قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

روايات و مسئله زكات‏

 

 

منابع مقاله:

کتاب  : عرفان اسلامى جلد ششم

نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان

 

روايات باب زكات به اندازه اى است كه محدثان بزرگ شيعه از مجموعه آن كتابى تحت عنوان كتاب زكات ترتيب داده اند، نقل همه آن روايات در امكان اين نوشته نيست، ولى تا جايى كه لازم باشد به پاره اى از روايات اشاره مى شود.

امام صادق عليه السلام مى فرمايد:

فلسفه وجوب زكات آزمايش اغنيا و باز شدن در كمك و يارى به روى محتاجان است.

اگر تمام مردم اداى زكات كنند، مسلمان فقير و نيازمندى پيدا نمى شود و هر محتاجى به آنچه خداوند واجب كرده بى نياز خواهد شد.

فقر و احتياج و گرسنگى و برهنگى مردم معلول گناه ثروتمندان است، آن كس كه حقوق الهى را از دارايى اش منع كند، بر خدا سزاوارست كه وى را از رحمتش محروم نمايد!

قسم به خدايى كه مخلوق را آفريد و سفره روزى را گستراند، در خشكى و دريا مالى از بين نمى رود مگر به ترك زكات و صيدى در دريا و خشكى صيد نمى شود مگر به ترك تسبيح حق در آن روز.

محبوب ترين مردم در پيشگاه خدا، سخى ترين و دست بازترين آنان است و سخى ترين مردم ادا كننده زكات مال است.

آن كس كه از پرداخت حقوق مالى اش به مؤمنان بخل نورزد، سخى ترين انسان هاست «1».

قالَ رَسُولُ اللّه صلى الله عليه و آله: داوُوا مَرْضاكُمْ بِالصَّدَقَةِ وَحَصِّنُوا أمْوالَكُمْ بِالزَّكاةِ «2».

پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله فرمود: بيماران خود را با صدقه علاج كنيد و اموال خود را با زكات از خطرات حفظ نماييد.

قالَ عَلِىٌّ عليه السلام: سُوسُوا ايمانَكُمْ بِالصَّدَقَةِ وَحَصِّنُوا أمْوالَكُمْ بِالدُّعاءِ وادْفَعُوا أمْواجَ الْبَلاء بِالدُّعاءِ «3».

امام على عليه السلام فرمود: ايمان خود را به صدقه جلوه دهيد و اموال خويش را با زكات حفظ كنيد و امواج پر خروش بلا را با دعا دفع نماييد.

عَنْ أبى جَعْفَرٍ عليه السلام: إنَّ اللّهَ تَبارَكَ وَتَعالى قَرَنَ الزَّكاةَ بِالصَّلاةِ فَقالَ: أقيمُوا الصَّلاةَ وَاتُوالزَّكاةَ فَمَن أَقامَ الصَّلاةَ وَلَمْ يُؤْتَ الزَّكاةَ فكَأنَّهُ لَمْ يُقِمِ الصَّلاةَ «4».

امام باقر عليه السلام فرمود: خداوند زكات را به نماز مقرون كرده در قرآن مى فرمايد:

نماز بپا داريد و زكات بپردازيد، كسى كه نماز بپا دارد ولى اداى زكات نكند نماز نخوانده.

عَنْ أبى بَصيرٍ قالَ: سَمِعْتُ أبا عَبْدِاللّهِ عليه السلام يَقُولُ: مَنْ مَنَعَ الزَّكاةَ سَألَ الرَّجْعَةَ عِنْدَالْمَوْتِ وَهُوَ قَوْلُ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ: رَبِّ ارْجِعُونى لَعَلّى أعْمَلُ صالِحاً فيما تَرَكْتُ «5».

ابى بصير مى گويد: شنيدم حضرت صادق عليه السلام فرمود: كسى كه منع زكات كند، وقت مرگ تمناى بازگشت به دنيا مى كند و اين است قول خداى عزوجل:

پروردگارا! مرا باز گردان تا عمل صالحى كه ترك كردم به جاى آرم!!

عَنْ أبى الْحَسَنِ الرِّضا عليه السلام قالَ: إذ كَذَبَتِ الْوُلاةُ حُبِسَ الْمَطَرُ وَإذا جارَ السُّلْطانُ هانَتِ الدَّوْلَةُ وَإذا حُبِسَتِ الزَّكاةُ ماتَتِ الْمَواشِى «6».

حضرت رضا عليه السلام فرمود: چون واليان امر دروغ گويند، باران نبارد و وقتى حاكم كشور ستم كند، دولت و حكومت او سست گردد و وقتى مردم منع زكاة كنند چهارپايان بميرند!!

عَنْ أبى عَبْدِاللّهِ عليه السلام قالَ: مَنْ مَنَعَ قيراطاً مِنَ الزَّكاةِ فَلْيَمُتْ إنْ شاءَ يَهُودِيّاً أوْ نَصْرانِيّاً «7».

امام صادق عليه السلام فرموده: هر كس قيراطى از زكات خود را منع كند بايد بميرد يا يهودى يا نصرانى!

آرى، مسئله زكات به قدرى پر اهميت است كه حضرت صادق عليه السلام مى فرمايد:

به هر مويى از موهايت و هر لحظه اى از لحظاتت زكاتى واجب است!

 

انفاق موى سر براى جهاد

زمان رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله است، مكتب الهى با تمام قامت رو در روى كفر قرار گرفته، از هر طرف دشمنان غدار قصد نابودى آيين الهى را دارند، مسلمانان با كمال قدرت و قوت و صبر و استقامت در برابر كفر مبارزه مى كنند، استقامت آن روز مردم مؤمن باعث پابرجايى دين خدا شد، اگر آن روز در برابر آن همه حوادث و پيش آمدهاى تلخ صبر نمى كردند، امروز صداى اسلام و نداى حق شنيده نمى شد.

بين مسلمانان و كفار درگيرى شديدى در شرف وقوع بود، سردار رشيد اسلام ابو قدامه از جانب پيامبر صلى الله عليه و آله مأمور بسيج نيرو و تداركات جهت آرايش جبهه مسلمانان بود.

مى گويد: براى اعلام برنامه و جمع نيرو و فراهم آوردن تداركات در حركت بودم، زنى مرا صدا زد، اهميت ندادم، دوباره صدا كرد گوش نكردم، بار سوم كلماتى گفت كه مرا مجبور به ايستادن كرد.

نزديكم آمد، بسته اى را به من داد، گفت: اى ابو قدامه! كمك به جبهه حق عليه باطل را واجب مى دانم، دستم به كلى از مال دنيا تهى است، در كمال مشقت و سختى بسر مى برم، ياراى تحمل عدم كمك به جبهه را نداشتم، بالاخره قسمتى از موى سرم را چيده و آن را هم چون طناب به هم تنيده ام، شايد در جبهه جهت بستن ركاب يا دهنه مركب رزمنده اى به كار رود، آن را قبول كن و با خود همراه داشته باش تا به موقع لازم از آن استفاده كنى!!

ابو قدامه مى گويد: به جبهه رفتم، آتش جنگ شعله ور شد، در گرماگرم حملات طرفين طفلى در حدود ده يا يازده ساله به نزد من آمد، گفت: تيرهايم تمام شده سه چوبه تير به من قرض بده، تا در قيامت در محضر پيامبر صلى الله عليه و آله تحويلت دهم، پرسيدم كيستى گفت: اهل مدينه ام، گفتم: چرا به جبهه آمدى؟ گفت: عشق خدا مرا به جبهه كشيد، سه تير به او دادم با هر يك سربازى از دشمن را كشت، تيرى از جانب كفر بر پيشانيش نشست، به سرعت بالاى سر او آمدم، بسته اى را به من داد، گفت: مدينه به مادرم برسان، همان زنى كه قسمتى از موى سرش را جهت كمك به جبهه به تو داد، نشانى منزلش را گفت و در لحظات آخر اصرار كرد به محض رسيدن به مدينه سلام مرا به رسول اكرم صلى الله عليه و آله برسان، چون به مدينه برگشتم، در خانه او را دق الباب كردم، دختر كوچكى از خانه در آمد به او گفتم: مادر را بگو ابو قدامه ام، زنى موقر بيرون آمد، به محض ديدن به من گفت: براى تبريك يا تسليت آمده اى، گفتم: كدام يك را به محضر شما تقديم كنم، گفت: اگر فرزندم زنده برگشته تسليت بگو و اگر شربت شيرين شهادت را از دست ساقى عالم نوشيده تبريك بگو!!

با عرض تبريك خبر شهادت عزيزش را اعلام كردم، مرا به داخل خانه دعوت كرد، اطاقى را نشان داد كه از وسايل خالى بود، زنجيرى كنار اطاق افتاده بود، در حالى اشك مى ريخت گفت: اين اطاق فرزند من است، پدر او در جبهه شهيد شد، پس از شهادت پدر هر شب به اين اطاق آمده، زنجير به گردن مى انداخت و پس از فصلى عبادت و گريه از خداى خودش طلب شهادت در عرصه پيكار مى كرد و اكنون به آرزويش رسيد!

اى خداى مهربان، به اين گدايان دل شكسته و محتاجان پر بسته عنايتى كن كه اولًا حقيقت احكام و فرامين تو را بفهمند و ثانياً با كمال شوق به اجراى دستورهاى سعادت بخشت اقدام كنند كه اگر عنايت و توفيق تو نباشد از ما كم ترين كارى براى خير دنيا و آخرت ساخته نيست.

 [فَزَكاةُ الْعَيْنِ النَّظَرُ بِالْعِبَرِ وَالْغَضُّ عَنِ الشَّهَواتِ وَما يُضاهيها]

 

زكات چشم

امام صادق عليه السلام مى فرمايد:

زكات چشم، نظر كردن به عبرت است و چشم پوشى از شهوات و هر آنچه كه مورث شهوت است.

در مسئله نظر به عبرت، با خواست حق در حديث سى و چهارم «مصباح الشريعة» و مسئله غض بصر از شهوات و عوامل شهوت در حديث چهل و دوم «مصباح الشريعة» شرح مفصلى خواهد آمد.

 [وَزَكاةُ الْاذُنِ اسْتِماعُ الْعِلْمِ وَالْحِكْمَةِ وَالْقُرانِ وَفَوائِدِ الدّين مِنَ الْمَوْعِظَةِ وَالنَّصيحَةِ وَما فيهِ نَجاتُكَ بِالْاعراضِ عَمَّا هُوَ ضِدُّهُ مِنَ الْكِذْبِ وَالْغيبَة وَأشْباهُها]

 

زكات گوش

امام صادق عليه السلام در اين بخش مهم روايت مى فرمايند زكات گوش توجه به پنج مسئله حياتى است:

1- فرا گرفتن دانش.

2- آموختن حكمت.

3- شنيدن قرآن براى فهم و عمل.

4- گوش دادن به مواعظ و نصايح دينى.

5- اعراض حتمى از شنيدن دروغ و غيبت و باطل و لغو و تهمت و افترا و شايعه.

 

زكات گوش و علم

طلب هر دانشى كه براى ملت اسلام داراى منفعت است، از نظر اسلام واجب كفايى است.

اسلام جهت سامان يافتن معاش ملت اسلام، آنان را ترغيب و تشويق به فراگيرى علم به خصوص علم طب، هيئت، صنعت، كشاورزى، دامدارى و تجارت نموده است و زمان دانش را از گهواره تا گور دانسته و پيمودن مسافت هاى سخت را براى فراگرفتن علم گرچه در چين باشد عبادت دانسته!

استماع علم نافع و بهره گيرى از آن در راه خدمت به خلق خدا بنا به فرموده امام على عليه السلام از علائم اهل تقوى است.

وَقَفُوا أسْماعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُمْ «8».

[متقيان كسانى هستند] كه گوشهاى خود را وقف دانش با منفعت نموده اند.

 

اسلام و دگرگونى آن

روزى كه پيامبر عزيز اسلام صلى الله عليه و آله، از كوه حراء براى اعلام اسلام وارد شهر مكه شد، احدى از مردم عربستان سواد خواندن و نوشتن نداشت، كشورهاى ديگر عالم هم آن چنان كه بايد از علوم مختلفه آگاهى نداشتند، چون نور مكتب الهى بر مغزها تابيد، درهاى علوم به روى مردم عرب و سپس جهانيان باز شد و دگرگونى عجيبى در تمام امور زندگى براى مردم جهان پديدار گشت، بدون شك سفره دانش امروز جهانيان را مى توان مرهون اسلام عزيز دانست؛ زيرا تشويق پيامبر صلى الله عليه و آله و قرآن و ائمه طاهرين عليهم السلام بود كه مردم را به فراگيرى علوم و فنون تحرك داد و اين چنين انسان را به لب درياى دانش رهنمون گشت.

اين مسئله كه علم و تمدن امروز مرهون اسلام است به تصديق بزرگ ترين دانشمندان اروپا رسيده و همانان هستند كه با كمال حريت و آزادى در نوشته هاى خود آورده اند: اروپا از قرن هيجدم به بعد بر سر سفره گسترده دانش كه به همت مسلمانان پهن شده بود نشست و بايد تمام دانشمندان اروپا خود را مديون حركت علمى مسلمانان بدانند.

پايه هاى بسيارى از علوم معنوى و مادى را مسلمانان از بركت بعثت پيامبر صلى الله عليه و آله و نزول قرآن مجيد ريختند.

اگر پس از پيامبر صلى الله عليه و آله انحرافى در دستگاه رهبرى راه نيافته بود و اگر مسلمانان نسبت به پيشرفت هاى خود ادامه حركت مى دادند و اگر بر اثر نعمت فراوان و ثروت و مكنت زياد، غرق در شهوات نمى شدند و اگر آزاد از فرمانروايان پست و دنياپرست و آلت دست استعمار نبودند، بدون شك وضع جهان امروز و خود مسلمانان غير از اين بود كه هست.

متأسفانه مسلمانان پس از دو قرن فعاليت و حركت هاى علمى شگفت انگيز، بر اثر فتوحات بسيار زياد كه همراه با ثروت فراوان ولى عدم معنويت و تربيت بود، دچار شهوات شده و به اسارت هوا و هوس در آمدند و به تدريج حركت علمى و فكرى و تربيتى و معنوى خود را از دست داده و تمام نيروى خود را صرف جنگ هاى بى محتوا و فتوحات بى ثمر و كشمكش هاى داخلى و طايفه اى و مذهبى كردند و از طرف ديگر مسحور عيش و نوش ظاهر گشتند و در نتيجه به خواب سنگين غفلت و شهوت فرو رفتند و از آنچه كه بايد در راه خير دنيا و آخرت به دست آورند، محروم شده و دستاوردها را هم به تاراج اجانبى چون مغولان، تيموريان و استعمارگران اروپا و امريكا دادند.

براى اين كه بدانيد مسلمانان چه حركت عظيمى در انواع علوم ايجاد كردند، به كتاب هاى الفهرست، الذريعه، اعيان الشيعه و تاريخ تمدن اسلام و نام كتابخانه هاى گذشته مسلمانان و تعداد كتب آن ها، مراجعه كنيد «9».

 

كتابخانه هاى مسلمانان

در آن روزگار تمام مراكز مسلمان نشين داراى كتابخانه هاى بسيار مجهز بود كه بعضى از آن ها مانند كتابخانه بيت الحكمة بغداد بيش از چهار ميليون كتاب داشت.

علاوه بر آن كتابخانه ها، مساجد و بيمارستان ها و ادارات و منازل شخصى داراى كتابخانه بود و درب آن به روى مراجعان به راحتى باز بود و غير از آن، هر كس از دانش و علم بهره داشت در منزل خودش داراى كتابخانه اى مخصوص بود كه در هنر مربوط به خودش از آن كتب استفاده مى كرد.

ايران آن روز از تمام مناطق مسلمان نشين، كتابخانه و دانشمند بيشتر داشت و فعاليت ايرانيان در علوم به قدرى چشمگير بود كه اكثر كتب علمى اسلامى در تمام فنون به دست ايرانيان تأليف شده است.

جرجى زيدان مى گويد «10»:

خراسان بيش از تمام ممالك اسلامى داراى مدرسه و كتابخانه شد و از آن رو به ديار علم و ادب معروف گشت، با اين وصف اطلاعات مهمى از كتابخانه هاى خراسان در دست نيست، فقط ياقوت حموى مى گويد: در سال 616 هجرى در مرو شاه جهان از شهرهاى نامى خراسان ده كتابخانه عمومى ديدم كه مانند آن در هيچ جاى دنيا يافت نمى شد!

كتاب هاى بسيار عالى در آنجا بود و تنها در يكى از آن كتابخانه ها دوازده هزار جلد كتاب موجود بود، ياقوت در پايان مقاله اش مى گويد: من معلومات خود را آن كتاب ها استفاده كردم.

در ماوراء النهر نيز كتابخانه هايى بوده است، از آن جمله كتابخانه بخارا كه از قرار مشهور ابن سينا علم خود را از آنجا اقتباس نمود و مؤسس آن نوح بن منصور بود، شيخ الرئيس مى گويد: كتاب هايى در آن كتابخانه ديدم كه مردم نامش را هم نشنيده اند و مانند آن را من نديده بودم!

خواجه طوسى در مراغه كتابخانه اى داير كرد كه چهار صد هزار جلد كتاب در آن بوده است.

تا آنجا كه ما تحقيق كرده ايم كتابخانه هاى عمومى اسلامى اين ها بوده و البته مسجدها و بيمارستان ها و مدرسه ها كتابخانه هايى داشتند كه بعضى از آنان از حيث شماره كتاب مهم تر از كتابخانه هاى عمومى بوده است و از خود مديران و كتابدارهايى داشته است و فهرست و صورت هايى براى كتاب هاى آن تهيه كرده بودند.

به علاوه بزرگان و دانشمندان نيز كتابخانه هاى مهم خصوصى داشته اند از آن جمله كتابخانه مشهور صاحب بن عباد كه چهار صد شتر آن را حمل مى كرد.

افرايم طبيب مصرى پس از مردن خود بيست هزار جلد كتاب از خود باقى گذاشت و موفق بن مطران ده هزار جلد كتاب از خود بر جاى گذاشت، بعلاوه سه كاتب براى او كتاب استنساخ مى كردند، در كتابخانه امين الدوله بيست هزار جلد كتاب بوده است و همين طور در كتابخانه فتح بن خاقان و ابن قفطى و غيره كتاب هاى بسيار بوده است.

در اينجا براى قدردانى از مسلمانان صدر اول و زمان كمى بعد از آنان لازم است به نام بعضى از كتابخانه ها و تعداد كتب آن ها اشاره شود.

بيت الحكمة بغداد 000، 4000

سلطنتى قاهره 000، 1000

طرابلس شام 000، 3000

الحكمة قرطبه 000، 400

مراغه 000، 400

دارالحكمة قاهره 000، 100

شاپور بغداد 000، 10

گوستاولوبون فصل مهمى از كتابش را اختصاص به زحمات طاقت فرساى مسلمانان به تشويق پيامبر صلى الله عليه و آله و قرآن و اولياى اسلام نسبت به علم داده و مى گويد:

مسلمانان در علومى چون: زبان، فلسفه، ادب، تاريخ، رجال، رياضى، هيئت، جغرافيا، فيزيك، شيمى، ساختن كاغذ، انواع اسلحه، علم طب، صنعت، نقاشى، فنون متعلقه به فلزات و احجار كريمه، عمليات متعلقه به چوب و عاج، فن خاتمكارى، شيشه آلات، صنعت ساختن اشيا و ظروف، قماش و پارچه و علوم منشعب از قرآن به پيشرفت هاى شگرفى نائل شدند، در حدى كه در تمام علوم اروپائيان محتاج به آنان شدند و از سفره پر بركت آنان بهره ها برده و علت پيشرفت تمدن كنونى شدند!!

در هر صورت به فرموده حضرت صادق عليه السلام يك مرحله از زكات گوش، استماع علم است، علمى كه باعث بيدارى، اكتشاف، كمك به خلق و تنظيم معيشت و به فرموده پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله آبادكننده دنياست.

 

زكات گوش و آموختن حكمت

2- آموختن حكمت بخشى ديگر از زكات گوش است، حكمت يعنى واقعيات بسيار بلند و محكمى كه براى تربيت و رشد و تكامل و رفعت مقام انسان در درجه اول، توسط وحى به انسان ارائه شده و در درجه دوم توسط تصفيه و تزكيه جان و قلب به صورت الهام از درون انسان جوشش پيدا مى كند كه:

مَنْ أخْلَصَ لِلّهِ أرْبَعينَ صَباحاً ظَهَرتَ يَنابيعُ الحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلى لِسانِهِ «1.

آن كس كه چهل روز براى خدا از هر جهت خالص گردد، چشمه هاى حكمت از قلبش بر زبانش جارى گردد.

حكمت به فرموده قرآن مجيد خير كثير است و دارنده اين خبر سعادتمند دنيا و آخرت است.

آموختن حكمت از حكيمان كه به ترتيب انبيا و امامان عليهم السلام و اوليا و عرفاى حقيقى و حكيمان كه سرحلقه آنان لقمان است، براى تحصيل كمالات و يافتن دنيا و آخرتى آباد لازم است و هر كس در اين زمينه از خرج كردن گوش خويش بخل ورزد، نسبت به خود ظلم و خيانت كرده و گناه عظيم مرتكب شده و در سعادت دو سرا را به روى خويش بسته و خود و هر كس را كه در حوزه تصرف اوست از فيوضات عالى الهى محروم نموده است.

در اينجا لازم است به بخش هايى از حكمت هاى قرآنى و روايى و حكمت هايى كه با كمك قرآن و روايات و اتصال به انبيا و ائمه عليهم السلام و تصفيه دل و جان براى اهل حكمت ظاهر گشته اشاره رود، شايد با خواندن اين سطور و دقت در اين واقعيت ها به فيوضات ربانيه نائل شده، از غيب درهايى به روى دل ما گشوده شود.

 

پی نوشت ها:

 

______________________________

(1)- من لا يحضره الفقيه: 2/ 7، باب علة وجوب الزكاة، حديث 1579؛ وسائل الشيعة: 9/ 12، باب 1، حديث 11392.

(2)- قرب الاسناد: 55؛ وسائل الشيعة: 9/ 14، باب 1، حديث 11400.

(3)- نهج البلاغة: حكمت 146.

(4)- الكافى: 3/ 506، باب منع الزكاة، حديث 23؛ وسائل الشيعة: 9/ 22، باب 3، حديث 11421.

(5)- الكافى: 2/ 504، باب منع الزكاة، حديث 11، وسائل الشيعة: 9/ 26، باب 3، حديث 11453.

(6)- وسائل الشيعة: 9/ 31، باب 3، حديث 11448.

(7)- الكافى: 3/ 505، باب منع الزكاة، حديث 14؛ وسائل الشيعة: 9/ 33، باب 4، حديث 11453.

(8)- نهج البلاغة: خطبه 184.

(9)- تاريخ تمدن: 3/ 637- 640.

(10)- الصوت العدالة الانسانية.

(11)- جامع الأخبار: 94، الفصل الثانى والخمسون فى اللسان...

 

 

 

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه