قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

مرگ و عالم آخرت - جلسه هجدهم (1) - (متن کامل + عناوین)

 

مفلحون در قرآن

اثر سبكى و سنگينى اعمال   

 

تهران، مسجد حضرت امير رمضان 1383

الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين و صلّ على محمد و آله الطاهرين.

 

  قرآن مجيد در سوره هاى مباركه اعراف ، انبيا ، لقمان و غاشيه مى فرمايد : وزن اعمال مردم ، كه در روز قيامت ارزيابى مى شود ، يا سنگين است و يا سبك ، كه اين تفاوت وزنى از نظر نتيجه و اثر كاملاً با يكديگر فرق مى كنند . سرانجام كسانى كه اعمال آنها داراى وزن سنگينى است ، با سرانجام كسانى كه اعمال سبك وزن دارند ، مختلف است .(427)

 اما در سوره مباركه اعراف ، آيه هفتم ، به اين كيفيت اعمال سنگين را ارزيابى مى كند ؛

 

 » وَالْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَن ثَقُلَتْ مَوَ زِينُهُ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ «(428)

 

 كلمه »ثقل « به معناى سنگين ، گران و با ارزش است .

 در روايت بسيار مهمى كه شيعه و سنى در كتاب هاى خود نقل كرده اند ، كه پيغمبر صلى الله عليه وآله فرموده اند :

  » انّى تارك فيكم الثقلين «(429)

  ثقل به همين معناست . من دو چيز وزين ، سنگين ، با ارزش و گرانبها را در ميان شما مى گذارم ؛ قرآن و اهل بيت عليهم السلام .

 

 منظور قرآن از سبكى و سنگينى اعمال

 اين سبك و سنگينيى كه در قرآن مجيد مى فرمايد ، سبك و سنگينى عنصرى ، ظاهرى ، آشكار ، جسمى و مادى نيست ، بلكه معنوى است . ما در اصطلاحات فارسى خود نيز اين معنا را داريم : فلانى خيلى شخص سبكى است ؛ يعنى بى ادب و بى تربيت است . يا مى گوييم : فلانى شخص سنگين و رنگينى است ، منظور ما اين نيست كه وزن بدن عنصرى و فيزيكى او سنگين است ، بلكه منظور ما اين است كه او انسانى با ادب ، با تربيت و وزينى است .

 خيلى از جملات در زبان ها به معناى ظاهر حمل نمى شوند و مردم در ذهن خود آن را به معناى ظاهر حمل نمى كنند . زبان شناس و فهيم هستند ، لذا مى دانند كه منظور از سبكى و سنگينى در محاورات و گفتگوهاى روزمره چيست .

 اگر در زبان فارسى بگويند : فلانى مانند شير است . همه متوجه مى شوند كه منظور اين نيست كه يال ، كوپال و دم دارد ، بلكه يعنى انسان شجاع ، قوى و پردل و جرأتى است .

 

 دارندگان اعمال سنگين

 اين كه خدا در قرآن مجيد مى فرمايد :

  »فَأَمَّا مَن ثَقُلَتْ مَوَ زِينُهُ «(430)

  منظور خدا از اعمال سنگين ، اعمالى است كه واقعاً ارزش معنوى ، الهى و ملكوتى دارند . خداوند متعال به او نعمت آبرو داده است ، مردم به خاطر آبرويى كه در نزد خدا دارد ، به او خيلى احترام مى كنند ، او نيز آبروى خود را در حلّ مشكلات مردم و بازكردن گره از كار آنها خرج مى كند . اين همان عمل سنگين و »ثَقُلَتْ مَوَ زِينُهُ « است .

 يا خداوند به او نعمت مال و ثروت داده است ، او نيز به اندازه شأن خود و خانواده اش مال را مصرف مى كند . به فرموده پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله از ثروتش چهار گونه استفاده مى كند : خانه ، مركب ، خوراك ، پوشاك و هر چه كه به اين چهار مسأله مربوط است ، به زندگى او نيز مربوط است : دامادى فرزند ، عروسى دختر ، سفر زيارتى و سياحتى . بعد مى بيند كه از اموال خود اضافه دارد ؛ يعنى خانه ، مركب ، خوراك و پوشاكش تأمين است ، سياحت و زيارت رفته است ، باز خيلى اضافه دارد . اين اضافه را به مدرسه ، درمانگاه ، حلّ مشكل مردم ، ساختن پل و جاده و كارهاى خير ديگر اختصاص مى دهد . اين عمل جزء » ثَقُلَتْ مَوَ زِينُهُ « است .

 

 دارندگان اعمال سبك

 اما سلسله اى از برنامه ها هست كه به تعبير پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله »سفساف « هستند ؛ يعنى اعمال زشت ، زيانبار ، بد و اعمالى كه دل مردم را مى سوزاند ، حق آنها را پايمال مى كند ، خانواده را در مضيقه قرار مى دهد و آبروريزى مى كند .(431)

 تعبير خدا در قرآن مجيد از اين اعمال :

 

 » وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوَ زِينُهُ «(432)

 

 اعمال سبك ، ارزش ندارند كه خدا به آن بها دهد . تمام اعمالى كه انعكاس آنها عاقبت به خود عمل كننده برمى گردد :

 

 » وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا «(433)

 

 مفلحون در قرآن

 در آيه شريفه مى فرمايد : سرانجام زنان و مردانى كه داراى اعمال وزين ، با ارزش و سنگين هستند :

 

 » فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ «(434)

 

 اينان گروه »مفلحون« هستند . مفلح يعنى چه ؟ در ايران قديم به زارع و كشاورز »فلّاح «(435) مى گفتند . فلاح ؛ يعنى انسانى كه روى زمين كار مى كند . جاده ها را هموار مى كند ، آشغال ها ، سنگ ها و كلوخ هاى زمين را جمع و شيارهاى آن را پر مى كند ، تا دانه اى كه در آن قرار مى دهد ، رشد كند .

 چند هكتار زمين را با كمك آفتاب و زمينِ داراى خاك نرم و مستعدّ به زمينى تبديل مى كند كه وقتى دانه را مى پاشد ، آن دانه به مانع رشد بر نمى خورد و بعد از چند ماه ، زمين مانند پارچه سبزى از گياه بسيار زيبا و نشاطآور پر مى شود .

 »فلّاح « ؛ يعنى برطرف كننده مانع ، كسى كه اعمال وزين ، سنگين و با ارزش انجام مى دهد .

 

 چهار نعمت آخرتى در انتظار مفلحون

  1 - حيات بى مرگ

 خدا در قرآن مى فرمايد : اينان جزء »مفلحون« هستند ؛ يعنى تمام زمينه ها و جاده هاى بين خود و چهار نعمت آخرتى را هموار مى كند تا به آنها برسد .

 آن چهار نعمت آخرتى چيست ؟ طبق آيات و روايات ، نخست حيات بى مرگ است ؛ چون حيات ما حياتى است كه زلفش به مرگ گره خورده است . وقتى انسان در فضاى آن حيات به ياد مرگ مى افتد ، كسل و ناراحت مى شود . نمى خواهد بميرد و رابطه اش را با آنچه كه با آن انس برقرار كرده از بين ببرد . مى خواهد ابدى و جاودان باشد . خداوند متعال به اين گونه انسان ها كه مى خواهند ابدى و جاويد باشند ، بعد از انتقال به عالم بعد ، بلافاصله حيات بى مرگ مى دهد .

 

 ابديت در بهشت و دوزخ

 سؤال : آيا دوزخيان با سوختن در دوزخ نابود مى شوند ؟ نه ، بلكه براى ابد مى مانند . اين معناى حيات بى مرگ است . آيا آنها حيات بى مرگ دارند ؟ جواب اين است كه خدا در قرآن مجيد مى فرمايد : زندگى و حيات دوزخيان ، زندگى و حيات واقعى نيست .

 در دنيا ، كسى كه چند نوع گرفتارى دارد ، مى گويد : زندگى من زندگى نيست . خدا در قرآن مى فرمايد :

 

 » لَا يَمُوتُ فِيهَا وَلَا يَحْيَى «(436)

 

 آنجا نه مرگ دارند و نه زندگى . اين زندگيى كه انسان در گودال از تاريكى متراكم ، با بوى بد و افراد ناهماهنگ باشد ، همه با يكديگر دشمن هستند ، آتش فراوان و عذاب الهى هست ، اين چه زندگيى است ؟ قرآن نيز مى فرمايد : آن زندگى نيست .(437)

 

 زندگى واقعى براى پنج طايفه

 زندگى ، زندگى پاكان است . روز قيامت ، در بهشت پنج طايفه هستند كه همه با يكديگرند :

  » وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ «(438)

  مطيعان خدا و پيغمبر صلى الله عليه وآله طايفه نخست هستند :

  » أُوْلَئِكَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ «(439)

  انبيا عليهم السلام طايفه دوم هستند :

  » مِّنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَآءِ وَالصَّلِحِينَ «(440)

  سومين تا پنجمين طايفه به شمار مى آيند . همين پنج گروه در بهشت داراى زندگى واقعى و حقيقى هستند .

 

  تعبيرات دين از زندگى دنيا

 طبق آيات ، خداوند زندگى اينجا را زندگى واقعى نمى داند ، بلكه زندگى موقتى مى داند كه به خواب خيلى كوتاهى تشبيه كرده كه همه چيز آن از دست رفتنى است .

 اسم آن زندگى نيست ، بلكه سفر است . زندگى، آن حقيقتى است كه انسان هميشه در فضايش باشد ، او را از آن جدا و منقطع نكنند . درد ، ترس ، غصّه ، حزن ، رنج و درگيرى در آن نباشد . حيات واقعى در آخرت است . زندگى اينجا شبيه خواب است :

 

 » كما تنامون تموتون «(441)

 

 مرگ مانند خواب است كه البته آن هم حقيقى نيست ، بلكه راهرويى براى عبور است ؛ چون هميشه در مرگ نيستيد .

 

 

پی نوشت ها:

 

427) تفسير نور الثقلين: 5/2؛ حديث 15 - 14؛ »عن محمّد بن موسى قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السلام يقول: إنّ الخير ثقل على أهل الدّنيا على قدر ثقله في موازينهم يوم القيامة، و إنّ الشّرّ خفّ على أهل الدّنيا على قدر خفّته في موازينهم يوم القيامة.

 عن أبي مسلم راعي رسول اللّه صلى الله عليه وآله أنّه قال: سمعت رسول اللّه صلى الله عليه وآله يقول: خمس ما أثقلهنّ في الميزان: سبحان اللّه، و الحمد للّه، و لا إله إلّا اللّه، و اللّه أكبر، و الولد الصالح يتوفّى لمسلم فيصبر و يحتسب.«

428) اعراف (8 : (7؛ »ميزان ] سنجش اعمال  [در آن روز حق است ؛ پس كسانى كه اعمال وزن شده آنان سنگين و با ارزش باشد ، رستگارند.«

2 (429-الأمالي للطوسي: 547، مجلس يوم الجمعة السادس و العشر؛ وسائل الشيعه: 33/27، باب 5، حديث 33144؛ »أَقُولُ وَ قَدْ تَوَاتَرَ بَيْنَ الْعَامَّةِ وَ الْخَاصَّةِ عَنِ النَّبِيِّ صلى الله عليه وآله أَنَّهُ قَالَ إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْض.«

430) قارعه (6 : (101؛ »اما هركس اعمال وزن شده اش سنگين و باارزش است.«

431) وسائل الشيعه: 73/17، باب 25؛ »فِي الْحَدِيثِ أَنَّ اللَّهَ يُحِبُّ مَعَالِيَ الْأُمُورِ وَ يَكْرَهُ سَفْسَافَهَا وَ يُرْوَى يُبْغِضُ.«

432) قارعه (8 : (101؛ »و اما هركس اعمال وزن شده اش سبك و بى ارزش است.«

433) اسراء (7 : (17؛ »و اگر بدى كنيد به خود بدى كرده ايد.«

434) اعراف (8 : (7؛ »پس آنان رستگارند.«

435) المفردات: 644/1، فلح؛ »الفَلْحُ: الشّقّ، و قيل: الحديد بالحديد يُفْلَحُ، أي: يشقّ. و الفَلَّاحُ: الأكّار لذلك، و الفَلَاحُ: الظَّفَرُ و إدراك بغية، و ذلك ضربان: دنيويّ و أخرويّ، فالدّنيويّ: الظّفر بالسّعادات التي تطيب بها حياة الدّنيا، و هو البقاء و الغنى و العزّ.

 فلاح و پيروزى دنيايى در سعادتهايى است كه زندگى دنيا با آنها پاك و پاكيزه ميشود و همان بقاء عزّت، و بى نيازى است.«

 لسان العرب: 547/2؛ »فلح: الفَلَح و الفَلاحُ: الفوز و النجاة و البقاء في النعيم و الخير؛ و في حديث أَبي الدَّحْداحِ: بَشَّرَك الله بخير و فَلَحٍ أَي بَقاءٍ و فَوْز، و هو مقصور من الفلاح، و قد أَفلح. قال الله عَزَّ من قائل: قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ أَي أُصِيرُوا إِلى الفلاح؛ قال الأَزهري: و إِنما قيل لأَهل الجنة مُفْلِحون لفوزهم ببقاء الأَبَدِ. و فَلاحُ الدهر: بقاؤُه، يقال: لا أَفعل ذلك فَلاحَ الدهر.«

436) طه (74 : (20؛ »كه در آن نه مى ميرد و نه زندگى مى كند.«

437) كشف الأسرار و عدة الأبرار: 158/6، النوبة الثانية؛ »انّ رسول اللَّه صلى الله عليه وآله خطب النّاس فاتى على هذه الآية »إِنَّهُ مَنْ يَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِماً فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لا يَمُوتُ فِيها وَ لا يَحْيى« فقال صلى الله عليه وآله: امّا اهلها، الّذين هم اهلها، فانّهم لا يموتون فيها و لا يحيون، و امّا الّذين ليسوا باهلها فانّ النّار تميتهم اماتة، ثمّ يقوم الشفعاء فيشفعون لهم فيجعلون ضبائر فيؤتى بهم نهر، يقال له نهر الحياة او الحيوان فينبتون كما ينبت الغثاء فى جميل السيل و فى رواية امّا ناس يريد اللَّه بهم الرّحمة و فى رواية و لكن اناس تصيبهم النّار بذنوبهم فيميتهم اللَّه اماتة، حتّى اذا صاروا فحما اذن، فى الشّفاعة فجي ء بهم ضبائر ضبائر فبثوا على انهار الجنّة: فيقال لاهل الجنة افيضوا عليهم. قال: فينبتون كما تنبت الحبة البذر يسقط من الشّجر فتصيبه السّيول فينبت.«

438) نساء (13 : (4؛ »و هر كه از خدا و رسولش اطاعت كند.«

439) مريم (58 : (19؛ »اينان كسانى از پيامبران بودند كه خدا به آنان نعمت داد.«

440) نساء (69 : (4؛ »از پيامبران و صدّيقان و شهيدان و شايستگان خواهند بود.«

441) التفسير الصافى: 18/4؛ »كما تنامون تموتون و كما تستيقظون تبعثون.«

 

ادامه دارد . . .


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه