قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

جهالت انسان ، در تعارض با هدايتگران

 

 اين ديدگاه ايشان درباره انسان است ، كه انسان را به همان شخصيت و همان گونه اى كه خدا آفريده است ، نگاه مى كرد . نسبت به همه اين نگاه را داشت . اولين بارى كه ابن ملجم با حضرت روبرو شد ، امام به او خيلى محبت كرد و بعد زير لب زمزمه كرد :

 » اريد حياته و يريد قتلى «

  من با همه وجودم به خير دنيا و آخرت تو علاقه دارم و او در ذاتش طرح نابود كردن من را مى ريزد . من براى او چه مى خواهم و او براى من چه مى خواهد ؟ وقتى انسان در بى خبرى ، جهل ، غفلت ، شكم پرستى و دنياخواهى قرار مى گيرد ، خيلى راحت امام كش مى شود . امروزه امام در دسترس خيلى از افراد نيست كه او را بكشند و الاّ قاتل خيلى زياد است .

 اگر امام بخواهد بيايد تا در جامعه مواسات - نه مساوات - برقرار كند ؛ يعنى كارى كند كه تمام مرد و زن از زندگى دنيايى خوبى بهره مند شوند ، اين منوط به اين است كه ثروت هاى متراكمِ انباشته پخش شود . بگويد : تمام اين ثروت هايى كه با حرام پيدا شده و در اين ثروت ، حقّ افراد از بين رفته است ، بايد حقّ را برگرداند ، لحظه اى درنگ نمى كنند و امام را مى كشند .


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه