شخصى بود كه در هشتاد سالگى از دنيا رفت . حدود شصت سال كار او ربا گرفتن بود و كار ديگرى نداشت . در ربا گرفتن نيز خيلى منظم بود . به هر كسى پول مى داد ، اسم و آدرس او را مى نوشت ، انواع ضمانت ها را مى گرفت ، وقتى پول ربا را مى گرفت ، در دفتر مى نوشت . آن را در صندوق مى گذاشت . بالاخره بعد از شصت سال نيز عمرش تمام شد و مرد .
دو پسر داشت كه با رباخوارى ، كاسبى و داد و ستد پدر موافق نبودند ، لذا زود ازدواج كردند و رفتند . وضع مالى متوسطى داشتند . بعد از مردن پدر ، پول سنگينى جمع شده بود ؛ چون رباخوار كه صدقه نداده ، صرف امور خيريه نيز نكرده بود ، بلكه پول ها را جمع كرده بود تا ثروت خيلى سنگينى شده بود .
پدر را دفن كردند و بعد از مراسم ختم ، تمام اين پول هاى مانده كه به اين دو پسر متدين مى رسيد ، چون با دين بودند و با ادب بار آمده بودند ، خيلى زود به سراغ صاحبان پول ها رفتند و پس دادند .
منبع : پایگاه عرفان