منابع مقاله:
کتاب : عرفان اسلامى جلد ششم
نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان
قرآن مجيد، دعا را در جهات مختلفى طرح مى كند كه دانستن آن لازم است:
امر به دعا
1- به مسئله دعا امر مى كند و از بندگانش مى خواهد، از اين خير با عظمت كه علت رسيدن به فيوضات الهيه و خير دنيا و آخرت است غفلت نكنند.
[وَ قالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِينَ ] «1».
و پروردگارتان گفت: مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم، آنان كه از عبادت من تكبّر ورزند، به زودى خوار و رسوا به دوزخ درآيند.
[ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْيَةً إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ ] «2».
پروردگارتان را از روى فروتنى و زارى و مخفيانه بخوانيد [و از آداب و شرايط دعا تجاوز نكنيد]؛ يقيناً خدا متجاوزان را دوست ندارد.
[قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَيًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى ] «3».
بگو: خدا را بخوانيد يا رحمان را بخوانيد، هر كدام را بخوانيد [ذات يكتاى او را خوانده ايد] نيكوترين نام ها [كه اين دو نام هم از آن هاست ] فقط ويژه اوست.
دعا علت گشايش
2- دعا را علت گشايش كار و نجات از هر همّ و غم و رنجى مى داند و در ضمن اين مسئله از بعضى دعاكنندگان گلايه كرده مى فرمايد، به وقت گرفتارى با كمال زارى دعا مى كنيد و استجابت آن را به سختى از خدا مى طلبيد و با پروردگار عهد و پيمان مى بنديد در صورت نجات شكرگزار حق شويد، ولى پس از رفع گرفتارى به شرك كه ظلم عظيم است باز مى گرديد.
[قُلْ مَنْ يُنَجِّيكُمْ مِنْ ظُلُماتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعاً وَ خُفْيَةً لَئِنْ أَنْجانا مِنْ هذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ* قُلِ اللَّهُ يُنَجِّيكُمْ مِنْها وَ مِنْ كُلِّ كَرْبٍ ثُمَّ أَنْتُمْ تُشْرِكُونَ ] «4».
بگو: چه كسى شما را از تاريكى هاىِ خشكى و دريا نجات مى دهد؟ در حالى كه او را [براى نجات خود] از روى فروتنى و زارى و مخفيانه به كمك مى طلبيد؛ [و مى گوييد] كه اگر ما را از اين [تنگناها و مهلكه ها] نجات دهد، بى ترديد از سپاس گزاران خواهيم بود.* بگو: خدا شما را از آن [سختى ها] و از هر اندوهى نجات مى دهد، باز شما به او شرك مى ورزيد [و به ناسپاسى مى گراييد.]
دعا نشانه مؤمن
3- دعا را از علائم و كارهاى پسنديده عباد صالح مى داند و آنان را در همه شؤون حيات با اين واقعيت عالى همراه و هماهنگ معرفى مى كند.
[إِنَّهُمْ كانُوا يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ يَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً وَ كانُوا لَنا خاشِعِينَ ] «5».
آنان همواره در كارهاى خير مى شتافتند و ما را از روى اميد و بيم مى خواندند و پيوسته در برابر ما فروتن بودند.
استجابت دعا
4- استجابت را در صورت تحقق شرايط دعا، لازمه دعا مى داند و مسئله استجابت دعا را هم خاص حضرت حق دانسته و از بندگان الهى مى خواهد به اين معنا توجه داشته باشند.
[وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَ لْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ ] «6».
هنگامى كه بندگانم از تو درباره من بپرسند، [بگو:] يقيناً من نزديكم، دعاى دعا كننده را زمانى كه مرا بخواند اجابت مى كنم؛ پس بايد دعوتم را بپذيرند و به من ايمان آورند، تا [به حقّ و حقيقت ] راه يابند [و به مقصد اعلى برسند].
ضرورت وجود دعا
5- به اين نكته بسيار مهم توجه مى دهد كه اگر دعا نبود، روى توجهى از جانب خداوند به بندگان نمى شد.
[قُلْ ما يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي لَوْ لا دُعاؤُكُمْ ] «7».
بگو: اگر دعايتان نباشد پروردگارم به شما ارجى ننهد.
دعا امرى فطرى
6- دعا را براى بشر امرى فطرى و ضرورى مى داند، چه اين كه انسان در دريايى از محدوديت ها و گرفتارى ها و مشكلات و رنج ها دچار است و براى رهايى از اين امور، چاره اى جز دعا به پيشگاه حضرت او ندارد و دعا را در اين زمينه عامل هدايت و آشنايى با خدا دانسته، در عين اين كه عده اى را پس از دعا نسبت به حضرت حق فراموشكار و ناسپاس مى داند.
[وَ إِذا مَسَّ النَّاسَ ضُرٌّ دَعَوْا رَبَّهُمْ مُنِيبِينَ إِلَيْهِ ثُمَّ إِذا أَذاقَهُمْ مِنْهُ رَحْمَةً إِذا فَرِيقٌ مِنْهُمْ بِرَبِّهِمْ يُشْرِكُونَ ] «8».
هنگامى كه به مردم آسيب و گزندى برسد، پروردگارشان را در حالى كه به سوى او روى آورده اند، مى خوانند، سپس زمانى كه رحمتى از سوى خود [چون نعمت، ثروت، اولاد و امنيت ] به آنان بچشاند، ناگهان گروهى از آنان به پروردگارشان شرك مى ورزند.
[فَإِذا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ يُشْرِكُونَ ] «9».
[مشركان تا در امنيت و آسايشند، بر آيين شرك تعصّب دارند،] پس زمانى كه در كشتى سوار مى شوند [و در وسط دريا امواج خطرناك آنان را محاصره مى كند] خدا را در حالى كه ايمان و عبادت را براى او [از هرگونه شركى ] خالص مى كنند، مى خوانند و چون به سوى خشكى نجاتشان مى دهيم به ناگاه به آيين شرك روى مى آورند.
[وَ إِذا غَشِيَهُمْ مَوْجٌ كَالظُّلَلِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ فَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ ما يَجْحَدُ بِآياتِنا إِلَّا كُلُّ خَتَّارٍ كَفُورٍ] «10».
و چون آنان را [در دريا] موجى [به دنبال موجى ] مانند ابرهاى سايه انداز فرو پوشد، خدا را در حالى كه ايمان و عبادت را براى او [از هرگونه شركى ] خالص مى كنند، مى خوانند و زمانى كه آنان را به خشكى مى رساند برخى از آنان به راه ميانه و معتدل [كه راه توحيد است ] مى روند [و برخى پيمان مى شكنند] و آيات ما را جز هر پيمان شكن خائن و كفر پيشه اى انكار نمى كند.
[وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ أَوْ قاعِداً أَوْ قائِماً فَلَمَّا كَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَنْ لَمْ يَدْعُنا إِلى ضُرٍّ مَسَّهُ كَذلِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفِينَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ ] «11».
و چون انسان را گزند و آسيبى رسد، ما را [در همه حالات ] به پهلو خوابيده يا نشسته يا ايستاده [به يارى ] مى خواند، پس زمانى كه گزند و آسيبش را برطرف كنيم، آن چنان به راه ناسپاسى و گناه مى رود كه گويى هرگز ما را براى برطرف كردن گزند و آسيبى كه به او رسيده [به يارى ] نخوانده است!! اين گونه براى اسراف كاران اعمالى كه همواره انجام مى دادند، آراسته شده [تا جايى كه زشتى اعمالشان را نمى فهمند.]
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- غافر (40): 60.
(2)- اعراف (7): 55.
(3)- اسراء (17): 110.
(4)- انعام (6): 63- 64.
(5)- انبيا (21): 90.
(6)- بقره (2): 186.
(7)- فرقان (25): 77.
(8)- روم (30): 33.
(9)- عنكبوت (29): 65.
(10)- لقمان (31): 32.
(11)- يونس (10): 12.
منبع : پایگاه عرفان