنان است، و وظيفه عقلى و شرعى دارند كه از مردم دستگيرى نموده، آنان را به صراط مستقيم حق رهنمون گردند، گرچه به شهادت آنان يا دچار شدنشان به سختى ها و رنج ها منتهى گردد، اينان اگر به خاطر هوا و هوس چند روزه، و پر كردن جيب خود با جاهل نگاه داشتن مردم، و حفظ رياست و موقعيت خويش به كتمان حقايق و پنهان داشتن بينات و هدى اقدام نمايند جنايت و خيانت غير قابل جبرانى مرتكب شده، زيرا مردم را از رشد و تربيت و رسيدن به سعادت دنيا و آخرت و اتحاد با اهل ايمان محروم نموده اند و از خير كثير بازداشته اند!!

آيه شريفه گرچه شرح حال احبار يهود و علماى مسيحى است، كه آيات و بينات و هدايت تورات و انجيل به ويژه آيات بيان كننده اوصاف پيامبر اسلام را در آن دو كتاب از عوام يهود و نصارى پنهان داشتند، و حقايق آن دو منبع الهى را كتمان نمودند، و پيروان خود را در ضلالت و گمراهى باقى گذاشتند، و سبب انتقال ضلالت و گمراهى به نسل هاى پس از نسل خود تا قيامت شدند، ولى بايد انصاف داد كه آيه شريفه شامل هر عالم و آگاهى است كه با كتمان حقايق و پوشانيدن واقعيات سبب گمراه ماندن هر امت و هر نسلى مى شوند.

آيات الهى و بينات و هدى به سود مردم و براى ترقى و تعالى جامعه، و براى رسيدن همه انسان ها به كمالات و خيرات، در كتاب هاى آسمانى بيان شده، و رسانيدن آن حقايق بر آگاهان فرض و لازم است و كتمانش حرام و گناه كبيره مِنْ بَعْدِ ما بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ.

جامعه انسانى فطرتاً نيازمند به دين، و مايل به صراط مستقيم و عاشق تأمين خير دنيا و آخرت است، بر دانشمندان دينى است كه با توضيح بينات و هدى نياز فطرى مردم و ميل انسانى انسان ها را پاسخ گفته، و آنان را از منجلاب هوا و هوس و اسارت در زنجيرها و بندهاى خطرناك فرهنگ هاى شيطانى برهانند، و اگر به كتمان حقايق برخيزند به لعنت خدا و لعنت همه لعنت كنندگان دچار خواهند شد.

از رسول خدا درباره دانشمندى كه دانش خود را از مردم كتمان مى كند، و سبب محروميت آنان از امور دين و دنيا مى شود روايت شده:

«من كتم علماً يعلمه جاء يوم القيامة ملجماً بلجام من نار:» «1»

كسى كه دانشى را كه ميداند از مردم پنهان نمايد، وارد روز قيامت مى شود در حالى كه دهنه بندى از آتش بر دهان اوست.

و نيز از رسول خدا روايت شده است:

«من سئل عن علم يعلمه فكتمه الجم يوم القيامة بلجام من نار:» «2»

اگر از دانشمندى كه داراى دانش مفيدى است پرسشى شود و او دانشش را كتمان نمايد، روز قيامت دهنه بندى از آتش بر دهانش مى زنند.

از آيه شريفه استفاده مى شود كه كتمان حق با توجه به نياز جامعه به اظهارش از بزرگ ترين گناهان و كتمان كننده در گناهان توده مردمى كه حق از آنان پنهان نگاه داشته شده شريك است، و نيز از آيه شريفه استفاده مى شود كه دعوت مردم به توحيد و عدالت، و تعليم احكام به آنان، و رسانيدن پيام هاى حق به ايشان كه تامين كننده سعادت دنيا و آخرت است واجب و لازم است.

تفسير عياشى از حضرت صادق (ع) روايت مى كند: اين آيه إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ .... درباره اميرمؤمنان (ع) نازل شده است.

الميزان مى گويد: كتمان ولايت و حق امامت اميرمؤمنان يكى از مصاديق آيه و از باب جرى و انطباق است زيرا كسانى كه نصوص وارده بر ولايت آن حضرت را كتمان كردند از مصاديق واضح اين آيه اند. «3» با توجه به اين كه به خواست حضرت حق بنا دارم در آيات مربوط به اهل بيت و حقايقى كه در مسئله ولايت در آن آيات تجلى دارد مطالب مستدل و استوارى را ارائه دهم ولى در زمينه گفتار امام صادق (ع) نازل شده به اشارتى در اين باب قناعت مى كنم:

يقينى است كه هر جامعه اى براى تحقق آرمان هاى مثبتش و ساخته شدن كاخ سعادتش، و تأمين آنچه را به خير اوست، و دفع شرور از فضاى زندگى اش نيازمند به رهبرى آگاه، مدبر، شايسته، پرقدرت، كارگردان، و مؤمن و صالح، و بصير به مصالح و مفاسد امت، و ادامه دهنده راه پاكان و نيكان است.

خداى مهربان به همين خاطر براى نظام گرفتن حيات جوامع، و دلالت آنان به راه خير و سلامت، و زمينه سازى براى تحقق سعادت دنيا و آخرت آنان پيامبران بزرگوارش را مبعوث به رسالت فرمود، و همراه آنان كتاب هائى كه راهنماى جوامع به سوى كمالات است فرستاد، و آنچه را كه از دستورات و قوانين مورد نياز انسان هاست در آن كتاب ها مقرر نمود، و يقيناً به رسولان با كرامتش سفارش كرد كه براى حفظ زحماتشان، و بقاى مدرسه وحى و فرهنگ انسان پرور آسمانى، جانشينى لايق و خليفه اى شايسته به امت معرفى كنند، تا جانشين بر حقشان راه آنان را ادامه دهند، و حجت هاى الهى را به مردم ابلاغ نمايند، و مفاهيم كتاب هاى آسمانى را از دستبرد منحرفان و باطل گرايان حفظ كنند، و بر استحكام و استوارى برنامه هاى حق بيفزايند، و جامعه را از خطر سقوط در ضلالت و گمراهى كه پيش از بعثت دچار آن بودند حفظ نمايند، و از پراكندگى و تفرقه و اسير شدن به دست شياطين و آلوده شدن به فرهنگ هاى منحط بشرى و افتادن در چاه هوا و هوس، و قرار گرفتن در مدار بسيار خطرناك دين سازى، و مرگ عقلى و وجدانى، و غرق شدن در خرافات و اباطيل نگاه دارند.

خوانندگان عزيز آيا عقل سليم جز اين حكم مى كند، و به غير اين حقيقت نظر مى دهد؟

آيا يك پيامبر با آن همه زحمات طاقت فرسائى كه براى ساختن يك جامعه آزاد و سالم تحمل مى كند، و همه وجود پرقيمت خود را براى هدايت يك امت هزينه مى كند مناسب است كه امت را پس از خود رها نموده به خود واگذار نمايد، تا هر چه را خودش بخواهد تصميم بگيرد، و به هر راهى كه مايل باشد برود، و هر شخصى را علاقه داشته باشد گرچه از علم و بصيرت و آگاهى و دانائى و مديريت و تدبير تهى دست باشد بر خود مسلط نمايد، و راه رشد دينى و تربيتى را بر ملت ببندد، و جامعه را به مسيرى كه خلاف راه پيامبر است بيندازد، و فضاى تحريف مفهوم آيات كتاب آسمانى را آماده كند؟!

طبيعتاً از يك فرد عادى بسيار بعيد است كه براى پس از خودش جهت حفظ نظام خانواده اش وصيت ننمايد، و براى تمشيت امور مالى و معنوى و خانوادگى اش سفارشى نكند چه رسد به پيامبران الهى كه از عقلى پخته و نورانيتى ويژه برخوردار بودند، و احدى مانند آنان دلسوز ملت و جامعه نبود، و به ويژه پيامبرى چون محمدبن عبدالله (عليهما السلام) كه عقل كل و مجلاى صفات و اسماء حق، قلبش عرش حق، و وجودش مشرف به حقايق و نسبت به امت رؤف و رحيم و براى آينده امت سخت ترين دغدغه و بيشترين اضطراب و شديدترين دلهره را داشت.

آرى از جانب حق بر پيامبر اسلام واجب و لازم بود كه براى پس از خود جانشينى مورد رضاى خداوند و خليفه اى بصير به همه امور امت و داناى به همه احكام الهى معرفى كند كه شايسته باشد اسرار قرآن و نبوت را به او بسپارد، و مبهمات امور را براى او بيان نمايد، و لايق باشد كه حجت پيامبر بر امت، و دليل و راهنماى جامعه به سوى توحيد ناب، و سعادت دنيا و آخرت باشد، و در برابر تحريف معانى كتاب و تحميل آراء و عقايد مبطلين بر آيات قرآن مجيد بايستد و نگذارد حقايق الهى به دست دين سازان خائن به انحراف كشيده شود، من از فرد فرد امت مى پرسم آيا چنين شخص شايسته اى كه جز مقام نبوت همه مقامات پروردگار اسلام را دارا باشد، و با همه توان بتواند راه نبوت را با مقام ولايت تداوم بخشد و در اين مسير هر مصيبت و رنجى و هر زحمت و مشقتى را تا مرز شهادت تحمل نمايد جز على بن ابيطالب اميرمؤمنان كيست؟!

به همين خاطر پيامبر بزرگوار اسلام از همان ابتداى بعثت تا لحظات پايان عمر شريف خويش بنا به روايات بسيار استوارى كه فريقين نقل كرده اند اميرمؤمنان را با بكار بردن كلمه وصى و خليفه به عنوان جانشين پس از خود معرفى كرد، و اين مسئله عظيم را در روز غدير با سخنرانى بسيار مفصل خود در برابر هزاران نفر كه از اطراف و اكناف اجتماع كرده بودند اعلام نموده از مردم بر وفادارى به آن بيعت و پيمان گرفت، «4» ولى هواپرستان و رياست طلبان اين حقيقت را با وسوسه و فتنه گرى پس از درگذشت پيامبر كتمان نمودند، و عالمان دربارى، و حقوق بگيران دستگاه ستم با تحريف معناى ولايت آن را پنهان داشتند و بخش عظيمى از امت را از آثار امامت و ولايت و فهم صحيح قرآن و به دست آوردن احكام واقعى دين محروم نمودند و از فيوضات الهيه دور كردند، و امت را در كنار فرقه ناجيه يعنى پيروان اهل بيت به فرقه هاى مختلف و حزب هاى گوناگون تقسيم نمودند!

چون لازم عقلى و واجب شرعى است كه وصى پيامبر براى حفظ امت از انحراف، و پيش گيرى از غلّو غالين و ابطال آراء مبطلين و تأويل جاهلين از همه امت در همه امور برتر باشد، و قرب به حق در او بيش از همه ديده شود، و همه خصلت هاى خير مانند آگاهى به ظاهر و باطن قرآن، و سنت رسول الله و فهم دين و حقايق الهيه، به صورت جامع و كامل در او قرار داشته باشد، و نسبت به همه در جهاد فى سبيل الله با زبان و جان و مال پيش افتد، و شوق و رغبتش به آنچه نزد خداست، شدت داشته باشد، و از همه مهم تر مصداق اتم و اكمل مقام با عظمت عصمت و مصونيت از خطا و لغزش در همه امور باشد، رسول خدا به اشاره غيب و به خواست حق اميرمؤمنان على بن ابى طالب را كه جامع همه كمالات و فاقد همه نواقص بود، و علم و دانش و بينائى و بصيرت، و كرامت و شرافت و صدق و صفا و خلاصه همه خصائل خير سيل وار از وجودش جارى بود به وصايت و خلافت انتخاب كرد و در اين زمينه حجت را تا قيامت بر مردم تمام نمود.

از رسول خدا روايت شده كه: در گفتارى طولانى به اميرمؤمنان خطاب كرد:

«ان الله تبارك و تعالى فضل انبياء المرسلين على ملائكته المقربين، و فضلنى على جميع النبيين و المرسلين و افضل بعدى لك يا على و للائمة من بعدك و ان الملألكة لخدامنا و خدام محبينا، يا على الذين يحملون العرش و من حوله يسبحون بحمد ربهم و يستغفرون للذين آمنوا بربهم و بولايتنا، يا على: لو لا نحن و خلق الله تعالى لا آدم و لا حوا و لا الجنته و لا النار و لا السماء و لا الارض ...» «5»

به يقين خداى تبارك و تعالى پيامبران را بر همه فرشتگان مقرب برترى داد، و مرا بر همه انبيا و رسولان برترى بخشيد، يا على و پس از من برترى ويژه تو و امامان بعد از تو است، و بيترديد فرشتگان خدمتگذاران ما و دوستان ما هستند. يا على فرشتگانى كه حمل كننده عرش اند و فرشتگان حول عرش در حالى كه خدا را همراه حمد تسبيح ميگويند براى مؤمنان به پروردگارشان و مؤمنان به ولايت ما از حضرت حق درخواست آمرزش ميكنند، يا على اگر ما نبوديم خدا آدم و حوا، بهشت و دوزخ آسمانها و زمين را نميآفريد.

 

توبه و اصلاح و بيان حقايق

مراد از توبه در آيه شريفه مورد بحث پشت كردن به هواى نفس و رياست خواهى و فرصت طلبى و روى نمودن به حضرت حق و رجوع به محضر حضرت محبوب است، و مراد از اصلاح جدى بودن نيت و خلوص قلب در مسئله توبه است، به صورتى كه توبه به حقيقت انجام گيرد و تنها لقلقه زبان نباشد.

و مراد از بَيَّنُوا اظهار آيات و روشن نمودن احكام و حلال و حرام خدا براى مردم و عمل به آن است، زيرا در كتمان حق به دو حق ستم شده: يكى حق خدا و ديگر حق مردم.

حضرت حق آيات و معانى آن را براى رشد مردم نازل كرده و كتمان آن، ستم به حق ربوبيت خدا، و ستم به رشد و تعالى و تكامل انسان است. كتمان كننده در صورتى توبه اش تحقق پيدا مى كند كه اولًا به حقيقت توبه كند، يعنى از كتمان كردن حق دست بردارد، ثانياً حقايق را براى مردم بيان كند، ثالثاً كسانى را كه با كتمان حق در گمراهى گذارده از گمراهى نجات دهد و فسادى كه از كتمان حق پديد آمده اصلاح كرده جبران نمايد، با چنين توبه اى قطعاً خداى مهربان چنان كه آيه به آن صراحت دارد توبه كننده را مى پذيرد و او را مورد عفو و مغفرت قرار مى دهد.

 

پی نوشت ها:

 

______________________________

(1)- تفسير فخر رازى ج 4 ص 184 چاپ مؤسسه مطبوعات اسلاميه مصر.

(2)- مجمع البيان چاپ اعلمى ج 1 ص 447.

(3)- الميزان ج 1 ص 556.

(4)- الغدير، عبقات الانوار، المراجعات، احقاق الحق.

(5)- علم اليقين فيض ج 1، ص 381.

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه