قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

ديدگاه تاريك انسانهاى خودباخته

 

 جلال الدين رومى مى گويد : شخصى روستايى در شب ، طبق هر شب از خواب بيدار شد و با خود گفت : بروم گاوم را آب و علف بدهم . به طويله آمد ، تاريك بود ، در تاريكى ظرف آب و علف را آورد و دستى به سر و گوش گاوش كشيد . خبر نداشت كه گرگ قوى هيكل خطرناكى به خاطر سرماى زمستان و گرسنگى ، از بيابان آمده و به طويله رفته ، گاو را پاره كرده ، خورده و چون جاى گرمى است ، همانجا خوابيده است تا وقتى هوا روشن شد ، برود .

 آمد آب و علف را گذاشت و دستى به سر و گوش گرگ كشيد . نمى دانست كه زير دستش چه خبر است . نمى دانست كه دارد چيزى را نوازش و محبت مى كند كه فردا وقتى چشم او روشن شد ، نتيجه اين نوازش و محبت را خواهد ديد .

 آمريكا و اروپا نيز عده اى را چنان خواب كرده اند كه اين خواب ها به سر و گوش آنها دست نيز مى كشند ، ولى صبح عاقبت خود را خبر ندارند كه تسخيرشده آنان شده اند . اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمايد : اين ها لحظه اى كه مردند ، تازه بيدار مى شوند كه چگونه باخت داده اند .

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه