قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

خلوص در شهادتين‏

 

 

 

منابع مقاله:

کتاب  : عرفان اسلامى جلد ششم

نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان

 

راستى ادعا و گفتارت را در اقرار به الوهيت و ربوبيت و وحدانيت حضرت او با صفا و پاكى و خلوص نيتت متصل كن كه تمام بهره و منفعت تو از توحيد از بركت اين اتصال حاصل مى شود: چرا كه خداوند تو را بنده و مملوك خود آفريده و اين كه زمينه بندگى در تو قرار داده عين لطف اوست و از تو به وسيله انبيا و كتب آسمانى خواسته است كه حضرت او را با قلب و زبانت توأماً و با روح و جسمت و با ظاهر و باطنت عبادت كنى و سعى نمايى بندگى حقيقى و عبوديت واقعى نسبت به او بياورى و ربوبيت و خداوندگارى او و اسما و صفاتش را با اين بندگى در هستى و شؤون و همه جوانب حيات خود تجلى دهى.

در مسئله عبادت و عبوديت و اين كه كنه عبوديت ربوبيت است، بخواست حضرت حق در مباحث آينده توضيح و شرح مفصلى داده خواهد شد.

 [وَتَعْلَمَ أنَّ نَواصِى الْخَلْقِ بِيَدِهِ، فَلَيْسَ لَهُمْ نَفَسٌ وَلا لَحْظَةٌ إلّا بِقُدْرَتِهِ وَمَشِيَّتِهِ وَهُمْ عاجِزونَ عَنْ إتْيانِ أقَلِّ شَى ءٍ فى مَمْلَكَتِهِ إلّابِإذْنِهِ وَمَشِيَّتِهِ وَإرادَتِهِ قالَ اللّهُ تَعالى : [وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ يَخْتارُ ما كانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحانَ اللَّهِ وَ تَعالى عَمَّا يُشْرِكُونَ ] «1»]

 

زمام امور در دست حق

براى تو به طور مسلم معلوم و روشن باشد كه زمام امور تمام موجودات هستى، اعم از غيبى و شهودى به دست با كفايت اوست. براى كسى توانايى نفس زدن و نظر كردن براى كم ترين لحظه نيست، مگر با كمك قدرت و مشيت حضرت او، تمام موجودات از انجام كم ترين كارى در مملكت حضرت ربوبى جز به اذن و مشيت و اراده او عاجزند، در قرآن مجيد آمده:

جنبنده اى نيست مگر آن كه زمام اختيارش در قدرت صاحب اختيار حقيقى اوست «2» و خداوند فرموده:

و خداى تو قادر مطلق است، هر چه بخواهد مى آفريند و هر چه و هر كس را صلاح بداند برمى گزيند و ديگران را در خلقت و نظم عالم و انتخاب افرادى كه بايد به عنوان سرپرستى انتخاب شوند هيچ اختيارى نيست و ذات پاك او منزه و برتر از آن است كه به او شرك آورند.

كه تمام واقعيت هاى اين جملات نورانى فقط و فقط در كلمه اللّه جمع است كه اين كلمه مباركه يعنى: ذاتى كه مستجمع جميع صفات كمال و اسماى حسنى و نعوت عليا است.

البته در مسئله قدرت مطلقه و مشيت و اراده حضرت حق تعالى مباحث بسيار ارزنده اى در معارف اصيل اسلامى هست و كتب مهم كلامى و به خصوص فلسفى در مباحث وجود به معنى الخاص و توحيد بارى، در اين زمينه هاى با عظمت مقالات مهم و مباحث شيرين و مجادلات عالى با مخالفان دارند كه اولًا از حوصله اين كتاب كه كتاب تربيتى است خارج مى باشد و ثانياً اين فقير عاجز و دردمند بى علم از فهم دقايق اين مسائل ناتوان است.

به كتب كلامى و كتب صدرالمتألهين شيرازى صاحب «الاسفار» و بعضى از حواشى جلد اول «كفاية الاصول» و رسالات مرحوم حاج ملا هادى سبزوارى و از همه بهتر به آيات قرآن و باب توحيد كتب اخبار و «نهج البلاغة» امام على عليه السلام مراجعه كنيد و در تفاسير قرآن به تفسير پر قيمت «الميزان» مراجعه نماييد و براى توضيح مشكلات اين تفسير در اين گونه مباحث به كتب علمى شهيد مطهرى رجوع كرده و به خصوص پاورقى هاى «روش رئاليسم»، جلد پنجم آن را مطالعه كنيد و براى درك مشكلات روايات در زمينه اين مباحث به كتاب «بحار الأنوار» بخش بيان ها و توضيحات حديث شناس بى نظير، علامه مجلسى رحمه الله مراجعه نماييد.

 [فَكُنْ لِلّهِ عَبْداً شَكُوراً بِالْقَولِ وَالدَّعْوى وَصِلْ صِدْقَ لِسانِكَ بِصَفاءِ سِرِّكَ فَإنَّهُ خَلَقَكَ فَعَزَّ وَجَلَّ أنْ تَكُونَ إرادَةٌ وَمَشِيَّةٌ لإحَدٍ إلّابِسابِقِ إرادَتِهِ وَمَشِيَّتِهِ، فَاسْتَعْمِلِ الْعُبُودِيَّةَ فى الرِّضا بِحِكْمَتِهِ وَالْعِبادَةِ فى أداءِ أوامِرِهِ ]

براى حضرت حق بنده بسيار شاكرى باش و شكرت فقط با زبان و ادعا نباشد، بلكه بايد قول و گفتارت با پاكى نيت و حالات عالى درون هماهنگ شود.

پس چون خداوند مهربان تو را آفريده و تو مملوك و عبد اويى، چنان كن كه خواسته تو وراى خواسته حضرت او نباشد، بلكه خواسته و اراده او را برخواسته و اراده خود مقدم بدان و اصولًا براى تو خواسته و اراده اى جز خواسته او نباشد، اراده او نسبت به تو اين است كه براى هميشه در ذكر و شكر و عبوديت او باشى و لحظه اى از حضرت او غافل نمانى، خداى نخواسته اگر به زبان دعوى بندگى كنى، ولى در عمل آنچه لازمه بندگى است به جا نياورى پس كاذب و منافق خواهى بود و كذب و نفاق با مولاى حقيقى موجب خسران دارين است.

و چون با مطالعه معارف و آثار و نظر در آيات خلقت و برنامه هاى آفرينش و طبيعت دانستى كه هيچ كس قدرت بر هيچ چيز ندارد و همه چيز منوط به حكمت و مصلحت اوست و وابسته به قدرت و مشيت پروردگارى است، پس بندگى واقعى تو و عبوديت درونى تو بايد در رضايت و خشنودى تو به مقدرات و قضا و قدر و مصلحت خواهى او نسبت به تو باشد و در اتيان اوامر او آنچه شرط بندگى است به جاى آرى.

 [وَقَدْ أمَرَكَ بِالصَّلاةِ عَلى نَبِيِّهِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله فَأوْصِلْ صَلاتَهُ بِصَلاتِهِ وَطاعَتَهُ بِطاعَتِهِ وَشَهادَتَهُ بِشَهادَتِهِ ]

از اوامر مهم پروردگار امر به صلوات بر پيامبر بزرگ اسلام صلى الله عليه و آله است كه در قرآن مجيد اين امر را صراحتاً اعلام فرموده:

[يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً] «3».

اى اهل ايمان! بر او درود فرستيد و آن گونه كه شايسته است، تسليم او باشيد.

[وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحى ] «4».

و از روى هوا و هوس سخن نمى گويد.* گفتار او چيزى جز وحى كه به او نازل مى شود، نيست.

 

وجوب صلوات در تشهّد

با توجه به امرى كه خداوند در مسئله صلوات بر پيامبر صلى الله عليه و آله در قرآن دارد و با توجه به اين كه شديداً دستور مى دهد تسليم او باشيد و با توجه به اين كه تمام خواسته هاى پيامبر صلى الله عليه و آله عين وحى است و تفسير اوامر خداوند در قرآن به عهده پيامبر و معصوم است و كسى از پيش خود نمى تواند چگونگى و كيفيت اوامر حق را در قرآن بيان كند، خلاصه با توجه به تمام اين مراتب بايد دقت داشت كه صلوات در تشهّد را به همان صورتى ادا كرد كه پيامبر عزيز اسلام صلى الله عليه و آله مطابق با اصح روايات شيعه و سنى توضيح داده اند.

اصح روايات فريقين مى گويد:

وقتى امر به صلوات بر نبىّ اكرم صلى الله عليه و آله نازل شد حضرت چگونگى صلوات را بدينگونه بيان كردند:

أللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ.

و وقتى شنيدند بعضى گفته بودند: «و على آل محمد»، از اين مسئله نهى كرده و فرمودند: با حرف «على» بين من و آل من جدايى نيندازيد كه بين بين من و آل من جدايى نيست «5».

برابر با امر قرآن كه فرموده:

[وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً] «6».

اگر كسى بخواهد مسئله تسليم را كه امر خداست نسبت به پيامبر صلى الله عليه و آله تحقق دهد بايد در تشهّد نماز همان گونه كه حقيقت وحى خدا و كلام پيامبر خداست صلوات بفرستد.

أللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ «7».

و اگر كسى در تشهّد صلوات را منحصر به پيامبر صلى الله عليه و آله كند بدون شك نماز او باطل است، چون از تشهّد واجب مقدارى نخوانده و هر كس از واجبات نماز چيزى كسر كند نمازش باطل است.

عموم برادران اهل سنت هم بايد بدانند كه انحصار صلوات بر پيامبر صلى الله عليه و آله در تشهّد نماز خلاف فتوا و حكم بزرگ ترين فقهاى اهل سنت است و بزرگان از علما و مفسران اهل سنت در فتاوى خود گفته اند: صلوات بر پيامبر صلى الله عليه و آله بدون صلوات بر آلش مبطل نماز است.

در كتاب ارزشمند «الغدير» علامه امينى- كه از معجزات مؤلفات اسلامى است- رواياتى از كتب مهم اهل سنت نقل شده كه در آن روايات تصريح شده كه صلوات واقعى بدينگونه است «8»:

أللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ.

 

صلوات نزد علماى اهل تسنّن

ناقلان روايات از اعاظم علما و مفسران اهل سنت اند كه در «الغدير» به اين ترتيب ذكر شده:

ابن حجر در «الصواعق» صفحه 87 در ذيل توضيح آيه [إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ ] «9» و نيز در صفحه 139 بنا به اخراج دار قطنى و بيهقى آمده كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:

هر كس بر من صلوات بفرستد و بر آل من نفرستد صلواتش قبول نيست.

و بر استناد به همين حديث شافعى گفته:

صلوات بر آل مانند صلوات بر خود پيامبر صلى الله عليه و آله واجب است.

و فخر رازى در تفسيرش جلد هفتم صفحه 391 تصريح كرده كه:

پيامبر صلى الله عليه و آله صلوات بر خود و آلش را در خاتمه تشهّد قرار داده.

نيشابورى در تفسيرش در ذيل آيه: [قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى ] «10» آورده:

تمام كردن تشهّد به صلوات بر آل پيامبر عليهم السلام بعد از صلوات بر پيامبر صلى الله عليه و آله در تمام نمازها شرف آل رسول عليهم السلام است.

محب الدين طبرى در «ذخاير» صفحه 19 همين معنى را از جابر نقل مى كند و مى گويد جابر فرموده:

صلوات بر پيامبر صلى الله عليه و آله بدون آل قبول نيست.

ناقلان ديگر عبارتند از:

قاضى عياض در كتاب «شفا» و «شرح شفا» ى قاضى خفاجى جلد 3 صفحه 500- 505 و تقى الدين اسبكى در «شفاء السقام» صفحه 181- 187 و حافظ هيثمى در «مجمع الزوائد» جلد 10 صفحه 163 و طبرانى در «اوسط» و بيهقى و ابن عساكر همين معنا را از امام على عليه السلام نقل كرده اند و نيز شبلنجى در «نورالابصار» صفحه 112 و صاحب كتاب «الاسعاف» در حاشيه «نورالابصار» صفحه 107 نقل كرده اند كه:

صلوات بدون آل مردود و باطل و در پيشگاه حق غيرقابل قبول است.

در «شب هاى پيشاور» آمده:

بخارى در جلد سوم صحيح و مسلم در جلد اول و شيخ سليمان بلخى در «ينابيع المودة» و ابن حجر متعصب در «صواعق» از كعب بن عجزه نقل مى كنند:

چون آيه إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ ] نازل شد عرض كرديم: يا رسول اللّه! طريقه سلام بر تو را دانستيم، چگونه صلوات بفرستيم حضرت فرمودند به اين طريق:

أللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ.

و سيد ابى بكر شهاب از صفحه 29 تا 35 ضمن باب دوم كتاب «رشفة الصادى» بياناتى در وجوب صلوات بر محمد و آل محمد دارد و دلايلى از نسايى و دار قطنى و ابن حجر و بيهقى از ابوبكر طرطوسى از ابو اسحاق مروزى، از سمهودى و نووى در «تنقيح» و شيخ سراج الدين قصيمى آورده كه:

صلوات بر آل محمد بعد از نام مبارك محمد در تشهّد نماز واجب است «11».

اين بود نظريه جمعى از فقها و مفسران و محدثان اهل سنت كه با روايات و دلايل و فتاوى، وجوب صلوات را به اين نحو:

أللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ.

اثبات كرده اند و مسئله را به عنوان بيان امر مجمل قرآن از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل كرده اند و تسليم بودن به آن حضرت اقتضاى واجب دارد كه صلوات را به همان صورتى كه دستور داده شده در تشهّد بياورند.

شيعه از همان زمان پيامبر صلى الله عليه و آله به پيروى از پيامبر و اولين فرد شيعه كه وجود مبارك اميرالمؤمنين عليه السلام بود، در تشهّد نماز به همين نحو صلوات فرستاده و تا قيامت اين برنامه و ساير برنامه هاى خدا و پيامبر و ائمه عليهم السلام را ادامه خواهد داد.

 

شهادت بر توحيد و رسالت در تشهّد

امام صادق عليه السلام در دنباله جمله مورد شرح مى فرمايد:

پس از اين كه نمازت را به صلوات بر پيامبر صلى الله عليه و آله- به همان نحوى كه پيامبر صلى الله عليه و آله خواسته- متصل كردى، دقت كن كه طاعت حق را نيز به طاعت پيامبر متصل كنى كه در قرآن مجيد در سوره هاى مختلف آمده:

[أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ ]* «12».

از خدا اطاعت كنيد و [نيز] از پيامبر.

و نيز شهادت بر خدا را به همان گونه كه توضيح داده شد بر شهادت به رسالت پيامبر صلى الله عليه و آله متصل كن: «أشْهَدُ أنْ لاإلهَ إلّااللّهُ وَحْدَهُ لاشَريكَ لَهُ وَأشَهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ».

البته شهادت به رسالت وقتى شهادت حقيقى است كه شهادت دهنده داراى معرفت نسبت به پيامبر صلى الله عليه و آله و اطاعت از اوامر او باشد.

 [و انظر أن لا يفوتك بركات معرفة حرمته فتحرم عن فائدة صلاته و أمره بالإستغفار لك و الشفاعة فيك، إن أتيت بالواجب فى الأمر و النهى و السنن و الاداب و تعلم جليل مرتبته عند الله عزوجل ]

امام صادق عليه السلام در اين جملات پايانى روايت چند مسئله مهم را بيان مى فرمايد:

1- استغفار پيامبر صلى الله عليه و آله براى امت.

2- مقام شفاعت پيامبر صلى الله عليه و آله.

3- وجوب معرفت نسبت به مقام پيامبر صلى الله عليه و آله.

كه اين هر سه در ترجمه فارسى جملات متن چنين است:

اگر واجبات پيامبر صلى الله عليه و آله و امر و نهى و سنن و آداب او را به جا آورى از بركات وجود آن وجود نازنين محروم نشوى، بركات مهمى كه دو قسمت آن منفعت بردن از استغفار پيامبر صلى الله عليه و آله و شفاعت اوست و بر تو لازم است مرتبه عظيم و بزرگ او را نزد خداوند معرفت پيدا كنى.

 

 

 

پی نوشت ها:

 

______________________________

(1)- قصص (28): 68.

(2)- هود (11): 56.

(3)- احزاب (33): 56.

(4)- نجم (53): 3- 4.

(5)- مستدرك الوسائل: 5/ 356، باب 35 حديث 6074.

(6)- احزاب (33): 56.

(7)- بحار الأنوار: 27/ 257.

(8)- الغدير: 2/ 302.

(9)- احزاب (33): 56.

(10)- شورى (42): 23.

(11)- شب هاى پيشاور: 181.

(12)- نساء (4): 59، مائده (5): 92، نور (24): 54، محمد (47): 33، تغابن (12): 64.

 

 

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه