قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

چاه‏كن در ته چاه

 

 نخست وزير شاه كه همه كاره اين مملكت بود و هر كار و ظلمى خواست ، كرد و در زمان او زندان هاى بسيار سختى بود ؛ يعنى وقتى مذهبى ها را مى گرفتند و به آن زندان ها مى بردند ، خانواده اش احتمال آزادى يا زنده برگشتن او را نمى دادند . زندان هاى خيلى مخوفى بود .

 او بعد از پيروزى انقلاب ، اسير مردم مؤمن و زندان هاى خود شد . سلولى كه به او دادند ، عرض و طولش به اندازه قبر بود . وقتى از صليب سرخ جهانى و عفو بين الملل به ايران آمدند و گفتند : ما مى خواهيم زندان ها را بازديد كنيم ، از جمله گفتند : مى خواهيم نخست وزير زمان شاه را ببينيم .

 كليد آوردند و درب آن سلول را باز كردند . افراد عفو بين الملل و صليب سرخ آمدند به نخست وزير شاه گفتند : شما مشكلى نداريد ؟ گفت : از نظر غذا ، لباس و شستشو نه ، اما تنها مشكل من اين است كه جاى من تنگ است . ببينيد كه به من چه مى گذرد .

 آن مأمور انقلابى كه با اين ها بود ، به مأموران عفو بين الملل و صليب سرخ گفت : اين اتاق ها را ما درست نكرديم . اين ها به دستور خود ايشان درست شده بود كه ما را اينجا بياندازند و نابود كنند ، اما خودشان به اينجا افتادند .

 پيغمبر صلى الله عليه وآله فرمودند :

  » من حفر بئراً لاخيه وقع فيه «

  هر كسى براى انسانى چاه بكند ، خودش در آن چاه مى افتاد . اين معناى :

  » كُلُّ نَفْسِ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ «

  است .


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه