قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

كم صبرى‏

 

منابع مقاله:

کتاب : تفسير و شرح صحيفه سجاديه جلد ششم

نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان

 

بى صبرى و كم صبرى، ضعف در بردبارى از رذايل اخلاقى و امور شيطانى است. كم صبرى و بى صبرى عامل شكست انسان در برابر حوادث مادّى و معنوى است. مردم بى صبر و كم صبر، از عنايت و محبت و عطوفت حضرت ربّ العزّه محرومند.

از مفهوم آيات قرآن و روايات استفاده مى شود كه خداوند عزيز، مردم بى صبر و ضعيف الاراده را دوست ندارد. در اين مسأله ترديدى نيست كه انسان از ولادت تا مرگ در معرض انواع حوادث و بلاها و طوفان ها و مصايب مادّى و معنوى است.

صبر و استقامت آدمى را در حوادث، آبديده تر و باعث نيرومندتر شدن انسان در برابر دشمن است.

دشمن مادّى يا معنوى بر اثر استقامت و پايدارى انسان، از پيشرفت در هدف كه نابودى دنيا و آخرت آدمى است بازمى ماند و با تداوم صبر، در مقابل انسان از پا در آمده و ميدان را براى صابر خالى مى كند.

حمله دشمن به كشور و ملّت، حوادث طبيعى از قبيل زلزله، طوفان، سيل، مصايبى همچون مرگ اولاد، زن، قوم و خويش، حادثه ورشكستگى به خاطر نوسانات امور اقتصادى و از همه بدتر و سنگين تر، حادثه هواى نفس، همه و همه با نيروى صبر و استقامت به نفع انسان مى شود و آدمى از اين راه علاوه بر به دست آوردن پيروزى، مشمول عنايات خاصّه حضرت حق مى گردد.

 

صبر در قرآن

صبر و بردبارى و استقامت و ايستادگى نخستين نيرويى است كه خداوند مهربان در برابر آن وعده پيروزى داده است.

در آيه اى كوتاه و پرمعنا تمام عوامل پيروزى درج شده و هر مسلمانى را مى سزد كه آن را هميشه در خاطر محفوظ نگاهدارد.

يا أيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» «1»

اى اهل ايمان! [در برابر حوادث ] شكيبايى كنيد، و ديگران را هم به شكيبايى واداريد، و با يكديگر [چه در حال آسايش چه در بلا و گرفتارى ] پيوند و ارتباط برقرار كنيد و از خدا پروا نماييد تا رستگار شويد.

 

صبر و عوامل پيروزى

«بر اساس اين آيه شريفه اسباب پيروزى چهار چيز است:

بردبارى در امور فردى،

بردبارى دسته جمعى،

پاييدن، پرهيزكارى.

هنگامى كه قرآن مجيد به اين امور دستور مى دهد مؤمنان را خطاب مى كند؛ زيرا صفت ايمان مستلزم همين امور است و بايد پيروزى و رستگارى خود را در سايه كلمه و معناى ايمان اينچنين به دست آورد.

1- صبر يا بردبارى يك نيروى مثبت است كه به وسيله آن با عوامل ضعف و اضطراب مبارزه مى شود و مؤمن به همين نيروست كه راه خود را با كمال متانت و بردبارى در برابر مشكلات باز مى نمايد.

صبر هرگز معناى تن دادن به ناملايمات و سوختن و ساختن نيست و نه مى توان در رفع مشكلات منتظر قضا و قدر بود؛ زيرا منظور از قضا و قدر آن است كه به مقدّرات و احكام و نواميس الهى گردن نهيم.

مى دانيم كه احكام و نواميسى كه در آيات قرآنى بيان گرديده ما را در برابر وظايف و تكاليف عجيبى قرار مى دهد و با گردن نهادن در برابر اين احكام است كه انسان به نتايج مثبت و مطلوب مى رسد.

مثلًا در باب پيروزى بر انواع دشمنان چنين مقدّر گرديده كه آن را بايد از راه كوشش و استقامت به دست آورد. بنابراين آنان كه صبر را اعتقاد به قضا و قدر پندارى خود معنا مى كنند، خلاف معناى قضا و قدرى است كه حضرت حق آن را پذيرفته است.

قضا در اصطلاح قرآن به معناى حكم خدا و قَدَر در فرهنگ حق به معناى اندازه در امور است.

بايد مردم مؤمن و مسلمان به اين مطلب توجه پيدا كنند و قانون حضرت حق را در تأمين شرف زندگى و پيروزى و تكامل، يا انحطاط و پستى و سقوط دريابند و اين معناى صبر است.

2- بردبارى همگانى: كلمه مصابرت كه در آيه فوق آمده، معنايش تحمّل شدايد همگانى است كه بايد غول مشكلات جامعه را با استقامت و پيكار دسته جمعى به زانو درآورند. مردم همگى در برابر ظلم و زشتى ها، تجاوز و قلدرى ها و به خاطر اصلاح انحرافات ديگران و رفع نادانى و افكار ناپسند و گمراه اجتماع، بايد پايدار و استوار باشند و مبارزه كنند. اين معناى مصابرت يا صبر و بردبارى همگانى است.

3- پاييدن: مراقبت بر رخنه گاه دشمنان و پاييدن مرزها از اين كه مبادا راهى براى بيگانگان باز شود، همچنين مشق هاى نظامى و مجهّز ساختن مردم به دانش مفيد و اخلاق نيكو، همه مشمول كلمه مرابطت است كه در آيه عنوان شده آمده است.

آنگاه كه انسان رخنه گاه شرور و تمام اقسام بدى ها را سدّ كرد مى تواند فارغ البال راه كمال بپويد.

بنابراين، بردبارى فردى و همگانى، براى پيشگيرى از مشكلات وارده است، ولى مسأله آمادگى و پاييدن براى جلوگيرى از مشكلاتى است كه بروزش انتظار مى رود. ملاحظه كنيد كه هرگاه اين سه اصل مراعات شود اوضاع كنونى و آينده زندگى ملل اسلامى تا چه اندازه بهبودى مى پذيرد و هر لحظه پيشروى مى كند.

4- پرهيزكارى بايد در همه حال ملاك كار مردان با ايمان باشد تا كارهايى كه انجام مى دهند در پرتو اين اصل به نتيجه مطلوب و هدف قطعى خود برسد.

تقوا آدمى را در جميع احوال از بزهكارى و اخلال در انجام وظيفه مصون مى دارد و حالت تقوا كه مربوط به قلب و روح و نفس و باطن است، دستورها و شرايع الهى را آن چنانكه شايسته است به مرحله اجرا مى گذارد.

هان اى افراد با ايمان! مردمى كه به داشتن ايمانى راسخ دل خوش هستيد، اين است اسباب پيروزى كه در ضمن چهار اصل از طرف قرآن براى شما معرفى گرديده، اينك بايد دل هاى خود را سرشار از درك معانى آن كنيد و در مقام عمل برآييد.

وَ الْعَصْرِ* إنَّ الاْنْسانَ لَفى خُسْرٍ* إلَّا الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ» «2»

سوگند به عصر [ظهور پيامبر اسلام ]* بى ترديد انسان در زيان كارى بزرگى است؛* مگر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده اند و يكديگر را به حق توصيه نموده و به شكيبايى سفارش كرده اند.

بياييد دعوت خدا و پيامبر را به سوى آنچه كه مايه زندگى شماست بپذيريد» «3» «اصْبِرُوا»: نخستين ماده از چهار برنامه است كه ضامن سربلندى و پيروزى مسلمين است. استقامت و صبر و ايستادگى در برابر حوادث است كه در حقيقت ريشه اصلى هرگونه پيروزى مادى و معنوى را تشكيل مى دهد و هر چه درباره نقش و اهميّت آن در پيشرفت هاى فردى و اجتماعى گفته شود كم است، اين همان چيزى است كه حضرت مولا در كلمات قصارش آن را به منزله سر در برابر بدن معرفى كرده است:

فإنَّ الصَّبْرَ مِنَ الإْيْمانِ كَالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ. «4»

هر آينه نسبت صبر به ايمان مانند سر به بدن است.

صابِرُوا»: مصابره به معنى صبر و استقامت در برابر صبر و استقامت ديگران است. بنابراين، قرآن نخست به افراد با ايمان دستور استقامت مى دهد (كه هرگونه جهاد با نفس و مشكلات زندگى را شامل مى شود) و در مرحله دوم دستور به استقامت در برابر دشمن مى دهد و اين خود مى رساند كه تا ملّتى در جهاد با نفس و اصلاح نقاط ضعف درونى پيروز نشود، پيروزى او بر دشمن ممكن نيست و بيشتر شكست هاى ما در برابر دشمنان به خاطر شكست هايى است كه در جهاد با نفس و اصلاح نقاط ضعف خود، دامنگير ما شده است.

و از اين دستور «صابروا» استفاده مى شود كه هر قدر دشمن بر استقامت خود بيفزايد ما نيز بايد بر پايدارى و استقامت خود بيفزاييم.

رابِطُوا»: اين جمله از ماده ربط گرفته شده و آن در اصل به معنى بستن چيزى در مكانى است (مانند بستن اسب در يك محل) و به همين جهت به كاروانسراها «رباط» مى گويند. و ربط قلب به معنى آرامش دل و سكون خاطر است، گويا به محلى بسته شده است.

و «مرابطه» به معنى مراقبت از مرزها آمده است؛ زيرا سربازان و مَركب ها و وسايل جنگى را در آن محل نگاهدارى مى كنند.

اين جمله به مسلمانان دستور آماده باش در برابر دشمن و مراقبت دائم از مرزها و سرحدهاى كشورهاى اسلامى مى دهد تا هرگز گرفتار حملات غافلگيرانه دشمن نشوند و نيز به آنها دستور آماده باش و مراقبت هميشگى در برابر حملات شيطان و هوس هاى سركش مى دهد تا غافلگير نگردند، لذا در بعضى از روايات از اميرالمؤمنين عليه السلام اين جمله به معنى مواظبت و انتظار نمازها يكى بعد از ديگرى تفسير شده است؛ زيرا كسى كه با اين عبادت مستمر و پى در پى دل و جان خود را بيدار مى دارد همچون سربازى است كه در برابر دشمن حالت آماده باش به خود گرفته است.

خلاصه اين كه «مرابطه» معناى وسيعى دارد كه هرگونه آمادگى براى دفاع از خود و جامعه اسلامى را شامل مى شود. در فقه اسلامى نيز در باب جهاد بحثى تحت عنوان «مرابطه» يعنى آمادگى براى حفظ مرزها در برابر هجوم احتمالى دشمن ديده مى شود كه احكام خاصى براى آن بيان شده است.

در بعضى از روايات به علما و دانشمندان نيز مرابط گفته شده است.

امام صادق عليه السلام مى فرمايد:

عُلَماءُ شَيعَتِنا مُرابِطُونَ فِى الثَّغْرِ الَّذى يَلِى إبْليسَ وَ عَفاريتَهُ وَ يَمْنَعُونَهُم عَنِ الْخُرُوجِ عَلى ضُعَفاءِ شيعَتِنا، وَ عَنْ أنْ يَتَسَلَّطَ عَلَيْهِمْ إبْليسُ. «5»

دانشمندان پيروان ما همانند مرزدارانى هستند كه در برابر لشكر ابليس صف كشيده اند و از حمله كردن آنها به افرادى كه قدرت دفاع از خود ندارند جلوگيرى مى كنند.

در ذيل حديث مقام و موقعيت آنان برتر و بالاتر از افسران و مرزدارانى كه در برابر هجوم دشمنان اسلام پيكار مى كنند شمرده شده است و اين به خاطر آن است كه آنها نگهبانان عقايد و فرهنگ اسلامند، در حالى كه اينها حافظ مرزهاى جغرافيايى هستند، مسلّماً ملّتى كه مرزهاى عقيده اى و فرهنگى او مورد حملات دشمن قرار گيرد و نتواند به خوبى از آن دفاع كند در مدّت كوتاهى از نظر سياسى و نظامى نيز شكست خواهد خورد.

وَاتَّقُوا اللَّهَ»: بالأخره آخرين دستور كه همچون چترى بر همه دستورهاى سابق سايه مى افكند دستور به پرهيزكارى است و استقامت و مصابره و مرابطه بايد آميخته با تقوا و پرهيزكارى باشد و از هرگونه خودخواهى و رياكارى و اغراض شخصى به دور گردد.

لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون»: شما در سايه به كار بستن اين چهار دستور مى توانيد رستگار شويد و با تخلّف از آنها راهى به سوى رستگارى نخواهيد داشت.» «6»

كسى معنى بحر فهميده باشد

 

كه چون موج بر خويش پيچيده باشد

چو آيينه پر ساده است اين گلستان

 

خيال تو رنگى تراشيده باشد

كسى را رسد ناز مستى كه چون خط

 

به گِرد لب يار گرديده باشد

به گردون رسد پايه گِرد بادى

 

كه از خاكسارى گلى چيده باشد

طراوت در اين باغ رنگى ندارد

 

مگر انفعالى تراويده باشد

در اين ره شود پايمال حوادث

 

چو نقش قدم هر كه خوابيده باشد

به وحشت قناعت كن از عيش امكان

 

گل اين چمن دامنِ چيده باشد

     

ز گَردى كز اين دشت خيزد حذر كن

 

دل كس در اين پرده ناليده باشد

ندارم چو گل پاى سير بهارت

 

به رويم مگر رنگ گرديده باشد

جهان در تماشاگه عرض نازت

 

نگاهى در آيينه باليده باشد

بود گريه دزديدن چشم بيدل

 

چو زخمى كه او آب دزديده باشد

     

 

(بيدل دهلوى)

تفسير صبر در كلام علامه طباطبايى

قرآن مجيد در آيات كريمه اش مردم مؤمن را امر به صبر در برابر حوادث مى كند و پيروزى هاى مردم مؤمن و امم خداپرست گذشته را معلول صبر مى داند و براى صابران در راه خدا و در برابر طاعت و معصيت و مصيبت اجرها قائل است كه انسان از درك آن عاجز است.

وَ اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ انَّها لَكَبيرَةٌ إلّا عَلَى الْخاشِعينَ» «7»

از صبر و نماز [براى حل مشكلات خود و پاك ماندن از آلودگى ها و رسيدن به رحمت حق ] كمك بخواهيد و بى ترديد اين كار جز بر كسانى كه در برابر حق قلبى فروتن دارند دشوار و گران است.

صاحب «الميزان» در توضيح اين آيه مى فرمايد:

استعانت يعنى مدد جستن و آن در جايى است كه انسان به تنهايى نتواند از عهده مشكلات و حوادث برآيد و چون در واقع مددكارى جز خدا نيست بنابراين مدد و كمك در برابر مشكلات عبارت است از ثبات و مقاومت و اتصال و توجه به ذات مقدس پروردگار و اين همان صبر و نماز است و در حقيقت اين دو بهترين وسيله براى اين موضوعند؛ زيرا صبر و شكيبايى هر مشكل عظيمى را كوچك مى سازد و توجه به خدا و پناه بردن به او روح ايمان را در انسان بيدار مى كند و او را متوجّه مى سازد كه تكيه گاهى دارد بس محكم و وسيله اى دارد ناگسستنى.

 

آياتى ديگر در صبر

وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَى ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الأْمْوالِ وَ الأْنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصّابِرينَ* الَّذينَ إذا أصابَتْهُمْ مُصيبَةٌ قالُوا إنّا لِلَّهِ و انّا إلَيْهِ راجِعُونَ* اولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ اولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ» «8»

و بى ترديد شما را به چيزى اندك از ترس و گرسنگى و كاهش بخشى از اموال و كسان و محصولات [نباتى يا ثمرات باغ زندگى از زن و فرزند] آزمايش مى كنيم. و صبركنندگان را بشارت ده.* همان كسانى كه چون بلا و آسيبى به آنان رسد گويند: ما مملوك خداييم و يقيناً به سوى او بازمى گرديم.* آنانند كه درودها و رحمتى از سوى پروردگارشان بر آنان است و آنانند كه هدايت يافته اند.

وَ تَمَّتْ كَلَمِةُ رَبِّكَ الْحُسْنى عَلى بَنى إسْرائيلَ بِما صَبَرُوا» «9»

و وعده نيكوتر و زيباتر پروردگارت بر بنى اسرائيل به [پاداش ] صبرى كه [بر سختى ها و بلاها] كردند تحقّق يافت.

وَ اصْبِرُوا إنَّ اللَّهَ مَعَ الصّابِرينَ» «10»

و شكيبايى ورزيد؛ زيرا خدا با شكيبايان است.

وَ اتَّبِعْ ما يُوحى إلَيْكَ وَاصْبِرْ حَتَّى يَحْكُمَ اللَّهُ وَ هُوَ خَيْرُ الْحاكِمينَ» «1

و از آنچه به سويت وحى مى شود، پيروى كن و [در برابر پيشامدها و تكذيب منكران ] شكيبا باش تا خدا [ميان تو و مخالفانت ] داورى كند؛ و او بهترين داوران است.

وَاصْبِرْ فَإنَّ اللَّهَ لايُضيعُ أجْرَ الْمُحْسِنينَ» «12»

و شكيبايى كن كه يقيناً خدا پاداش نيكوكاران را تباه نمى كند.

إنَّهُ مَنْ يَتَّقِ وَ يَصْبِرْ فَإنَّ اللَّهَ لايُضيعُ الْمُحْسِنينَ» «13»

بى ترديد هر كس پرهيزكارى كند و شكيبايى ورزد، [پاداش شايسته مى يابد]؛ زيرا خدا پاداش نيكوكاران را تباه نمى كند.

وَ الَّذينَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ أقامُوا الصَّلاةَ وَ أنْفَقُوا مِمّا رَزَقْناهُمْ سِرّاً وَ عَلانِيَةً وَ يَدْرَؤُونَ بِالحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ اولئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدّارِ» «14»

و براى به دست آوردن خشنودى پروردگارشان [در برابر گناهان و انجام وظايف و حوادث ] شكيبايى ورزيدند، و نماز را بر پا داشتند، و بخشى از آنچه را روزى آنان كرديم در نهان و آشكار انفاق نمودند، و همواره با نيكىِ [عبادت ] زشتى و پليدى [گناه ] را دفع مى كنند [و با خوبى هاى خود نسبت به مردم، بدى هاى آنان را نسبت به خود برطرف مى نمايند]، اينانند كه فرجام نيك آن سراى، ويژه آنان است.

وَالَّذينَ هاجَرُوا فِى اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِى الدُّنْيا حَسَنَةً وَ لَأَجْرُ الآْخِرَةِ أكْبَرُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ* الَّذينَ صَبَرُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ» «15»

و آنان كه پس از ستم ديدنشان براى به دست آوردن خشنودى خدا هجرت كردند، يقيناً آنان را در اين دنيا در جايگاه و مكانى نيكو جاى دهيم، و قطعاً پاداش آخرت بهتر و برتر است، اگر مى دانستند [كه داراى چه كميّت و كيفيتى است.]* همانان كه [در برابر مصايب و حوادث و آزار ديدن از ديگران ] صبر كردند و فقط بر پروردگارشان توكّل مى كنند.

ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَاللَّهِ باقٍ وَ لَنَجْزِيَنَّ الَّذينَ صَبَرُوا أجْرَهُمْ بِأحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ» «16»

آنچه [از ثروت و مال ] نزد شماست، فانى مى شود و آنچه [از پاداش و ثواب ] نزد خداست، باقى مى ماند، و قطعاً آنان كه [براى دينشان ] شكيبايى ورزيدند، پاداششان را بر پايه بهترين عملى كه همواره انجام مى داده اند، مى دهيم.

إنَّهُ كانَ فَريقٌ مِنْ عِبادى يَقُولُونَ رَبَّنا آمَنّا فَاغْفِرْلَنا وَارْحَمْنا وَ أنْتَ خَيْرُ الرّاحِمينَ* فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِيّاً حَتّى أنْسَوْكُمْ ذِكْرِى وَ كُنْتُمْ مِنْهُمْ تَضْحَكُونَ* إنّى جَزَيْتُهُمُ الْيَوْمَ بِما صَبَرُوا أنَّهُمْ هُمُ الْفائِزُونَ» «17»

[به ياد داريد كه ] گروهى از بندگان من بودند كه مى گفتند: پروردگارا! ما ايمان آورديم، پس ما را بيامرز و به ما رحم كن كه تو بهترين رحم كنندگانى.

* ولى شما آنان را به مسخره گرفتيد، تا [دل مشغولى شما به مسخره آنان ] ياد مرا از خاطرتان برد، و شما همواره به [ايمان، عمل و دعاهاى ] آنان مى خنديديد!!* من امروز آنان را در برابر صبرى كه [نسبت به مسخره و خنده شما] كردند پاداش دادم كه همه آنان كاميابند.

وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَنُبَوِّئَنَّهُمْ مِنَ الْجَنَّةِ غُرَفاً تَجْرى مِنْ تَحْتِهَا الأْنْهارُ خالِدينَ فيها نِعْمَ أجْرُ الْعامِلينَ* الَّذينَ صَبَرُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ» «18»

و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده اند حتماً آنان را در قصرهايى رفيع و با ارزش از بهشت كه از زيرِ [درختانِ ] آن نهرها جارى است، جاى خواهيم داد، در آن جا جاودانه اند؛ چه نيكوست پاداش عمل كنندگان.* همانان كه [براى حفظ ايمان، اخلاق و عمل صالح ] شكيبايى ورزيدند و همواره بر پروردگارشان توكّل مى كنند.

فَاصْبِرْ إنَّ وَعْدَاللَّهِ حَقٌّ وَ لا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذينَ لا يُوقِنُونَ» «19»

پس [بر آزار و ياوه گويى اين تيره بختان ] شكيبايى كن كه يقيناً وعده خدا [در مورد يارى و پيروزى تو] حق است، و مبادا آنان كه يقين [به وعده هاى حق و برپا شدن قيامت ] ندارند تو را به ناشكيبايى و سبك سارى وادارند.

قُل يا عِبادِ الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّكُمْ لِلَّذينَ أحْسَنُوا فى هذِهِ الدُّنْيا حَسَنَةٌ وَ أرْضُ اللَّهِ واسِعَةٌ إنَّما يُوَفَّى الصّابِرُونَ أجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسابٍ» «20»

بگو: اى بندگان مؤمنم! از پروردگارتان پروا كنيد. براى كسانى كه در اين دنيا اعمال شايسته انجام داده اند، پاداش نيكى است و زمين خدا گسترده است [بر شماست از سرزمينى كه دچار مضيقه دينى هستيد به سرزمينى ديگر مهاجرت كنيد]. فقط شكيبايان پاداششان را كامل و بدون حساب دريافت خواهند كرد.

وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَ حريراً» «21»

و آنان را براى اين كه [در برابر تكاليف دينى و حوادث روزگار] شكيبايى ورزيدند، بهشتى [عنبرسرشت ] و لباسى ابريشمين پاداش مى دهد.

الهى به مستان صهباى فيض

 

نهنگ آشنايان درياى فيض

به شادابى جام گوهر نثار

 

كه شبنم نگار گل است و بهار

به آزادى دست ساغر به دست

 

كه هرگز درِ فيض بر كس نبست

به سرگرمى پاى ميخانه سير

 

ز سوداى آن گنج ويرانه سير

به رخساره زرد ارباب درد

 

كه چون آفتاب است در زير گرد

به شب زنده داران ناموس دل

 

كه بر عرش بستند فانوس دل

     

چو اعرابيم گويى و آب شور

 

كه در يوزه دارم شراب طهور

لبم را به يك قطره شرمنده كن

 

به يك جرعه خميازه ام خنده كن

     

 

پی نوشت ها:

 

______________________________

(1)- آل عمران (3): 200.

(2)- عصر (103): 1-/ 3.

(3)- سيرى در تعاليم اسلامى: 286.

(4)- نهج البلاغه: حكمت 82؛ بحار الأنوار: 64/ 232، باب 12، ذيل حديث 47.

(5)- الاحتجاج: 2/ 385؛ تفسير الامام العسكرى عليه السلام: 343، حديث 221.

(6)- تفسير نمونه: 3/ 268: ذيل آيه 200 سوره آل عمران. (7)- بقره (2): 45.

(8)- بقره (2): 155- 157.

(9)- اعراف (7): 137.

(10)- انفال (8): 46.

(11)- يونس (10): 109.

(21)- هود (11): 115.

(31)- يوسف (12): 90.

(14)- رعد (13): 22.

(15)- نحل (16): 41- 42.

(16)- نحل (16): 96.

(17)- مؤمنون (23): 109- 111.

(18)- عنكبوت (29): 58- 59.

(19)- روم (30): 60.

(20)- زمر (39): 10.

(21)- انسان (76): 12.

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه