تقواى الهى در خانواده و جامعه
حقيقت تقوا
مصدر لغوى، و ريشه اين كلمه معنوى، كه زيباترين و اصيل ترين مفهوم را دارد «وقى» است.
«وقى» به معناى خودنگهدارى، و پرواپيشگى، و حفظ تمام موجوديت خويش در برابر محرّمات و نواهى الهيه است.
«وقى» در حقيقت، روحيه و قدرت و قوّت و توانى است كه از طريق تمرين ترك گناه، و رياضت و ضبط نفس در برابر معصيت و لذائذ حرام بدست مى آيد.
قدم برداشتن براى تحصيل تقوا، و كسب روحيه خوددارى از گناه بهترين قدم، و در ميان اعمال از پسنديده ترين اعمال است.
تحصيل تقوا عبادت است، عبادتى كه به امر حضرت ربّ صورت مى گيرد، و از جمله برنامه هائى است كه بدون ترديد خشنودى حضرت حق را به دنبال خواهد داشت.
فلسفه انجام عبادات بدنى و مالى و اخلاقى، تحقق تقوا در عرصه گاه حيات انسانى است.
عبادت و حركت و عملى كه بوجودآورنده تقوا نباشد، عبادت نيست.
تقوا اساس كرامت، ريشه شرافت، و خميرمايه سعادت، و كليد خير دنيا و آخرت است.
يك جامعه مركب از هزاران خانواده، و يك خانواده مركب از يك زن و شوهر و تعدادى فرزند است.
در حقيقت مصالح بناى خانواده و جامعه افرادند، اگر فردفرد انسانها داراى روح تقواباشند، خانواده اى سالم، و جامعه اى برين خواهيم داشت، خانواده اى كه در محيط آن امنيت درونى و برونى حكمفرماست، و زمينه رشد
و تكامل افراد آن به خاطر تقوا به بهترين صورت فراهم است، و در نتيجه جامعه اى خواهيم داشت كه كليّه افراد آن نسبت به يكديگر منبع خير، و همگان از شّر و ضرر يكديگر در امان خواهند بود.
اهل تقوا محبوب حقّ، و مورد عنايت انبياء، ائمه و موجوداتى با منفعت و كرامتند.
اهل تقوا داراى سيرتى زيبا، و صورتى الهى و ملكوتى، و همراه با حسنات اخلاقى، و جداى از سيئات و زشتى ها و پليديها هستند.
آبروى فرد و خانواده و جامعه به تقواى الهى است، و هيچ فرد و خانواده و جامعه اى نزد خداوند باارزش تر از اهل تقوا نيست.
زيانهائى كه زن و شوهر، و پدران و مادران و فرزندان و افراد جامعه از يكديگر مى بينند، نتيجه بى تقوائى آنهاست.
وحشتى كه در خانه ها و در جامعه مردم از همديگر دارند، ميوه تلخ نبودن تقواست.
خسارت هاى فراوانى كه در شئون زندگى مردم ديده مى شود، به خاطر نبود تقواست.
براستى براى داشتن يك خانه سالم بر زنان و شوهران واجب الهى است، كه آراسته به تقوا باشند، و لازم و ضرورى است كه تقوا اين خواسته بامنفعت الهى را به فرزندان خود سرايت دهند، و از ابتداى كار زمينه تحقق تقوا را در فرزندان خود فراهم آورند.
چه نيكوست به منافع فراوان تقوا در آيات قرآن، و روايات توجه كنيد، آنگاه به ارزيابى برخيزيد و دورنماى اين واقعيت را بنگريد، كه اگر تمام دختران و پسران آراسته به تقوا باشند، و اينان با اين مايه و سرمايه ملكوتى به ازدواج اقدام كنند چه خانه اى و چه جامعه اى بوجود مى آيد؟!
تقوا و مراتب با ارزش آن
بيداران و بينايان، و آنان كه به تعبير قرآن اهل بصيرت هستند، و سفرهاى روحى و معنوى را طى كرده اند، براى تقوا سه مرتبه ذكر مى كنند.
تقواى خاصّ الخاص، تقواى خاص، تقواى عام
حضرت صادق (عليه السلام) در روايت بسيار مهمى اين سه مرتبه را بدينگونه توضيح مى دهند:
مرتبه اول تقواى باالله فى الله است و آن عبارت از ترك حلال است چه رسد به ترك شبهه و اين تقواى خاصّ الخاص است.
مرتبه دوم تقواى من الله است و آن عبارت از خوددارى از تمام شبهات است چه رسد به حرام و اين تقواى خاص است.
مرتبه سوم تقواى برخاسته از خوف، به خاطر عذاب جهنم و عقاب اليم خداوند است و آن عبارت از ترك تمام گناهان و محرمات است و اين تقواى عام است.
البته منظور از ترك حلال در گفتار امام صادق (عليه السلام) به اين معناست، كه صاحبان اين گونه تقوا بسيارى از امورى كه حلال است، به دنبالش نمى روند، زيرا به آنها احساس نياز نمى كنند، و در حلالى هم كه به آن نيازمندند كمال قناعت را رعايت مى كنند.
قدرت بر قناعت براى همگان ميسّر است، و اگر كسى ادعا كند براى من قوّت بر قناعت نيست، از او پذيرفته نمى شود.
قناعت به حلال، و محدود گرفتن امور مادى زندگى، و پرهيز از داشتن خانه هاى آنچنانى، و مركب هاى گران قيمت، و لباس هاى فوق العاده، و انداختن سفره هاى رنگين، كارى است اخلاقى، و برنامه اى است پسنديده، و زمينه اى است براى تحقق تقواى الهى در تمام شئون زندگى.
حاجى سبزوارى و قناعت
به سال 1362 سفرى جهت تبليغ به شهر سبزوار داشتم، در آنجا از خاندان حكيم بزرگ و عارف عاليقدر حاج ملا هادى سبزوارى جويا شدم، گفتند نبيره اى از وى در اين شهر است، كه از علم و دانش، و حكمت و فلسفه و تفسير قرآن مجيد بهره مند است، و در مسجدى كه امامت آن را به عهده دارد دوبار تمام قرآن كريم را براى مردم تفسير نموده.
به ديدارش شتافتم، وضع اخلاق و برخورد و زندگى وى، دورنمائى از حيات پاك حاجى را نشان مى داد، از احوالات جدّ بزرگوارش جويا شدم، مسائل اعجاب انگيزى را از حالات و برنامه هاى او برايم توضيح داد، از جمله فرمود، با آنكه حاجى مورد توجه تمام بزرگان كشور و رجال سياسى و علمى بود، و از مناطق مختلف، حتى از دورترين مكانها، جهت استفاده علمى به محضرش مى شتافتند، ولى از نظر خانه و زندگى و خوراك و لباس در قلّه قناعت بود!!
گاهى لباسى كه تهيه مى كرد تا نزديك ده سال همراه با رعايت بهداشت و پاكيزگى از آن استفاده مى كرد، و از وصله زدن به پارگى آن لباس عار نداشت، كه اين برنامه روش انبياء و اولياء الهى بود!!
تجمل گرائى و اسراف
تجمل گرائى و اسراف، از نظر حق، كارى شيطانى، و امرى ناپسند، و برنامه اى مطابق با هواى نفس، و شهوات حيوانى است.
چه مانعى دارد، كه انسان در تمام زمينه هاى زندگى حدود الهى و بخصوص قناعت را رعايت كند، كه قناعت سبب راحت، و مايه آزادگى، و دواى اضطراب و دلهره و ناامنى باطن است.
نياز بدن به خانه اى درخور شأن، و وسيله و مركبى معمولى، و لباس و خوراكى به اندازه برطرف مى شود.
در بناى زندگى بايد از چشم همچشمى پرهيز داشت، و به خرج معمولى خو گرفت، و از برج و مخارج اضافى، و تحصيل آنچه به عنوان تجمل و مُد مطرح است دورى جست.
غرب را در قيافه و شكل زندگى اسوه و الگو و سرمشق قرار ندهيم، آنان دچار خطاها و اشتباهات زيادى هستند، صنعت و تكنيك عامل اين معنا در ذهن ما نشود، كه هر چه گفتند و نوشتند، و مى گويند و مى نويسند صحيح است، و آنچه را از قيافه و شكل زندگى دارند مطابق با واقع است.
آنچه در آئين اسلام مهم است، بهداشت روان و تن، و شهر و ديار و محلّه و منطقه است، آنچه در اين فرهنگ مورد توجه است از امور مادى و معنوى و اخلاق و ايمان فردى و اجتماعى، همان است كه به مصلحت دنيا و آخرت انسان است.
اسراف و تجمل گرائى، و افتادن در خرج هاى سنگين، و آرايش شكل و قيافه ظاهر زندگى بدور از قناعت و اقتصاد، حتى در مسئله مسجدسازى كه محل عبادت مسلمانان است مورد مذمّت اين فرهنگ پاك و مدرسه انسان ساز است.
مساجد و خانه ها بايد از نظر باطن در حدّ اعلاى معنويت و از نظر ظاهر، ساده و بى پيرايه باشد، كه دلها به هوا و هوس دچار نشوند، و روى ارواح از حضرت حق فاصله نگيرد.
لباس ساده تهيه كنيد ولى آداب پوشيدن را رعايت نمائيد، خوراك در حدّ نياز فراهم آوريد، ولى آداب خوردن را مراعات كنيد، مركب سوارى در حدود شأن خود تحصيل كنيد ولى ادب رانندگى را از نظر دور نداريد، خانه براى زندگى بدست آوريد، ولى خانه اى كه روح شما را به اسارت نبرد، كه اين همه محصول تقوا و پرهيزكارى و توجه به حضرت حق است.
اين زندگى يهوديان و مسيحيان است كه از نظر خانه و اثاث آن، و مركب سوارى، و لباس و پوشاك، و خوراك و تجمّلات در گردونه اسراف است.
كليساها و كنيسه هاى مسيحيت و يهوديت آراسته به زر و زيور، و آلات و ادوات و مجسّمه ها و عتيقه جات، و تابلوها و مبل هائى است كه مليونها دلار قيمت آن است.
زندگى خاخام ها و كشيشان و حتى پاپ رهبر مسيحيان در حّدى از اسراف و تبذير است كه موجب حيرت و شگفتى است، اگر كلاه مخصوص و لباس پاپ را بفروشند، مليونها نفر را از گرسنگى نجات مى دهند.
اندوختن ثروت، رباخوارى، دزدى هاى كلان آن هم در روز روشن و هزاران برنامه رسواى ديگر كار دشمنان خداست، دوستان حق بايد با خواسته هاى حّق بسازند، و از افتادن در اسراف و تبذير خود را حفظ كنند.
مولّد و حافظ تمام اين واقعيات تقوا است، خانه آراسته به تقوا، و زن و شوهر تقوادار، داراى گنج الهى و سرمايه عرشى هستند، و زندگى آنان آميخته به خوشى و طراوت و صفا و صميميت، و راحت و امنيت، و درستى و سلامت، و انصاف و كرامت و شرافت و حقيقت است.
خانه و معبد، بايد به صورتى باشد، كه انسان در آن احساس آرامش و امنيت كند، و براى او سكوى پرواز به سوى معشوق باشد.
خلاصه بناى زندگى را با رعايت تقوا و قناعت، و توجه به خدا و قيامت، به صورتى مى توان بنا كرد، كه وسيله اى براى آبادى آخرت، و جلب خوشنودى حق باشد.
امروزهم به شرط تقوا و قناعت، مى توان با درآمد اندك زندگى كرد، البته اگر در طول برنامه مشكلى خودنمائى كند و مؤمن نتواند با درآمد مختصر خود به جنگ آن مشكل برود، بر مؤمنين و اهل خدا لازم است بدون فوت وقت به يارى برادر مؤمن خود اقدام كنند، و او را از رنج و زحمت و سختى و دردمندى برهانند.
يكديگر را به تقوا دعوت كنيد
با توجّه به اينكه تمام مردان و زنان طاقت و تحمل تقوا را در دو مرتبه اعلايش، يعنى تقواى خاصّ الخاص، و تقواى خاص ندارند، بايد از دعوت عموم مرد و زن به اين دو مرحله از تقوا خوددارى كرد، زيرا اين دو مرتبه از تقوا در شأن انبياء و امامان و اولياء خاص خداست.
ولى آراسته شدن تمام زنان و مردان به تقواى عام، يعنى ترك محرمات اخلاقى و شهوانى و مالى امكان دارد.
بنابراين بر عموم مردم است كه يكديگر را با زبانى نرم، و اخلاقى خوش به تقوا دعوت كنند، و همديگر را به ترك انواع محرمات تشويق نمايند، تا تقوا پرده ملكوتى و بساط عرشى خود را در پهن دشت حيات بگستراند، و همگان بخصوص خانواده و جامعه از منافع آن بهره مند شوند.
آراسته شدن به تقوا بر عموم مردم در همه شئون، بخصوص بر زن و شوهر، و سرايت دادن آن به فرزندان واجب الهى است.
اهل حق و حقيقت مى گويند: كودك امانت الهى است، و قلب و روح و نفس و باطن وى جوهر و تابلو و مايه پاكى است كه از هر نقش و صورتى خالى است.
اين تابلوى بى نقش و نگار قابليت پذيرش هر نقش و صورتى را دارد، اگر وى را در خانه به انواع گفتار و عمل و اخلاق خير عادت دهند، و راه تعليم حقايق را به روى او بگشايند، كودك به سعادت دنيا و آخرت مى رسد، و پدر و مادر كه باعث رسيدن او به چنين واقعيتى شده اند در ثواب او شريكند، و در اين معنا معلمان كودك و آنان كه عامل ادب او هستند سهيمند.
اما اگر پدر و مادر بر اثر آلودگى و بى تقوائى، نقوش شيطانى را بر صفحه قلب و جان و نفس كودك نقّاشى كنند، و طفل در كنار آنان به پليدى و رذائل اخلاقى گرفتار شود، و همچون حيوانات، تنها و تنها اهل شكم و شهوت بارآيد، و به ميدان شقاوت و هلاكت بنشيند، وزر و وبال او بدون ترديد بر عهده آن پدر و مادر، يا آن معلم و مربى اوست.
قُوآ انْفُسَكُمْ وَاهْليكُمْ ناراً.
چنانكه پدر و مادر از درافتادن كودك به آتش تنور يا منقل، يا شعله گاز مواظبت مى كنند، و از نزديك شدن وى به خطر جلوگيرى مى نمايند، به طريق اولى بايد از گرفتارشدن كودك خود به آتش قهر حق در قيامت، كه محصول بى تقوائى و بدعملى، و سوء خلق، و نبودن ايمان و عمل صالح است جلوگيرى كنند، و راه عملى حفظ كودك از عذاب فردا، در مرحله اول تقواداشتن پدر و مادر، و در مرحله بعد، سرايت دادن تقوا به كودك است.
پدر و مادر در جهت رشد طفل خود بايد مبلغّى وزين و معلّمى كريم، و دو فرد دلسوز، و دو دعوت كننده به خير باشند.
آنان بايد وجود خود را به تقوا و ايمان و عمل صالح آراسته كنند، سپس به تأديب و تهذيب كودك، و تعليم محاسن اخلاق به او، و حفظ وى از رفيق بد، و معلّم زشت خو بكوشند.
آنان بايد سعى كنند، زينت و زيور خارج از حدّ، و تجمل و اسراف، و ثروت و مال محبوب قلب كودك نگردد، تا فردا تبديل به موجودى مسرف، طمع كار، حريص، و غارت گر، و هوس ران و خودسر نشود، كه اگر ساختمان جامعه از مصالحى پوك، و به تعبير ديگر از افرادى بى تقوا ساخته شود، آن ساختمان بر سر خود آن جامعه خراب مى شود، و زندگى در آن جامعه براى همگان طاقت فرسا مى گردد.
اگر تمام خانه ها اساسش تقوا باشد، اگر زن و شوهر آراسته به پرهيزكارى باشند، اگر تقواى پدر و مادر به كودك سرايت داده شود، جامعه از داشتن زندان، و مأمور فراوان، دادگاه و دادگسترى بدين صورت گسترده بى نياز خواهد شد، و با چنين وضعى دوش دولت و ملت از مخارج بسيار سنگين مالى كه بايد در راه رفاه مردم خرج شود، نه در راه جلوگيرى از دزدان و مفسدان و غارتگران، سبك مى گردد.
نشانه هاى اهل تقوا
بزرگان دين نشانه هاى اهل تقوا را با استفاده از آيات قرآن و روايات در مسائل زير مى دانند:
تحصيل علوم شرعيّه به اندازه اى كه مكلّف براى اعمال و اخلاق و معاملات و روابطش با خانواده و جامعه نياز دارد.
حفظ سلامت بدن از طريق رعايت بهداشت و عمل به آداب خوردن و آشاميدن.
اتصال به هوش و فراست در امور زندگى، امين بودن در تمام جوانب حيات.
حفظ عفت نفس، راستگوئى در كلام، آراسته بودن به حسنات اخلاقى، پيراسته بودن از رذائل، پاك بودن از ريا و دوروئى، بيزارى از موادّ اضافى دنيا در زندگى، مبرّا بودن از مكر و عذر و خيانت، اقدام به گراميداشت اهل فضل و دانش، روى آوردن به وظائف شرعيه اعمّ از واجبات و نوافل، دست زدن به دامن عالم ربّانى كه انسان را با دين خدا، و حلال و حرام آشنا مى سازد، و جز رشد و كمال آدمى را توقع ندارد، كه روى آوردن به غير عالم ربانّى شقاوت و هلاكت است.
امام صادق (عليه السلام) در ضمن سفارش به اين حقيقت، يعنى پيروى از عالم ربانى مى فرمايد:
إِنَّ آيَهَ الْكَذّابِ أَنْ يُخْبِرَكَ بِخَبَرِ السَّماءِ و الْارْضِ، فإِذا سُئِلَ عَنْ شَىْ ء مِنْ مَسائِلِ الْحَلالِ وَالْحَرامِ لَمْ يَكُنْ عِنْدَهُ شَىْ ءٌ.
نشانه آن كه دروغگوئيش فراوان است، اين است كه تو را از مسائل آسمان و زمين خبر دهد، ولى به وقت پرسش از حلال و حرام حق چيزى براى جواب نزد او نيست.
و نيز از نشانه هاى اهل تقوا صبر در برابر حوادث، رعايت آداب و سنن اسلامى در همه امور، و ملازمت ذكر، و مداومت فكر، همراه با اخلاص نيّت، و صفاى باطن و مراقبت نفس است، تا با پيمودن اين راه به علم اليقين و از علم اليقين به عين اليقين و سپس به حق اليقين برسند.
زن و شوهر با تقوا
مرد باتقوا، براى تأمين مخارج خانه، جز به كسب حلال روى نمى آورد، و به غير از مال حلال مالى قبول نمى كند، او با تحصيل حلال الهى مقيّد به رعايت حقوق تمام افرادى است كه از طريق كسب و تجارت با او سروكار دارند، و به عبارت ديگر از وجود او در بيرون از خانه به بندگان خدا ضرر و زيان نمى رسد، او به خاطر تقواى الهى دور حرام نمى گردد، و گنج عفت نفس و قناعت را از دست نمى دهد.
مرد باتقوا چون از كسب و كار فارغ شود، و به خانه بازآيد، تمام كوفتگى و خستگى خود را كنار درب خانه مى ريزد، و با نشاط و شادى و خوشدلى و خوشحالى وارد خانه مى شود، به همسرش لبخند محبت مى زند، و زحمات روزانه او را نسبت به نظافت خانه، و پخت و پز، و نگهدارى فرزندان خسته نباشيد مى گويد، و وى را ارج مى نهد، و با او و بچه ها با مهربانى و محبت برخورد مى كند، و هر يك را درخور شأنش احترام مى نمايد.
مرد باتقوا گاهى حلال و حرام، و معروف و منكر، و حسنات و سيئات را به اهل بيتش گوشزد مى كند، و نمى گذارد آنان در مسئله دين و ديندارى دچار غفلت شوند.
مرد باتقوا، همه عمر و وقت خود را صرف بيرون نمى كند، و خنده و نشاط خود را تنها براى دوستان نمى برد، و در مسجد رفتن و شركت در جلسات مذهبى راه افراط نمى پيمايد.
مرد باتقوا به اين نكته توجه دارد، كه اسلام رعايت اعتدال و اقتصاد را در تمام امور حتى در عبادات سفارش فرموده، و از كم گذاشتن از حق زن و فرزند به بهانه رفت و آمد با دوستان، يا شركت در مجالس نهى فرموده است.
در اينجا بايد بر اساس فرمان اسلام، عزيزان خود را كه كارگردانان مساجد و هيئات هستند، سفارش كنم، كه زمان جلسات را در مساجد و هيئات كوتاه كنيد، به يك نماز جماعت و ساعتى بيان احكام و معارف و دقايقى ذكر مصائب اهل بيت قناعت كنيد، اين برنامه روش رسول حق و ائمه بزگوار بوده، و آنان با وقت اندك، و قناعت در بيان مردان و زنان بزرگى تربيت كردند.
زياده روى در عبادات، بخصوص در مستحّبات، و طول دادن جلسات، نشاط مستمع را از بين مى برد، و بتدريج در روان او نسبت به برنامه هاى مذهبى ايجاد نفرت مى كند، و اين برنامه جز خسارت براى مساجد و هيئات، و ضرر و زيان براى مردم، بخصوص آنان كه از ظرفيّت بالائى برخوردار نيستند، چيزى به دنبال ندارد.
در هر صورت مرد باتقوا، در همه شئون زندگى آداب لازم را رعايت مى نمايد، و از اين راه به استحكام بناى خانواده، و جلب محبت زن و فرزند كمك مى نمايد.
زن باتقوا، عفت و عصمت و پاكدامنى خود را حفظ مى كند، با شور و شوق به كارِ خانه مى رسد، زمينه رفع خستگى شوهر را كه محصول كار بيرون است فراهم مى نمايد، از فرزندان خود به نحو شايسته نگهدارى
مى كند، با شوهر و فرزندان بر اساس اخلاق اسلامى رفتار مى كند، از عبادتش غفلت نميورزد، خانه را كانون عشق و صفا، مهر و محبت، و شور و شوق مى نمايد.
زن باتقوا از همسرش با تكيه بر اصول الهى اطاعت مى كند، به خواسته هاى بحق او پاسخ مثبت مى دهد، از عصبانيت و خشم و كبر مى پرهيزد، با اقوام شوهرش با مهر و محبت و اخلاق اسلامى روبرو مى شود، بوقت آمدن شوهر از عرصه كار و كسب تا درب خانه به استقبال مى رود، و به وقت خروج شوهر وى را بدرقه مى كند، و از وى مى خواهد جز حلال خدا به خانه نياور، كه ما به حلال خداوند گرچه اندك باشد قناعت مى كنيم، و زير بار حرام نمى رويم، مبادا به بهانه داشتن زن و فرزند، و خرج و مخارج از محدوده مقررات الهى تجاوز كنى، و زندگى را به حرام آلوده نمائى.
زن باتقوا از چشم همچشمى پرهيز دارد، و شوهرش را به خاطر همرنگ شدن با زندگى اقوام خود، يا اقوام شوهرش در تنگنا قرار نمى دهد و او را خجالت زده نمى كند.
چنين زن و شوهرى مقبول حق، و منبع خير، و نمونه بارز انسان الهى هستند، و در سايه آن دو همان خانه اى بوجود آيد كه خدا مى خواهد، و در فضاى آن خانه فرزندانى تربيت مى شوند كه حق، طلب مى كند، در هر صورت زن و شوهر در تمام امور زنگى بر اساس معارف الهى و قواعد اسلامى و قوانين فقهى بايد همچون اولياء الهى هواى يكديگر را داشته باشند.
كاسب نمونه
پدر مادرم مى گفت، آن زمانى كه سفر از شهرى به شهرى با چهارپايان صورت مى گرفت، با دوستان از اطراف اصفهان از منطقه خوانسار به سوى زيارت حضرت رضا (عليه السلام) حركت كرديم.
من در جمع دوستان مأمور خريد لوازم مورد نياز بودم، در شهر دامغان اول صبح وارد مغازه اى شدم، جنسى مى خواستم، مرا به دورن مغازه دعوت كرد، به عنوان اين كه زائرم شروع به پذيرائى كرد، شخصى براى خريد به او مراجعه كرد، قصد خريد مفصّل داشت، به او گفت لطفاً از مغازه روبروى من اين جنس را تهيه كنيد، مشترى رفت، به او گفتم شما كه اين جنس را بيش از درخواست مشترى داشتيد، چرا با او معامله نكرديد، به من گفت اول صبح چهره صاحب مغازه آن طرف خيابان را غمناك ديدم، سبب را از او پرسيدم، پاسخ داد بدهكارم و امروز روز اداى دين است، ولى از ديروز تا به امروز به اندازه اى كه بتوانم اداى دين كنم خريد و فروش نداشته ام، غصه و رنج او را نمى بايست تحمل كنم، مشترى خود را به سوى او فرستادم، تا از درد و رنج بدهكارى خلاص شود، چرا كه مؤمن بايد هواى برادر مؤمن را داشته باشد، آرى همه بايد در همه امور هواى همديگر را داشته باشيم، بخصوص شوهر بايد هواى همسر را داشته باشد، و زن هواى همسر را، تا خانه و كاشانه بر اساس آداب الهى و انسانى برپا شود، و محصول آن خانه فرزندان باكرامت و رشيدى گردند.
برادران عزير خانه را بخصوص به وقت نماز صبح با قرائت قرآن معطّر كنيد، كه صداى ملكوتى شما در هنگام خواندن قرآن، گوش دل، و سمع قلب زن و فرزندانتان را نوازش دهد، و آنان را با عبادت و قرآن بيش از پيش آشنا كند، و از آنان منبع خير و تقوا و كرامت پديد آورد.
منبع : پایگاه عرفان