قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

ساجدان عاشق‏

 

منابع مقاله:

کتاب  : عرفان اسلامى جلد ششم

نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان

 

در ميان عباد عاشق حق، افرادى را مى يابيم كه از شدت عشق و معرفت، داراى سجده هايى در شب و روز و پس از نمازهاى يوميه بودند، كه براى بعضى از ما شايد تاكنون اتفاق نيفتاده باشد، براى نمونه به چند مورد از آن ها اشاره مى رود تا تنبهى براى ما و تشويقى جهت عوض شدن وضع بندگى ما باشد.

اهل معرفت براى طول سجود اهميت سنگينى در باب سلوك قائلند چنانچه در احاديث بسيارى نظر آن بزرگواران تاييد شده است.

عَن ابِى بَصِير قَالَ لِى ابُوعَبدَاللّه عليه السلام: عَلَيكُم بِطُولِ السُّجُودِ فَانَّ ذلِكَ مِنْ سُنَنِ الْأوَّابينَ «1».

ابى بصير مى گويد: امام صادق عليه السلام به من فرمود: بر شما باد به طول سجود كه راه و رسم اوابين «2» است.

و رسول خدا صلى الله عليه و آله در جواب كسى كه از آن حضرت شش چيز تقاضا كرد و تقاضاى آخرش محشور شدن با آن حضرت بود فرمود:

اين شش خواسته اى كه تو دارى، نياز به شش خصلت دارد و براى تقاضاى ششمت كه محشور شدن با من است به تو مى گويم سجده خود را در پيشگاه خداى واحد قهار طولانى كن «3».

لذا بندگان واله حق و بلكه اولياى كمل را مواظبت تام بر طول سجود بود، هم چون ولى كامل حق امام على بن الحسين عليهما السلام كه به سيد ساجدين لقب يافت كه راوى مى گويد! ديدم حضرت پيشانى مبارك بر سنگ سختى نهاد و با گريه و زارى هزار مرتبه به دربار حضرت رب العزه عرضه داشت:

لا إلهَ إلّااللّهُ حَقّاً حَقّا، لاإلهَ إلّااللّهُ تَعَبُّداً وَرِقّا لاإله إلّااللّهُ ايماناً وَصِدْقاً «4».

خدايى جز خداى يگانه نيست و به اين حقيقت ايمان دارم، خدايى جز خداى يگانه نيست در حالى كه خود را عبد و بنده او مى دانم، خدايى جز خداى يگانه نيست در حالى كه به آن ايمان و اعتقاد دارم.

و در «الكافى» از حفص بن غياث نقل مى كند كه حضرت صادق عليه السلام را ديدم كه در بستان هاى كوفه قدم مى زد، تا به درخت خرمايى رسيد، در نزد آن نخل وضو ساخت و سپس در ركوع رفت، آن گاه سر به سجده گذاشت پس شمردم پانصد بار در سجده اش تسبيح گفت، سپس بر نخل تكيه كرد و مشغول دعا شد «5».

و درباره حضرت موسى بن جعفر عليه السلام رسيده:

حَليفُ السَّجْدَةِ الطَّويلَةِ «6».

آن جناب هم پيمان سجده طولانى بود.

از اولياى كامل حق و ائمه دين عليهم السلام كه بگذريم، اصحاب ائمه و عباداللّه صالحين را مشاهده مى كنيم كه به پيروى از انبيا و اوليا مراقب اين عمل الهى بودند، مانند محمد بن ابى عمير ثقه جليل القدر كه از فضل بن شاذان روايت شده كه گويد: به عراق رسيدم و ديدم كسى رفيق خود را سرزنش مى كند و مى گويد: تو مرد عايله دارى هستى و براى معيشت آنان به كسب و كار نياز دارى و من بيم آن دارم كه بر اثر طول سجده هايت نور چشمت از دست برود.

چون اين گونه فراوان سخن گفت، فرياد زد: مرا فراوان سرزنش كردى، واى بر تو! اگر چشم كسى در اثر سجده از دست مى رفت. هر آينه چشم ابن ابى عمير از دستش رفته بود، چه گمان دارى به مردى كه پس از نماز صبح به سجده شكر مى رفت، پس برنمى داشت مگر به هنگام ظهر.

فضل گويد: نزد محمد بن ابى عمير رفتم ديدم به سجده است، پس سجده را طولانى كرد، چون سرش را برداشت و فضل طولانى شدن سجده را تذكر داد، گفت: اگر جميل دراج را مى ديدى چه مى كردى؟

مى گويد: به نزد جميل دراج رفتم، او را در سجده يافتم، سجده اش را طولانى نمود، چون جميل سر از سجده برداشت، گفتم: محمد بن ابى عمير مرا گفته كه سجده را طولانى مى كنى، جميل در جواب گفت: اگر معروف بن خرَّبوذ را مى ديدى چه «7»؟

عارف واصل مرحوم حاج ميرزا جواد، ملكى مى گويد:

مرا شيخى بود بزرگوار، عامل و عارف كامل كه من مانند او را در مراتبى كه گفته شد، نديده ام، از او پرسيدم كه در اصلاح و جلب معارف چه عملى را به تجربه رسانده است؟

او گفت: من عملى را در اين كه گفتى مؤثرتر نديدم از اين كه در هر شبانه روزى يكبار بر سجده طولانى مداومت شود و در آن سجده بگويد:

[لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ ] «8».

معبودى جز تو نيست تو از هر عيب و نقصى منزّهى، همانا من از ستمكارانم.

و به هنگام گفتن ذكر، خود را در زندان طبيعت زندانى و به زنجيرهاى اخلاق رذيله بسته بيند، آن گاه اقرار كند كه بارالها! اينكار را تو بر من نكردى و تو بر من ستم روا نداشتى، بلكه اين من بودم كه بر خود ستم كردم و خود را به اينجا انداختم.

آرى، اين است راه و رسم عاشقان واله و مجذوبان كامل و عارفان واصل و زنده دلان متصل و شوريدگان از ماديت منفصل!

تا بهشت رخت اى دوست تماشا كرديم

 

پشت بر باغ گل و سبزه و صحرا كرديم

نوگل حسن تو ديديم چو در باغ ازل

 

تا ابد خون به دل بلبل شيدا كرديم

دل زاغيار گسستيم و به گيسوى نگار

 

باز بستيم چه خوش با دل شيدا كرديم

برق عشق آمد و بر خرمن جان آتش زد

 

وه چه خوش حاصل اين مزرعه پيدا كرديم

خواست تا مشترى چرخ فريبد دل ما

 

بارك اللّه كه به كالاى تو سودا كرديم

     

طوبى و سدره و سرو چمن دنيا را

 

به ره قامت آن نوگل رعنا كرديم «9»

     

 

سجود در روايات

در معارف و آثار اسلامى مسائلى نسبت به سجود ذكر شده كه نمايشگر عظمت اين عمل الهى و عبادت بى نظير است در اينجا به پاره اى از آن روايات اشاره مى شود.

شخصى به رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: بهشت را براى من به عهده بگير، حضرت فرمود: تو نيز مرا با زياد سجده كردن يارى كن «10».

در روايت آمده:

از شديدترين اعمال بر شيطان سجده است و سجده گناهان انسان را هم چون برگ درخت مى ريزد «11».

و نيز فرموده اند:

نزديك ترين حالات بنده به پروردگار، حالت سجده است «12».

از امام صادق عليه السلام سؤال شد، چرا خداوند ابراهيم را خليل خود ساخت؟

فرمود: بواسطه اين كه زياد بر زمين سجده مى كرد «13».

در روايت صحيح رسيده:

چون عبد نماز بجاى آورد، سپس به شكرانه سر بر زمين نهد، خداى تبارك و تعالى حجاب ميان بنده و فرشتگان را برمى دارد، سپس مى فرمايد:

اى فرشتگان من! بنده مرا بنگريد كه وظيفه اى را كه بر او قرار داده بودم ادا كرده و عهدى كه با او بسته بودم تمام نموده، سپس به شكرانه اين نعمت كه به او عنايت كرده ام به سجده افتاده است. فرشتگان من به نظر شما او را چه پاداشى نزد من است؟

فرشتگان مى گويند: پروردگار ما! پاداش او رحمت توست. سپس خداوند بزرگ مى فرمايد: پس از آن چه؟

عرضه مى دارند: كفايت مهماتش. مى فرمايد: پس از آن چه؟

امام مى فرمايد: چيزى از خير نمى ماند، مگر آن كه فرشتگان مى گويند و خداوند مى فرمايد: پس از آن چه؟

پس فرشتگان عرضه مى دارند: پروردگارا! ما ديگر چيزى نمى دانيم، خداوند مى فرمايد: به پاداش او، همان گونه كه او مرا سپاس گفت، من نيز او را سپاس گويم و رو به او كنم و وجه خود را به او بنمايانم «14»!

پس از اين مقدمات يك بار ديگر به جمله اول روايت «مصباح الشريعة» بنگريد كه حضرت صادق عليه السلام فرمود:

واللّه قسم آن كه سجده حقيقى گرچه در تمام عمر يك بار آورد زيان نكرد!

 

 

پی نوشت ها:

 

______________________________

(1)- بحار الأنوار: 82/ 166 باب 29، حديث 18.

(2)- اوابين: توبه كنندگان.

(3)- بحار الأنوار: 82/ 164، باب 29، حديث 12.

(4)- بحارالأنوار: 82/ 166، باب 29، حديث 17.

(5)- الكافى: 8/ 143، حديث محاسبة النفس، حديث 111؛ وسائل الشيعة: 6/ 379، باب 23، حديث 8234.

(6)- بحار الأنوار: 99/ 16، باب 2، حديث 10.

(7)- مستدرك الوسائل: 5/ 156، باب 7، حديث 5550.

(8)- انبياء (21): 87. (9)- سعدى.

(10)- بحار الأنوار: 82/ 164، باب 29، حديث 13؛ مستدرك الوسائل: 4/ 472، باب 18، حديث 5195.

(11)- سفينة البحار: 6934، باب السين بعده الجيم.

(12)- من لا يحضره الفقيه: 1/ 209، باب فضل الصلاة، حديث 268؛ بحار الأنوار: 82/ 163، باب 29، حديث 9.

(13)- علل الشرايع: 1/ 34، باب 32، حديث 1؛ بحار الأنوار: 82/ 163، باب 29، حديث 7.

(14)- من لا يحضره الفقيه: 1/ 333، باب سجدة الشكر، حديث 979؛ بحار الأنوار: 83/ 205، باب 44، حديث 19.

 

 

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه