قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

دستور العملى از مرحوم بهارى رحمه الله‏

عارف ربانى، مرحوم حاج شيخ محمد بهارى كه افراد معمولى را به مقامات بسيار عالى رسانيد، فرامين الهى و حكمت انبيا و ائمه عليهم السلام و پاكان را به آنان تعليم مى داد، سپس آنان را تشويق به عمل هماهنگ كردن تمام اعمال و كردار و اخلاقشان با آن دستورها مى نمود.

به يكى از شاگردان پرقيمتش كه از آن جناب دستور العملى طلب كرده بود، چنين مى نويسد:

آنچه به جناب آقا شيخ احمد لازم است كه تأمل درستى نمايد، ببيند بنده است يا آزاد، اگر ديد آزاد است خودش مى داند هر كارى بخواهد بكند و اگر دانست بنده است و مولا دارد، سر خود نيست، هر كارى بكند ولو دستى حركت دهد از وى جهت آن سؤال خواهد شد، جواب درستى بايد بگويد، پس بنابراين سعيش در تحصيل رضاى مولايش باشد، اگر چه ديگران راضى بر آن كار نباشند ابداً و تحصيل رضاى مولاى حقيقى جل شأنه نيست مگر در تحصيل تقوا.

غرض اصلى از خلقت حاصل نخواهد شد، بجز اين كه معرفت و محبت ميان عبد و مولا باشد و تحصيل تقوا به چند چيز است كه چاره ندارد از آن ها:

يكى: پرهيز از معاصى است، بايد معاصى را تفصيلًا ياد بگيرد، هر يك را در مقام خود ترك نمايد، از جمله معاصى است ترك واجبات، پس بايد واجبات خود را هم به مقدار وسع و ابتلاى به آن ها، ياد گرفته عمل نمايد و اين واضح است كه با معصيت كارى اسباب محبت و معرفت موجود نخواهد شد، اگر اسباب عداوت نباشد.

اگر شيخ احمد بگويد: من نمى توانم ترك معصيت بالمره كنم لابد واقع مى شود.

جواب اين است كه بعد المعصية مى توان كه توبه كنى، كسى كه توبه كرد از گناه، مثل كسى است كه گناه نكرده، پس مأيوس از اين در خانه نبايد شد، اگر چه هفتاد پيغمبر را سر بريده باشد، باز توبه اش ممكن است، قبول باشد.

مولاى او قادر است كه خصماى او را راضى كند، از معدن جود خودش جلت قدرته.

دوم اين كه: مهما امكن، پرهيز از مكروهات هم داشته باشد، به مستحبات بپردازد حتى المقدور، چيز مكروه به نظرش حقير نيايد كه بگويد: كل مكروه جايز، بسا مى شود يك ترك مكروهى، پيش مولا از همه چيز مقرب تر خواهد بود، يا اتيان مستحب كوچكى و اين به تأمل در عرفيات ظاهر خواهد شد.

سيم: ترك مباحات است در غير مقدار لزوم و ضرورت، اگر چه شارع مقدس خيلى چيزها را مباح كرده براى اغنيا، اما چون در باطن ميل ندارد بنده او مشغول به غير او باشد، از امورات دنيويه و لذا خوبست بنده هم نظراً به ميل مولى اين مزخرفات را تماماً يا بعضاً ترك نمايد، اگر چه حرام نباشد ارتكاب به آن ها، اقتداى بالنبيين صلى اللّه عليهم و تأسياً بالأئمة الطاهرين الطيبين صلوات اللّه عليهم أجمعين.

چهارم: ترك كند ما سوى اللّه را كه در دل خود، غير او را راه ندهد، چطور گفت خواجه:

نيست در لوح دلم جز الف قامت يار

 

چه كنم حرف ديگر ياد نداد استادم

     

اگر جناب شيخ احمد بگويد: با اين ابتلاى به معاش و زن و بچه و رفيق و دوست چطور مى شود آدم ترك ما سوى اللّه بكند و در قلبش غير ياد او چيزى نباشد، اين فرض بحسب متعارف بعيد است و شدنى نيست؟

مى گويم: آن مقدار كه تو بايد ترك كنى، آن هر كس است كه تو را از ياد او جل شأنه نگهدارد، با آن شخص بايد به مقدار واجب و ضرورت، بيشتر محشور نباشى.

و اما هر كس كه خدا را به ياد تو بيندازد، ترك مجالست او صحيح نيست، حضرت عيسى على نبينا وآله عليهم السلام فرمودند:

معاشرت كنيد با كسانى كه رؤيت آن ها، خدا را به ياد شما مى اندازد «1».

الحاصل: طالب خدا اگر صادق باشد، بايد انس خود را، يواش يواش، از همه چيز ببرد و همواره در ياد او باشد، مگر اشخاصى را كه در اين جهت مطلوب بكارش بيايد و آن هم بمقدار لازمه آن كار، پس با آن ها بودن منافاتى با ياد خدا بودن ندارد و محبت اين اشخاص هم از فروغ محبت الهى است، جل شأنه.

اگر شيخ احمد بگويد: اين ها حق است، وليكن من با اين حال نمى توانم بجا بياورم؛ زيرا كه شياطين انس و جن بدور ما احاطه كرده، متصل وسوسه مى كنند، هميشه مانع اند و ما هم كناره بالمره نمى توانيم بكشيم.

امر معاش اختلال پيدا مى كند، از عهده خودمان برنمى آييم، تا كار به كار كسى نداشته، مشغول خودمان باشيم، ما كجا و اين حرف ها كجا، جواب مى گوييم: اگر امورات آنى باشد همين طور است كه مى گويى، از اينهم بزرگ تر، مثل كوه بدواً بنظر آدم مى آيد، كوچك نيست.

ليكن اشكال در اين است كه تكليف شاق نكرده اند، امورات تدريجى است، پس همين قدر كه تدريجى شد، ديگر كار درست مى شود، مردم به تدريج باز و شاهين و ساير مرغ هاى صيدى را رام كرده بدست گرفته اند.

پس ملخص كلام اين كه در هر مرتبه كه هستى آن نيم رمق كه دارى آن قدر را كه به سهولت مى توانى به عمل آورى، اگر در آن مسامحه نكردى آن را بجا آوردى، هم چنين بر قوت تو مى افزايد، بلكه زياده؛ زيرا كه فرمود:

تو يك وجب بيا، من يك ذراع و اگر نه مسامحه كردى آن مقدار قوتت هم در معرض زوال است.

مثلًا شب را تا صبح خوابيدى، بناى بيدارى داشتى نشد، حالا كه اول صبح است، تا ملتفت شدى پاشو، بين الطلوعين را بيدار بودن اين خودش هم فيض عليحده و توفيقى است از جانب حضرت اللّه جل جلاله، اين را به مسامحه بر خودت تفويت مكن، به شيطان گوش مده كه مى گويد: حالا به وقت نماز صبح زياد است، قدرى بخواب، غرض او معلوم است.

و هم چنين در مجلسى نشستى، خيلى لغو و بيهوده گفتى، دلت سياه شد، اما مى توانى نيم ساعت زودتر پاشوى به تدبير و حيل، پس اين نيم ساعت را از دست مده، پاشو برو و مگو چه فايده دارد، من از صبح به خرابى مشغولم، باز مى توانى به اين جزئى، خيلى كارها را پيش ببرى انشاء اللّه تعالى.

پس بر شيخ احمد لازم آمد، عمل كردن به اين ترتيب كه مى نويسم:

اولًا، هر كارى دارد، بايد اوقات خود را ضايع نكند، بعضى از وقت او مهمل در برود، بايد براى هر چيزى وقتى قرار دهد، اوقات او منقسم گردد. وقتى را بايد وقت عبادت قرار دهد، هيچ كارى در آن وقت غير عبادت نكند، وقتى را وقت كسب و تحصيل معاش خود قرار دهد، وقتى را رسيدگى به امور اهل و عيال خود، وقتى را براى خور و خواب خود قرار دهد، ترتيب اين ها را بهم نزند، تا همه اوقات او ضايع گردد.

مهما امكن، اول شب را وقت خواب قرار دهد، بى خود ننشيند آخر شب از او فوت شود و متذكراً او را خواب ببرد، با طهارت بخوابد، ادعيه مأثوره را بخواند، خصوص تسبيح حضرت صديقه طاهره عليها السلام را و در سيرى شكم هيچ وقت خود را جنب نكند و پيش از صبح بيدار شود، تا بيدار شد سجده شكر بجا آورد، اگر خودش هم بيدار نمى شود، اسباب بيدارى فراهم بياورد.

بعد از بيدار شدن، به اطراف آسمان نگاه كرده، به تأمل چند آيه مباركه كه اول آن ها:

[إِنَّ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ] وآخر آن [إِنَّكَ لا تُخْلِفُ الْمِيعادَ]  را بخواند بعد تطهير كرده، وضو گرفته، مسواك نموده و عطرى استعمال كرده، سر سجاده خود بنشيند دعاى: «الهي غارَتِ النُّجُومُ سَمائَكَ» را بخواند.

پس شروع به نماز شب نماى، به آن ترتيب كه فقها رضوان اللّه عليهم نوشته اند:

مثل شيخ بهايى عليه الرحمه در «مفتاح الفلاح» و ديگران در «مصابيح» و غيرهما، به مقدار وقتش ملاحظه عمل و تفصيل و اختيار آن را بنمايد.

الحاصل: تا اول آفتاب را وقت عبادت قرار دهد، هيچ شغلى بجا نياورد غير از عبادت، كارهاى ديگر را به آن وقت نيندازد، همه را در اذكار و اوراد مشروعه مشغول باشد، اگر هنوز اهل فكر نشده باشد و اما اگر مرورش به ساحت فكر افتاده، هر رشته فكرى كه در دست داشته در خلال اين اوقات اعمال نمايد، اگر ديد فكر جامد است، آن را ول كرده پى ذكر برود و ملاحظه نمايد هر عملى را كه بيشتر در وى تأثير دارد، آن را بر همه اوراد مقدم دارد، چه قرائت قرآن، چه مناجات، چه ذكر، چه نماز، چه سجده.

بارى بعد از آن ترتيبات، امور خانه را دستور داده به مقدار ضرورت با اهل خانه محشور شده، به بازار برود و هر كس را كه ديد غير از سلام چيزى نگويد، مشغول ذكر خودش باشد، تا وارد بازار شود، ذكر مخصوصى در ورود به بازار وارد شده آن را بخواند، بساط خود را پهن نمايد، متذكراً به كار خود مشغول باشد.

ذكر كردن در بازار ثواب خيلى دارد، شخص ذاكر در بازار به منزله چراغى است در خانه ظلمانى، خود را بى خود در امور دنيويه مردم داخل نكند.

اگر منكرى ديد از كسى به طريق خوش اگر بتواند، آن را رفع كند و اما اگر ديد تأثير نخواهد كرد، يا با گفتن بدتر مى كنند نبايد دست بزند، كار نداشته باشد و اوقات مخصوصه نماز را مراعات نمايد.

ومهما امكن، غالباً با طهارت باشد، بعد از نماز صبح صد مرتبه استغفار و صد مرتبه كلمه توحيد و يازده مرتبه سوره توحيد و صد مرتبه: «اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ» را ترك نكند و استغفارات خاصه بعد از نماز عصر را بخواند، با ده مرتبه سوره قدر، ومهما امكن، روزه را ترك نكند، خصوص سه روز از هر ماه را كه پنج شنبه اول و آخر و چهارشنبه وسط هر ماه است، اگر مزاج او مساعد باشد و الّا مراعات مزاج اولى است؛ زيرا كه بدن مركوب انسان است، اگر صدمه خورد از پا مى افتد و لذا نبايد خيلى هم به هواى آن بچرخد، تا اين كه ياغى شود كه او را ديگر اطاعت نكند:

خَيْرُ الْأُمُورِ أوْسَطُها .

بهترين كارها، طريق اعتدال به دور از افراط و تفريط است.

در همه چيز جارى است، افراط و تفريط هيچ كدام صحيح نيست، در هيچ مرتبه، اين است كه فرموده اند:

عَلَيْكَ بِالْحَسَنَةِ بَيْنَ السَّيِّئَتَيْنِ .

بر تو باد به كارى نيك بين دو گناهى كه از تو سرزده است.

و در هر وقت از شب كه بتواند خوب است كه يك سجده طولانى هم بجا بياورد، به قدرى كه بدن خسته شود و ذكر مبارك آن را هم «سُبْحانَ رَبِّيَ الْأَعلى وَبِحَمْدِهِ». قرار دهد و مهما امكن، هر چه مى خواند بايد با قلب حاضر باشد، حواسش جاى ديگر نباشد و مداومت هم بكند كه عمل ملكه و عادت او شود تا اين كه ترك نگردد.

فعلًا محل بيش از اين گنجايش ندارد، اين چند كلمه بر سبيل اختصار قلمى گرديد و اگر مطالبى ديگر هم لازم شد، شايد بعداً نوشته شود إن شاء اللّه تعالى.

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه