قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

راه محافظت از مال‏

 

منابع مقاله:

کتاب   : تفسير حكيم جلد پنجم

نوشته : حضرت آیت الله حسین انصاریان

 

حضرت عسگرى (ع) از پدرانش از موسى بن جعفر روايت ميكند كه حضرت صادق همراه گروهى در راهى بودند كه با آن گروه اموالى بود، گفته شد دزدانى مسلح در اين راهاند، كه جلوى مردم را ميگيرند و اموالشان را ميبرند، همه همراهان امام از ترس به لرزه افتادند، حضرت به آنان فرمود:

شما را چه ميشود؟ گفتند: اموالى داريم كه ميترسيم دزدان مسلح از ما بگيرند، آيا اين اموال را از ما قبول ميكنى كه نزد شما باشد، شايد بدانند مربوط به شماست دست از آن بردارند، حضرت فرمود شايد آنان غير مرا هدف نداشته باشند، و امكان دارد اموال شما در نزد من در معرض تلف قرار گيرد، گفتند: پس چه كنيم آيا آنها ار زير خاك پنهان نمائيم؟ حضرت فرمود: پنهان كردنش زير خاك بدتر ازاين است كه دست دزدان بيفتد، و چه بسا بيگانهاى به آن دست يابد و همه آنها را ببرد و شما به اموالتان نرسيد، گفتند چه كنيم، فرمود: آن را به كسى بسپاريد كه حفظش ميكند، و خطر را از آن دور مينمايد، و رشدش ميدهد، و هر واحدى از آن را از دنيا و هرچه در آن است بزرگتر ميكند، سپس به شما باز ميگرداند، و بر شما بيش از آنچه به آن نيازمنديد ميافزايد، گفتند او كيست؟ فرمود: رب العالمين، گفتند چگونه به او بسپاريم؟ فرمود: به تهيدستان و فقيران مسلمان صدقه دهيد، گفتند: اكنون كه نيازمندن مسلمان نزد ما نيستند، حضرت فرمود: ثلث آن را نيت كنيد به تهيدستان دهيد تا خدا دو سوم بقيه را از شر آنان كه از ايشان ميترسيد حفظ كند، گفتند: نيت كرديم، حضرت فرمود: شما در امان خدا هستيد به حركت خود ادمه دهيد.

قافله حركت كرد، دزدان مسلح در برابر قافله ظاهر شدند، همه به ترس افتادند، امام فرمود چرا ميترسيد شما در امان خدا هستيد، دزدان پيش آمدند و پياده شدند و دست حضرت صادق را بوسيدند و گفتند شب گذشته پيامبر را خواب ديديم، به ما فرمان داد خود را به تو معرفى كنيم، ما در محضر شما هستيم و در كنار شما و قافلهايم تا دشمنان و دزدان را از آنان برانيم، حضرت فرمود نيازى به شما نيست آن كه شر شما را از ما برطرف كرد، شر ديگران را نيز برطرف ميكند.

قافله به سلامت راه را طى كرد، و ثلث مال را صدقه داد، در تجارتشان سود فراوان بردند، به هر درهمى ده درهم نصيب آنان شد، و گفتند: چه بسيار بود بركت وجود حضرت صادق (ع) حضرت فرمود: شما به بركت معامله با خدا پى برديد، پس بر داد و ستد با خدا ادامه دهيد. «1»

 

فرمان كريمانه حضرت رضا به حضرت جواد (عليهما السلام)

بزنطى ميگويد: نامه حضرت را به حضرت جواد به اين مضمون خواندم: اى اباجعفر به من خبر رسيده كه وقتى براى بيرون رفتن از خانه سوار مركب ميشوى، غلامان تو را از درب كوچك خانه بيرون ميبرند، اين كار نتيجه بخل آنان است كه از جانب تو خيرى به كسى نرسد، به حقى كه بر تو دارم از تو ميخواهم كه بيرون رفتن و ورودت جز از درب بزرگ خانه نباشد، و چون براى بيرون رفتن سوار ميشوى با خود درهم نقره و دينار طلا بردار، آنگاه هيچ سائلى را محروم مكن، اگر عموهايت از تو درخواست داشتند كه به آنان نيكى كنى كمتر از پنجاه دينار طلا به آنان مده، و افزون تر هم به اختيار خود توست، و اگر عمه هايت از تو درخواست عطا داشتند كمتر ازبيست و پنج دينار طلا به آنان مده، پرداخت بيشتر باز به اختيار توست، من ميخواهم خداوند با انجام اين بخشش تو را به مرتبه بلندى برساند، انفاق كن كه خدا عنايت ميكند، تنگدستى را بر صاحب عرش مترس. «2» امام صادق (ع) از حضرت باقر و حضرت باقر از رسول خدا روايت ميكند:

«ان الصدقة تزيد صاحبها كثرة فتصدقوا يرحمكم الله، وان التواضع يزيد صاحبه رفعة فتواضعوا يرحمكم الله، وان العفو يزيد صاحبه عزا فاعفوا يعزكم الله:» «3»

صدقه به ثروت صاحبش ميافزايد، پس صدقه دهيد خدا شما را مورد رحمت قرار دهد، و فروتنى به صاحبش سربلندى و رفعت ميافزايد، پس فروتنى كنيد خدا شما را رحمت نمايد، و گذشت به عزت صاحبش ميافزايد، پس گذشت كنيد تا خدا شما را عزت دهد.

اميرمؤمنان از رسول خدا روايت ميكند:

«كل معروف صدقة الى غنى او فقير، فتصدقوا ولو بشق تمرة، واتقوا النار ولوبشق التمرة، فان الله عزوجل يربيها لصاحبها كما يربى احدكم فلوه او فصيله حتى يوفيه اياها يوم القيامة، حتى يكون اعظم من الجبل العظيم:» «4»

هر كار نيكى نسبت به غنى يا فقير صدقه است، پس صدقه دهيد گر چه به نصف خرما باشد، و خود را گرچه به نصف خرما باشد از آتش دوزخ حفظ كنيد، خداوند صدقه را رشد ميدهد چنان كه يكى از شما كره اسب يا شتر بچه را رشد ميدهد، شما صدقه رشد داده را در روز قيامت دريافت ميكنيد تا جائى كه از كوه بزرگ بزرگ تر است.

 

خير در برابر خير

از حضرت رضا (ع) روايت شده: در بنى اسرائيل قحطى شديد پى در پى اتفاق افتاد، زنى بيش از يك لقمه نان نداشت، آن را در دهان گذاشت تا بخورد، فقيرى فرياد زد اى كنيز خدا واى از گرسنگى، زن گفت در چنين زمان سختى صدقه دادن رواست، لقمه را از دهان بيرون آورد و به فقير داد، زن فرزندى كوچك داشت كه در صحرا هيزم جمع ميكرد، گرگى رسيد و طفل صغير را با خود برداشت و برد، مادر به دنبال گرگ دويد، خداوند جبرئيل را مأمور نجات طفل فرمود، جبرئيل پسر بچه را از دهان گرگ گرفت و به سوى مادرش انداخت و به مادر گفت: اى كنيز خدا از نجات فرزندت راضى شدى، لقمهاى در برابر لقمه اى. «5»

 

پی نوشت ها:

 

______________________________

(1)- عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 4.

(2)- عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 8 بحار، ج 96، ص 121.

(3)- امالى طوسى، ج 1، ص 14.

(4)- بحار، ج 96، ص 122.

(5)- ثواب الاعمال 126.

 

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه