منابع مقاله:
کتاب : عرفان اسلامى جلد ششم
نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان
بافت يك جامعه جداى از مشكلات و گرفتارى ها و سختى ها و رنج ها و مصائب نيست كه حل قسمت عمده اى از اين مشكلات با انفاق و صدقه و زكات است و اگر اهل اسلام بخواهند، نسبت به مصائب و دردهاى مسلمانان بى تفاوت باشند، بار سنگين مصائب ضربه هاى جبران ناپذير به مردم وارد مى كند و بدون شك گناه فروريختن بناى يك خانواده و دست و پا زدن در رنج و مشكل عده اى ضعيف، به گردن كسانى است كه توان علاج داشتند و به معالجه برنخاستند!!
حكمت خدا چنين اقتضا كرده كه مردم از لحاظ درجه با هم دگرگون باشند. مثلًا در ثروت و فقر مختلف اند و بايد جمعى در سايه جمعى دگر نان بخورند و براى آنان كار كنند.
بر مبناى يك چنين نظام اجتماعى است كه كارها صورت گرفته، جنبش ها رو به تزايد مى نهد و براى به دست آوردن تكامل و راحتى رقابت ها صورت مى گيرد.
شرط اين تزايد و تكامل اين است كه مردمان از بخل و امساك بپرهيزند، چه بخلى كه در سرشت آدميان نهفته، از اين تفاوتى كه در ميان استعداد و يافته هاى آنان است، يك نوع بيمارى حادى به وجود مى آورد كه ثروتمندان در اشتغال به ثروت و اندوخته هاى خود غافل از حال مستمندان مى شوند.
ثروت و بخل در قرآن
در آيات شريفه سوره تكاثر مى خوانيم:
كثرت مال و خويشاوند شما را سخت به غفلت فرو برد، تا جايى كه به بازديد گورها رفتيد، آه، چه فكر باطلى و شما به زودى به آن پى خواهيد برد، راستى اگر به طور يقين مى دانستيد، دوزخ را به عيان مشاهده مى كرديد و سپس به ديده قطع آن را مى نگريستيد، آن گاه از نعمت هاى خدا بر شما سؤال مى شود!!
فقير از مشاهده ثروت كلان به دست ثروتمندان بخيل، چنان در سينه خود احساس تنگى مى كند كه براى نجات از آن به جستجوى راهى مى پردازد.
اما چون اين راه را نيافت، درد در سينه اش مى پيچد و روزى بر اثر انفجار اين عقده، آتشى بر جان ثروتمند خواهد افروخت.
اين بيمارى در بعضى از ملت ها سبب شد كه عده اى نداى الغاى مالكيت فردى ساز كنند و در نتيجه رشته اجتماع گسيخت و تعادلش را از دست داد و كار به الحاد و انكار اديان نيز كشانده شد و در اين راه ميليون ها نفوس بشر در خون خود غلتيدند!!
تمام اين ها جز سستى در اداى حقوق مستمندان و سودجويى از آنان در راه تأمين منافع شخصى سبب ديگرى نداشت.
اسلام در اولين مراحل دعوت خود، براى آن كه دل ها بهتر آمادگى درك قوانينش را پيدا كنند، زيان تضييع حقوق مستمندان را سنجيد، چنان كه زيان الغاى مالكيت فردى را نيز محاسبه نمود.
آن گاه مالكيت فردى را تثبيت نموده و در حالى كه اين ناموس جهان را به مجراى طبيعى خود باقى گذاشت راه هايى هم براى پيش گيرى از مفاسد بحران اقتصادى پيشنهاد كرد.
راه هاييكه به زورگويى ارباب زر و سيم بر طبقه فقير خاتمه مى داد، اسلام با اين روش هم قوانين جارى را محفوظ نگاه داشت و هم اصول اجتماعات و حقوق فردى را رعايت كرد و هم از فتنه بحران كمونيستى ممانعت بعمل آورد.
پس اسلام حد ميانه اى بين افراط و تفريط در اين باب اتخاذ نموده همانسان كه رفتارش در تمام قوانين اين چنين است.
قرآن اعلام داشت كه مال در دست ثروتمند، چيزى جز امانت خدا نيست كه او را به حفظ و اداره و توزيع در راه هاى خوب و مفيد موظف گردانيده.
قرآن وحدت ملى را به مردم گوشزد كرد كه شامل همكارى و هم پايندگى بوده و اين كه اگر مال بدست برخى افتد، باز بايد طورى باشد كه به تمام اجتماع نيرو و ايستادگى ببخشايد.
قرآن با بخل و امساك كه مانع دلسوزى و كمك بر ضعيفان ومستمندان است مبارزه كرد و بخل را از مهم ترين آفاتى دانست كه اجتماع انسانى را متضرّر و زندگى ملت ها و برنامه هاى عمرانى آنان را درهم مى پاشد!!
بخل مانع اظهار همدردى و تعاون است و نهال كينه كشت مى كند و از آن در نفوس توده مردم، انقلابى پديد مى آيد كه همه جا را به ويرانى مى كشد.
قرآن مجيد ثروتمندان را به خاطر تقصير در اداى حق فقير تهديد مى كند و اين كه چرا نيازمندى هاى او را به نفع منافع شخصى خود تصاحب مى كنند، در جايى مى گويد:
نفرين فقرا بر صاحبان ثروت!
در قرآن مجيد آمده:
از ربا دست بكشيد، اگر دست برنداريد به جنگ با خدا و رسول برخاسته ايد «1».
اين جنگى كه خدا در آيه شريفه بيان داشته و نفرينى كه از جانب فقرا بر جان اغنيا مى نشيند و تفسير ورطه هاى بدى، همه و همه را واگذار مى كنيم به آنچه كه اكنون در ميان ملل متمدن از جنگ طبقاتى برپاست و اين همه حوادث و دشوارى هايى كه خود از هر ناطق زيردستى گوياترند.
قرآن، عواطف و وجدان انسانى را در اين باره برانگيخته و پاداش و زندگى خوشى هم در برابر آن وعده داده است.
براى بدست آمدن اين موضوع كه مستمند و بيچاره چه اندازه در اسلام مورد عنايت قرار گرفته، كافى است كه بدانيد نامشان تقريباً در تمام سوره هاى قرآن ذكر گرديده و بر دستگيريشان تشويق و امر مؤكد شده است.
ثروتمندان، اگر به وظائف اسلامى خود عمل كنند، بسيارى از مشكلات اجتماعى حل مى شود و خود آنان در دنيا و آخرت از كارشان بهره كافى خواهند برد، اما اگر به وظيفه الهى و انسانى خود عمل نكنند، ضعيفان در رنج و مصيبت مانده و خود آنان از قهر الهى در دنيا و آخرت در امان نخواهند ماند.
پی نوشت:
______________________________
(1)- بقره (2): 278- 279.
منبع : پایگاه عرفان