خودشناسى ، نگهدارنده انسان در قلب فساد
من با دانشجوى درس خوانده ايتاليايى در شهر لندن بحث داشتم . واقعاً با سواد بود كه در دانشگاه هاى مهم انگليس قبول شده بود . دو منطقه در انگليس دانشگاههاى مهمى دارند ؛ يكى آكسفورد است و ديگرى كمبريج . هر دو اساتيد مهمى دارند .
از كمبريج سخن به ميان آمد ، داستانى كه در اين شهر براى من اتفاق افتاد را براى شما نقل مى كنم . ساعت ده صبح روز يكشنبه ، روز تعطيل اروپا ، من با دو نفر از دوستان خوبم كه از ايران آمده بودند ، براى بازديد محلى ، وارد شهر كمبريج شديم . در شهر كمبريج اين دو دوست من با تلفن سراغ يكى از مشهورترين اساتيد دانشگاههاى شهر كمبريج را گرفتند .
اين استاد كسى بود كه در كنفرانس هاى علمى مهم جهان چند بار دعوت شده بود . چهره معروف علمى در انگلستان و مقيم كمبريج و استاد ممتاز دانشگاه بود . او را پيدا كرديم و ما سه نفر نزد او رفتيم . ساعتى را كه براى ملاقات انتخاب كرده بودند ، به وقت ما نيم ساعت به اذان ظهر بود .
وارد منزل او شديم . استاد در كتابخانه بود . كتابخانه ايشان نيز خيلى بزرگ بود و انواع كتابهاى علمى به چند زبان دنيا در آنجا بود . از ما خيلى استقبال كرد و حدود نيم ساعت كه شد ، آن استاد معروف جهانى انگليس در دانشگاه كمبريج ، از ما سه نفر پرسيد : شما اكنون نماز ظهر و عصر را مى خوانيد يا بعد ؟ گفتيم : بله ، اول وقت مى خوانيم . گفت : پس من براى نماز آماده هستم . ولى من در خانه نماز نمى خوانم ، اگر مايل هستيد ، به مسجد برويم .
به پسرش گفت : آقايان در ايران روى مهر سجده مى كنند ، شما براى آنها مهر آماده كن ، اگر نبود ، حصير بياور . به مسجد آمديم ، ديديم او پارچه اى سفيد روى سرش بست ، عبا پوشيد و جلو ايستاد و ما با او نماز جماعت خوانديم .
در كمبريج ، استاد دانشگاه هاى كمبريج ، به ما براى نماز تذكر داد و بعد در مسجد نماز خواند، اما جوانى كه عمرش را در كوچه بازارها ، پارك ها و كنار دوستان به بطالت مصرف مى كند و حاضر نيست دو ركعت نماز بخواند ، به دنبال نمك شناسى از خدا نيست ، روز قيامت براى بى نمازى دليلى دارد ؟
خودفراموشى ، پيش درآمدى بر فساد
اين جوان دانشگاهى ايتاليايى گفت : من به يك شرط حاضرم با ايشان صحبت كنم . دوستم گفت : به چه شرطى ؟ گفت : من پول ندارم ، شما برويد براى من شيشه اى كونياك و دو بسته سيگار بخريد بياوريد كه اگر خسته شدم ، كونياك بخورم و سيگار بكشم ، بعد بحث را ادامه دهم .
دوست من گفت : سيگار عيبى ندارد ، ولى ما پول نداريم كه مشروب بخريم ؛ چون براى ما حرام بود . بالاخره او را حاضر كرد كه منهاى مشروب صحبت كنيم . فكر مى كنم دو ساعت شد ؛ چون آن دوست من بحث را ضبط مى كرد . عالى ترين مطالب انسانى را براى او مطرح كردم ، اما آخرين جوابى كه به من داد اين بود : مى دانى زندگى يعنى چه ؟ زندگى يعنى از هر چه خواستى لذت ببرى ؟ گفتم : بى قيد و شرط ؟ گفت : بله .
من به او گفتم : اين آزاديى كه تو در عمل مى گويى ، ممكن است در بعضى از موارد ايدز بگيريد . گفت : ما به آينده نبايد كارى داشته باشيم . من لذت را رها كنم كه در آينده ممكن است ايدز بگيرم ؟ من در اين دو ساعت نتوانستم با مسائل منطقى او را به خودش آگاه كنم .
خودفراموشى و خود را نشناختن ؛ يعنى كسى كه خود را نشناسد ، خدا را نمى شناسد . ولى كسى كه خود را مى شناسد و گذشته و آينده را نگاه مى كند ، مرده و زنده شدن امكان حتمى دارد ؛ زيرا ما يكبار مرده بوديم و زنده شديم ، اين شخص به مبدأ و معاد وصل مى شود و از پروردگار عالم مى گيرد و در دنيا و آخرت خرج مى كند تا هم دنيا و هم آخرت خوبى بسازد . هر مؤمنى همين گونه است .
آزادى مؤمن در دو دنيا
اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمايد : مؤمن دو زندگى خيلى خوب دارد ؛ يكى زندگى دنيا و ديگر زندگى آخرت . خانه ، همسر ، فرزند و ماشين دارد، اما وقتى خودش را بشناسد ، ديگر اسير هيچ چيزى نيست ؛ يعنى خدا و معاد شناس ، حركت مطلوب ، منطقى و بى اسارتى در زندگى دارد . نه اسير شكم است ، نه اسير شهوت ، اسكناس ، جاه و مقام . زندگى دنيا را راحت مى گذراند و از كنار حوادث نيز راحت رد مى شود .
بعد كه وارد عالم آخرت مى شود ، با كمال خوشى همراه است . قرآن ورود اين ها به عالم بعد را اين گونه توصيف مى كند :
» يَأَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ × ارْجِعِى إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً × فَادْخُلِى فِى عِبَدِى × وَ ادْخُلِى جَنَّتِى «(527)
فساد قانونى در اروپا
در انگليس ، دكترى از من سؤالى پرسيد ، گفت : رفيق من صراف است ، سؤالى كرده ، گفته : از شما اين سؤال شرعى را بپرسم و جواب را براى او ببرم . او پرسيده است : گناه خودكشى در اسلام چيست ؟ گفتم : خودكشى توبه ندارد . بعد از كشتن خود ، مستقيم به جهنم مى رود و ديگر نجات پيدا نمى كند .
گفت : امروز آن دوست صرافم به من مى گفت : ديروز دخترم با يكى از سياه پوستان آفريقايى داخل اتاق دخترم رفتند . وقتى در زدم و به دخترم گفتم : اين آقا كيست ؟ گفت : دوست من است و به تو ربطى ندارد .
گفتم : تا چه وقت مى خواهد اينجا باشد ؟ گفت : تا هر وقت بخواهم ، آمدم حرف بزنم ، گفت : اگر مزاحم ما شوى ، به پليس تلفن مى كنم ، بيايند تو را ببرند .
يعنى در اروپا قانون به نفع هر فسادگرى است . آن صراف گفته بود : من تمام آرزوهايم بر باد رفته است . فداى اسلام ، اى كاش ما دين اسلام را داشتيم و به آن عمل مى كرديم . مى خواهم خودم را بكشم و راحت شوم .
ولى مؤمن باعفت است و هيچ وقت به اين بلاها دچار نمى شود . كسى كه خود را نمى شناسد و از مايه خودشناسى بهره اى ندارد ، خدا و معاد را نيز نمى شناسد ؛ چون خدا و معاد را از درون خود بايد ببيند . چه كسى مرا آورده و به كجا مى روم؟ جهان آخرت را اين گونه مى يابد .
بوى بد اعمال در جهنم
در اتصال به مبدأ و معاد ، چه بهره هايى نصيب مؤمن مى شود ؟ قرآن را و روايات را ببينيد . در كتاب شريف »اصول كافى« از پيامبر صلى الله عليه وآله نقل مى كند : اهل جهنم به پروردگار مى گويند : ما مجبوريم تا آخر اهل جهنم باشيم ، به اين عذاب ، آتش و تاريكى رضايت داده ايم ، اما اين بوى بد را از جهنم بيرون ببر ؛ چون ما را بيچاره كرده است . اين بوى بد از اعمال خود آنان است ؛ يعنى اين بو از عذاب جهنم بدتر است .(528)
اكنون بينى بسيار خطرناك است، اما گذشته و عاقبت بينى بسيار منطقى است. درگذشته بينى انسان خدا را پيدا مى كند و در آينده بينى معاد را . از اين طرف عبدالله مى شود و از آن طرف معمار و سازنده آخرت .
توجه به گذشته و آينده بينى در قرآن
سوره عصر عجب سوره اى است . خيلى حرف دارد . من كتابى از يكى از دانشمندان دارم كه هزار و پانصد صفحه است و فقط در توضيح اين سوره است :
»بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ × وَ الْعَصْرِ × إِنَّ الْإِنسَنَ لَفِى خُسْرٍ «(529)
چه كسى ؟ اكنون بين، كسى كه توجهى به عاقبت كار خود ندارد:
» إِلَّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّلِحَتِ «(530)
آن كسى كه با گذشته بينى خدا را يافته و بت آينده بينى معاد را پيدا كرده است :
» وَ تَوَاصَوْاْ بِالْحَقِّ وَ تَوَاصَوْاْ بِالصَّبْرِ «(531)
دارد . ظرف اكنون را با حق ، صبر و عمل صالح پر مى كند . او هيچ ضررى نمى كند ، اما اكنون نگر ، دائم ضرر مى كند .
مى گويند: وجود مبارك امام عصر عليه السلام لحظه ظهورش را به اين شكل خبردار مى شود ، طبق رواياتى ايشان فرموده اند : پيراهن به غارت رفته جدم ابى عبدالله عليه السلام را كه اهل بيت عليهم السلام پس گرفتند ، نزد ما ائمه عليهم السلام است ، تا به دست منِ امام زمان عليه السلام رسيده است . آن پيراهن بالاى سر من آويخته است ، صبح و شب به آن نگاه مى كنم ، روزى كه ببينم از پيراهن خون تازه بيرون آمده ، روز ظهور من است .
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
پی نوشت ها:
527) فجر (30 - 27 : (89؛ »اى جان آرام گرفته و اطمينان يافته ! × به سوى پروردگارت در حالى كه از او خشنودى و او هم از تو خشنود است ، باز گرد . × پس در ميان بندگانم درآى × و در بهشتم وارد شو.«
528) الكافى: 44/1، باب استعمال العلم، حديث 1؛ »عَنِ النَّبِيِّ صلى الله عليه وآله أَنَّهُ قَالَ فِي كَلَامٍ لَهُ الْعُلَمَاءُ رَجُلَانِ رَجُلٌ عَالِمٌ آخِذٌ بِعِلْمِهِ فَهَذَا نَاجٍ وَ عَالِمٌ تَارِكٌ لِعِلْمِهِ فَهَذَا هَالِكٌ وَ إِنَّ أَهْلَ النَّارِ لَيَتَأَذَّوْنَ مِنْ رِيحِ الْعَالِمِ التَّارِكِ لِعِلْمِهِ وَ إِنَّ أَشَدَّ أَهْلِ النَّارِ نَدَامَةً وَ حَسْرَةً رَجُلٌ دَعَا عَبْداً إِلَى اللَّهِ فَاسْتَجَابَ لَهُ وَ قَبِلَ مِنْهُ فَأَطَاعَ اللَّهَ فَأَدْخَلَهُ اللَّهُ الْجَنَّةَ وَ أَدْخَلَ الدَّاعِيَ النَّارَ بِتَرْكِهِ عِلْمَهُ وَ اتِّبَاعِهِ الْهَوَى وَ طُولِ الْأَمَلِ أَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَى فَيَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ طُولُ الْأَمَلِ يُنْسِي الآْخِرَةَ.«
بحار الأنوار: 145/61، باب 3؛ »قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله فَلَقَدْ رَأَيْتُهُ فِي النَّارِ تُؤْذِي أَهْلَ النَّارِ رِيحُ قُصْبِه.«
عيون أخبار الرضا عليه السلام: 47/2، باب 31؛ »عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ عليهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله إِنَّ قَاتِلَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عليه السلام فِي تَابُوتٍ مِنْ نَارٍ عَلَيْهِ نِصْفُ عَذَابِ أَهْلِ الدُّنْيَا وَ قَدْ شُدَّ يَدَاهُ وَ رِجْلَاهُ بِسَلَاسِلَ مِنْ نَارٍ مُنَكَّسٌ فِي النَّارِ حَتَّى يَقَعَ فِي قَعْرِ جَهَنَّمَ وَ لَهُ رِيحٌ يَتَعَوَّذُ أَهْلُ النَّارِ إِلَى رَبِّهِمْ مِنْ شِدَّةِ نَتْنِهِ وَ هُوَ فِيهَا خَالِدٌ ذَائِقُ الْعَذَابِ الْأَلِيمِ مَعَ جَمِيعِ مَنْ شَايَعَ عَلَى قَتْلِهِ كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلَ اللَّهُ U عَلَيْهِمُ الْجُلُودَ غَيْرَهَا حَتَّى يَذُوقُوا الْعَذَابَ الْأَلِيمَ لا يُفَتَّرُ عَنْهُمْ سَاعَةً وَ يُسْقَوْنَ مِنْ حَمِيمِ جَهَنَّمَ فَالْوَيْلُ لَهُمْ مِنْ عَذَابِ النَّارِ.«
بحار الأنوار: 280/8، باب 24، حديث 1؛ ». . . وَ لَوْ أَنَّ سِرْبَالًا مِنْ سَرَابِيلِ أَهْلِ النَّارِ عُلِّقَ بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ لَمَاتَ أَهْلُ الدُّنْيَا مِنْ رِيحِه. . . .«
529) عصر (2 - 1 : (103؛ »سوگند به عصر ] ظهور پيامبر اسلام [ × ] كه [ بى ترديد انسان در زيان كارى بزرگى است.«
530) عصر (3 : (103؛مگر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده اند
531) عصر (3 : (103؛ »و يكديگر را به حق توصيه نموده و به شكيبايى سفارش كرده اند.«
منبع : پایگاه عرفان