قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

حسد در كلام راوندى‏

 

منابع مقاله:

کتاب : تفسير و شرح صحيفه سجاديه جلد ششم

نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان

 

راوندى در «شرح شهاب» آورده است:

«حسد داراى تأثيرى كارساز و نيرومندى در طرز نگرش روانى انسان است. چون حسود از ديدگاه روانى خاصّ به خودش خواهان زوال نعمت از محسود و در آرزوى آن مى باشد، به همين جهت اين حالت روانى او، وى را بر آن مى دارد كه كشتن او و يا از ميان بردن مال و ثروتش و يا تباه كردن زندگانيش را آهنگ نمايد. گويا او مى كوشد كه سرنوشت ديگران را مغلوب خواسته هاى اعوجاج آميز خود سازد، چون خداوند متعال خير و نعمت را براى فردى كه محسود است مقدّر فرموده است، ولى حسود در جهت از ميان بردن آنها كوشش خود را به كار مى اندازد.

فردى كه مبتلاى به بيمارى حسد است همواره با زبان خود مكنونات قلبى خويش را اظهار مى كند تا سرانجام به انحراف از راه راست كشانده مى شود.

نتيجه و آثار عملى آن ايذاى ديگران و دست يازى و يورش بر كسانى است كه مشمول نوعى از نعمت و احسان پروردگار هستند، چنانكه برادران يوسف با يوسف همين رفتار را در پيش گرفته بودند.

إذا قالُوا لَيُوسُفُ وَ أخُوهُ أحَبُّ إلى أبينا مِنّا وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ إنَّ أبانا لَفى ضَلالٍ مُبينٍ* اقْتُلُوا يُوسُفَ أوِاطْرَحُوهُ أرْضاً يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أبيكُمْ وَ تَكُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْماً صالِحينَ» «1»

[ياد كن ] هنگامى را كه برادران گفتند: با اين كه ما گروهى نيرومنديم، يوسف و برادرش نزد پدرمان از ما محبوب ترند، و قطعاً پدرمان در اشتباه روشن و آشكارى است.* [يكى گفت:] يوسف را بكشيد و يا او را در سرزمين نامعلومى بيندازيد، تا توجه و محبت پدرتان فقط معطوف به شما شود. و پس از اين گناه [با بازگشت به خدا و عذرخواهى از پدر] مردمى شايسته خواهيد شد.

 

داستانى عجيب در حسد

حسد بيمارى مهلك و عجيبى است كه گاهى آتش اين بيمارى خودِ انسان را گرفته و به ديار عدم و نيستى و مرگ و هلاكت مى برد.

نويسنده كتاب «الضوء اللّامع» داستان عجيبى درباره حسد نوشته است:

«مردى كه معاصر با موسى الهادى بود و در بغداد مى زيست، نسبت به يكى از همسايگان خود حسد مى ورزيد و با تمام امكاناتش عليه او مى كوشيد، ولى نتوانست به او زيانى برساند. برده خردسالى را خريدارى كرد و او را تربيت نمود تا سرانجام پا به سنّ جوانى و رشد گذاشت. روزى به او دستور داد كه وى را روى پشت بام منزلِ حريف و موردِ حسدش به قتل رساند تا همسايه او را به جرم قتلش دستگير كرده و اعدام كنند.

كاردى تهيه كرده آن را تيز و بُرّان ساخت و در اختيار غلامش قرار داده و گواهينامه يا وصيت نامه اى را نوشت كه بر طبق آن، غلام مذكور پس از مرگش بايد آزاد شود و حدود يك ثلث از اموالش را به او بپردازند. اين فرد حسود شفاهاً نيز به غلام گفت: پس از كشتن من آزادى و به هر كجا كه دلت مى خواهد مى توانى مسافرت كنى.

مرد حسود غلام را پس از آن كه از چنين كارى سخت امتناع مى ورزيد وادار به اطاعت از فرمان خود ساخت. غلام به او مى گفت: من از خدا نسبت به جان تو بيمناك هستم، اى مولاى من! چرا براى كارى كه معلوم نيست بر وفق مرادت انجام گيرد جانت را به خطر مى اندازى؟ و بر فرض هم كه مطابق ميل تو، اين كار به ضرر همسايه ات تمام شود پس از مرگِ تو چه سودى عايد تو خواهد ساخت؟

مرد حسود نيمه هاى شب از بستر بيرون آمد و غلام را از خواب بيدار كرد. غلام با چهره اى سرشار از بيم و هراس از جا برخاست، چاقوى تيز را در اختيار غلام قرار داد و آرام آرام روى بام خانه همسايه رفتند، روى زمين خوابيد و بدنش را در برابر قبله قرار داد و به غلام گفت: زودتر كار را تمام كن.

غلام هم چاقو را به حلق او آشنا ساخته و رگ هاى گردن او را بريد و به بستر خود بازگشت و او را در حالى كه در خون خويش در مى غلطيد رها كرد.

بامدادان اهل منزل ديدند كه از پدر بچه ها خبرى نيست، سرانجام پس از تجسّس كافى بدن بى سر او را بر روى پشت بام همسايه يافتند و همسايه را دستگير كردند. اما وقتى براى موسى الهادى حقيقت قضيه مكشوف گرديد او را آزاد ساختند.» «2» حسد تا اين پايه در آدمى پيشروى مى كند كه انسان، خود را براى رسيدن به هدف خويش در حسد ورزيدن به كشتن مى دهد، علاوه بر آن كه خود مى خواهد با سرنوشت و تقدير الهى نيز به ستيز برخيزد.

منصور فقيه مى گويد:

ألا قُلْ لِمَنْ كانَ لى حاسِداً

 

أتَدْرى عَلى مَنْ أسَأْتَ الأْدَبْ

أسَأْتَ عَلَى اللَّهِ فى فِعْلِهِ

 

إذا أنْتَ لَمْ تَرْضَ لى ما وَهَبْ

جَزاؤُكَ مِنْهُ الزّياداتُ لى

 

وَ أنْ لاتَنالَ الَّذى تَطْلُبُ «3»

     

هان، به كسى كه نسبت به من حسد مى ورزد بگو، آيا مى دانى به چه كسى اسائه ادب مى كنى؟ به حضرت حق در كارهايش اسائه ادب مى نمايى، آنگاه كه از بخشش او نسبت به من احساس بى تابى و اظهار نارضايى مى نمايى.

جزا و عوائد تو از رهگذر حسد اين است كه بر پاداش من افزوده گردد و تو به مطلوب خويش دست نيابى.

چه خوب است انسان در همه امور، ديده از همه چيز برگيرد و جز به حضرت محبوب ننگرد، در اين صورت است كه درون و باطن و نفس و روان از آرامش عجيبى برخوردار مى شود و ديو رذيلت انسان را رها كرده و جاى خود را به فرشته فضيلت خواهد داد. آنان كه بدون او زندگى مى كنند، البته بايد دچار رذايل اخلاقى گردند و از پى آن گرفتار اضطراب و ناامنىِ درون شوند.

 

احكام حسادت

فقهاى بزرگ شيعه نسبت به حسود فتاواى جالبى دارند كه قسمتى از آن را مى خوانيد:

شيخ مفيد آن بزرگ مرد عالم اسلام مى فرمايد:

گواهى و شهادت فاسق و كينه دار و حسود پذيرفته نمى شود.

ابن ادريس در «سرائر» فرموده:

حسد، حرام و نگاهدارى خود از آن واجب است.

علّامه حلّى كه در علم و عمل وجودى كم نظير است مى فرمايد:

حسد حرام است و همچنين دشمنى مؤمن و آشكار كردن آن، دو برنامه اى است كه ثابت كننده بى عدالتى است.

محقّق در كتاب با عظمت «شرايع» مى فرمايد:

حسد گناه است و همچنين دشمنى مؤمن و آشكار ساختن آن فاسد كننده عدالت است.

شهيد اول در كتاب «دروس» در شماره گناهان كبيره كه منافى با عدالت است فرموده:

آشكار كردن حسد به مؤمن و دشمنى با او گناه كبيره است.

شهيد ثانى در «مسالك» فرموده:

بين فقهاى اسلام در حرام بودن حسد و دشمنى مؤمن مخالفى نيست و نهى از آن و وعده عذاب بر آن در اخبار فراوان است و هر دو از گناهان كبيره و فاسد كننده عدالتند، خواه تنها در دل نهان باشد و يا به وسيله دست و زبان آشكارش كنند.

آقا جمال خوانسارى در شرح اين جمله اميرالمؤمنين عليه السلام كه فرمود:

دورى كن از حسد؛ زيرا آن بدتر خصلتى و زشت تر خويى است و خوى شيطان است. «4» مى فرمايد:

حسد آن است كه كسى آرزو كند زوال نعمت ديگرى را مثل مال يا جاه يا علم و مانند آن، خواه بخواهد كه به او برسد يا نه و اين مذموم و حرام است.

از كسانى كه حرمت حسد را مسلّم دانسته محقّق مازندرانى در «شرح اصول كافى» است.

فاضل مقداد در «كشف اللّثام» فرموده:

حسد حرام است و چون امر نهانى است، تظاهر به آن ضرر رساننده به عدالت است. و از «مبسوط» شيخ طوسى نقل مى كند كه اگر حاسد حسادت خود را به سبّ و ستم آشكار كرد فاسق است.

علّامه مجلسى در «شرح كافى» و «بحار الأنوار» فرموده: مشهور فقها فرموده اند:

حسد حرام است مطلقاً، يعنى خواه آن را آشكار كند يا نكند و برخى از فقها به ملاحظه پاره اى از اخبار، آشكار كردن آن را حرام دانسته اند؛ تا اين كه گويد:

صرف نظر از آيات فراوان و اخبار متواتره كه در نكوهش و نهى از حسادت رسيده، عقل، به طور صريح به زشتى آن حكم مى كند؛ زيرا حسد خشم نمودن به قضاى خداست كه به زيادتى كه به برخى از بندگانش داده خشم مى كند و چه گناهى بالاتر از اين كه ناراحت و ناراضى شود از اين كه مسلمانى در راحتى است، در حالى كه راحتى او هيچ زيانى براى آن بدبخت ندارد. «5»

 

پی نوشت ها:

 

______________________________

(1)- يوسف (12): 8- 9.

(2)- سفينة البحار: 2/ 178؛ بحار الأنوار: 70/ 259، باب 259، ذيل حديث 31.

(3)- روانشناسى اسلامى: 249.

(4)- غرر الحكم: 300، حديث 6800؛ شرح آقاجمال بر غرر الحكم: 2/ 293، حديث 2653.

 (5)- قلب سليم: 680.

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه