تفكر در زندگى، سرافرازى در آخرت
ديدگاه ابوذر به دنيا
تهران، مسجد حضرت امير رمضان 1383
الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين وصلّ على محمد و آله الطاهرين.
به محضر مبارك حضرت صادق عليه السلام عرضه داشتند : از ابوذر غفارى نقل مى كنند كه ايشان بين مردم سه مطلب را مى گفتند :
جمله اول: من مرگ را از زندگى بهتر مى خواهم ؛ يعنى مرگ نزد من از زندگى محبوب تر است .
جمله دوم: من بلا ، رنج ، مشكلات و مصيبت را از سلامتى و صحت بهتر مى پسندم.
جمله سوم: من تهيدستى و ندارى را از دارايى و ثروت بهتر مى خواهم . داستان اين سه مطلب چيست ؟
امام صادق عليه السلام اين سه مطلب را تأييد كردند كه ابوذر گفته است ، ولى فرمودند : برداشت و نظر شما و همچنين معنايى كه از اين سه جمله گرفته ايد ، هيچ ربطى به دنياى انديشه و تفكر ابوذر ندارد .(573)
ويژگى شخصيت ابوذر
امام صادق عليه السلام در مجلسى از ابوذر اين گونه تعريف كردند :
» كان اكثر عبادة ابى ذرّ التفكر و الاعتبار «(574)
بيشترين عبادت ابوذر انديشه ، تفكر و پند گرفتن از اين تفكر بوده است ؛ يعنى او هنرمندى بوده كه از همه چيز درس مى گرفته است .
عبرت آموزى از يك حيوان
به لقمان گفتند : معلم اين ادب و وقار شما چه كسى بوده است ؟ گفت : مردم سبك سر و بى ادب . گفتند : چگونه مى شود كه بى ادب ، معلم انسانى باشد كه اين همه مؤدب باشد ؟ لقمان در جواب گفت : من از بى ادبان هر چه ديدم ، ديدم به ضرر خود ، خانواده و وضع اجتماعى آنان است ، از اينرو من عقل به خرج دادم و زير بار حركات ضرر دار نرفتم .(575)
اين ها زيانها را تجربه كرده اند ، ما هم بايد تجربه كنيم ؟ زيرا پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله مى فرمايد:
مؤمن از يك سوراخ دوبار گزيده نمى شود .(576)
مى داند كسى كه بى احتياطى كرده ، ضرر كرده است ، از اينرو او ديگر آن بى احتياطى را تكرار نمى كند . مى فهمد كه كسى از اين مسير در چاه افتاده است ، مى گويد : من ديگر در چاه نمى افتم .
درسى از منبر مرحوم فقيه يزدى
به قصد ديدن و درس گرفتن از مردى خدايى كه ذكر خيرش را شنيده بودم به شهرى رفتم . به درب خانه ايشان رفتم . او مرا مى شناخت . من در محضر اين انسانهاى بزرگ هميشه سكوت مى كنم .
اين ها اخلاقى دارند كه كم صحبت مى كنند ، بايد شما بپرسيد تا بگويند ؛ چون مى دانند كه پيامبر صلى الله عليه وآله فرمودند : در قيامت اكثر اهل جهنم به واسطه زبان شان جهنمى شده اند .(577)
بدون اين كه من سؤالى كنم ، ايشان خودشان حرف را شروع كردند و گفتند : بيست و دو ساله بودم كه به زيارت حضرت رضا عليه السلام رفتم . زمانى بود كه از شهر ما تا مشهد چهار شبانه روز طول مى كشيد . در مسافرخانه اتاقى گرفتم و به زيارت رفتم . بعد از نماز مغرب و عشاء كه برمى گشتم ، در يكى از دالانهاى مسجد گوهرشاد ، در شبستان معروف به مرحوم آيت الله شيخ على اكبر نهاوندى ، چهره نورانيى را ديدم كه روى منبر بود و منبرش شلوغ بود .
به خادم گفتم : ايشان كيست ؟ گفت : ايشان شيخ غلامرضا فقيه يزدى(578) است . من اسم ايشان را شنيده بودم . خيلى خوشحال شدم كه خدا در اين سفر نعمت زيارت اين انسان والا را نصيب من كرده است .
باز بودن راه براى همه
من در دوره عمر خودم افرادى را ديده ام كه از زير گلو تا نوك پا خالكوبى كرده بودند ، ولى بعدها به چهره هاى باعظمت و اولياى خدا تبديل شده ، مستجاب الدعوة شدند . اين راه به روى همه باز است ؛ چون خدا بخيل نيست . خدا تمام اين مقامات انسانى را براى ما قرار داده است . ما بايد با پاكى ، عمل صالح و اخلاق حسنه به سوى اين مقامات حركت كنيم و به آن برسيم .
در تاريخ به قدرى اهل روستا را سراغ داريم كه حتى پدر و مادر آنها سواد نداشتند ، اما آنها به دنبال علم رفتند ، عارف ، مرجع ، حكيم و فيلسوف شدند .
ملاصدرا(579) كه در تمام كره زمين معروف است و چهارصد سال قبل در كهك قم زندگى مى كرده است ، نزديك به شصت جلد كتاب دارد كه از همه آنها مهمتر ، نه جلد كتاب »اسفار« است كه در بيش از سى مورد نظرياتى كه داده است ، بعدها با نظريات انيشتين(580) در آمريكا يكى در آمده است .
اگر بخواهيم بدانيم ملاصدرا كيست ، كتاب »دو فيلسوف شرق و غرب ، انيشتين و صدرالمتألهين شيرازى« كه نويسنده اش آقاى راشد بوده است را بخوانيد . حال فكر مى كنيد پدر ملاصدرا چه كاره بوده است ؟ در شيراز مغازه عتيقه فروشى داشته و جنس كهنه خريد و فروش مى كرده است . آن وقت فرزندش صدر المتألهين شده است .
ترفيع علمى و معنوى مرحوم نراقى و فرزندش
يا مرحوم ملا احمد(581) و ملا مهدى نراقى(582) كه در سيصد سال گذشته نظير ايشان كم آمده است . پدر ملا مهدى با آن عظمت علمى ، كارمند شهردارى نراق بوده است ، كه وقتى به او مى گويد : مى خواهم به اصفهان بروم تا علم و دانش كسب كنم ، او مى گويد : اگر مى خواهى بروى برو ، ولى من خرج تحصيل تو را ندارم . به اصفهان آمد و مدتى با پوست هندوانه و خربزه خوردن درس خواند تا ملا مهدى نراقى شد و پسرش نيز ملا احمد نراقى .
اما عده اى با سوزاندن سرمايه عظيم عمر و سوزاندن دل اين و آن و پايمال كردن حقوق انسانها ، مى خواهند به كجا برسند ؟
» كان اكثر عباده ابى ذرّ التفكر و الاعتبار «
بيشترين عبادت ابوذر انديشه و درس گرفتن بود .
درس گرفتن از عملكرد يك حيوان
ايشان مى گفت : وقتى گفتند ايشان شيخ غلامرضا فقيه است ، پاى منبر نشستم . به اين قسمت از منبر رسيدم كه بعد از ظهر روزى ، كاسبى يزدى آمد و گفت : شيخ غلامرضا ! دوستى كرمانى دارم كه با هم معامله داريم . امشب براى حسابرسى آمده است . آدم خوبى است ، دلم مى خواهد شام به خانه ما بيايى .
شب باران آمده بود و خيابان گلى شده بود . بعد از نماز مغرب و عشاء سوار الاغم شدم و طبق آدرس رفتم . وقتى وارد كوچه شدم ، چون زمين آب و گل بود ، پاى الاغ ما داخل گودال افتاد و الاغ و ما با هم به زمين خورديم . لباس و عمامه من گلى شد . به خانه برگشتيم و لباس ها را عوض كردم و دوباره پياده رفتم .
سال بعد آمد و گفت : امشب عروسى پسرم است . عروسى ها عروسى اسلامى بود . گفتم : مى آيم . هوا پر ستاره بود . بعد از نماز مغرب و عشاء سر كوچه كه رسيديم ، هر كارى كردم الاغ نرفت ، فكر كردم چرا نمى رود ؟ حادثه سال گذشته يادم افتاد .
بعد روى منبر گريه اش گرفت ، گفت : شما مردم چگونه هستيد ؟ چندبار ضرر گناه را چشيده ايد ، باز هم به دنبال گناه مى رويد ؟
پی نوشت ها:
573) مجموعة ورام: 15/2، الجزء الثاني؛ »و قيل لبعض الحكماء إن أبا ذر رحمه الله كان يقول الفقر أحب إلي من الغنى و السقم أحب إلي من الصحة و الموت أحب إلي من الحياة فقال رحم الله أبا ذر و لكني أقول من توكل على الله لم يحب أن يكون في حاله سوى حاله.«
شرح نهج البلاغه: 156/3، نبذ من كلام الحكماء في مدح القناعة؛ »قيل للحسن عليه السلام إن أبا ذر كان يقول الفقر أحب إلي من الغنى و السقم أحب إلي من الصحة فقال رحم الله أبا ذر أما أنا فأقول من اتكل إلى حسن الاختيار من الله لم يتمن أنه في غير الحال التي اختارها الله له لعمري يا ابن آدم الطير لا تأكل رغدا و لا تخبأ لغد و أنت تأكل رغدا و تخبأ لغد فالطير أحسن ظنا منك بالله U.»
574) الخصال: 42/1، حديث 33، وسائل الشيعه: 197/15، باب 5، حديث 20264؛ »عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ كَانَ أَكْثَرَ عِبَادَةِ أَبِي ذَرٍّ رَحِمَهُ اللَّهُ التَّفَكُّرُ وَ الِاعْتِبَارُ.«
575) ترجمه مصباح الشريعة: 442؛ »از لقمان پرسيدند كه: أدب را از كه آموختى؟ گفت: از بى ادبان، كه هر چه از ايشان صادر شد، نقيض او كردم و خلاف او را اختيار نمودم.«
576) مشكاةالأنوار: 319، الفصل السابع؛ الصراط المستقيم: 114/1، الفصل الأول؛ »قول النبي صلى الله عليه وآله لا يلدغ المؤمن من جحر مرتين.«
577) الكافى: 115/2، باب الصمت و حفظ اللسان، حديث 14؛ »جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه وآله فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْصِنِي فَقَالَ احْفَظْ لِسَانَكَ قَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْصِنِي قَالَ احْفَظْ لِسَانَكَ قَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْصِنِي قَالَ احْفَظْ لِسَانَكَ وَيْحَكَ وَ هَلْ يَكُبُّ النَّاسَ عَلَى مَنَاخِرِهِمْ فِي النَّارِ إِلَّا حَصَائِدُ أَلْسِنتِهِم.«
578) فهرس التراث: 357/2، غلام رضا اليزدي (1361 - 1295 ح(؛ »الشيخ غلام رضا بن الحاج إبراهيم اليزدي.قال العلامة أعلى الله مقامه: »عالم كامل و فاضل بارع، ولد في خراسان في سنة 1295 و تعلّم الأوليّات، و في سنة 1314 هاجر إلى أصفهان فقرأ فيها مقدمات العلوم، و في سنة 1319 هاجر إلى النجف الأشرف فحضر على الشيخ محمد كاظم الخراساني و السيد اليزدي و اختص بالميرزا محمد باقر الاصطهباناتي و سافر معه إلى شيراز، و في سنة 1325 هبط يزد فتزوّج و اشتغل بالوظائف الشرعية من آثاره: ترجمه نماز طبع في مطبعة گلبهار- يزد، سنة 1370 ه.«
579) شرح حال ايشان در كتاب ارزش عمر و راه هزينه آن، جلسه 15 آمده است.
580) اينشتين، آلبرت: فيزيك دان آلمانى )و. 1879 - ف. 1955 م.( وى به سال 1940 به تابعيت ايالات متحده آمريكا درآمد. آثار متعدد در باب فيزيك نظرى نوشته. تحقيقات او درباره بعد چهارم، نيروى اتمى و مخصوصاً فرضيه نسبيت وى موجب تحول علوم گرديده. اينشتين طرفدار صلح پايدار بود. در 1921 به اخذ جايره نوبل نايل آمد. )فرهنگ فارسى، معين: 219/5)
581) شرح حال ايشان در كتاب مرگ و فرصت ها، جلسه 15 آمده است.
582) فهرس التراث: 98 - 97/2، محمد مهدي النراقي (1209 - 1128) محمد مهدي بن أبي ذر الكاشاني
قال شيخنا العلامة:هو جامع السعادات و مصنفها و معتمد الشيعة و مؤلّفها، صاحب اللوامع الفقهية« و عدّ جمعا من مؤلفاته، و استنتج الشيخ محمد رضا المظفر في مقدمته لجامع السعادات أنّ ولادته عام 1128 ه أو قبل ذلك بقليل، أمّا وفاته فقد كان عام 1209 ه في النجف الأشرف، و دفن فيها، فيكون عمره 81 عاما على الأقل.
من آثاره: جامع السعادات و لجامع السعادات ترجمة انجليزية من شهريار سعادت طبعت بالعنوان التالي: 5691 طبع في سنة 1965 م بطهران - حلّ مشكلات العلوم: طبع طبعة حجرية سنة 1305 ه - شرح الإلهيات من كتاب الشفاء لابن سينا: طبع بتحقيق د. مهدي محقق بطهران سنة 1365 ه.
ادامه دارد...
منبع : پایگاه عرفان