منابع مقاله:
کتاب : تفسير حكيم جلد ششم
نوشته : حضرت آیت الله حسین انصاریان
مسئله ايمان به خدا و به حقايقى كه بايد ايمان داشت مانند قيامت، فرشتگان، انبيا، كتابهاى آسمانى و آثار ايمان در زندگى دنيا و آخرت، در آيات گذشته به ويژه آيات اول سوره مباركه بقره به اندازهاى كه لازم بود توضيح داده شد، در اين بخش به نكاتى كه بايد مورد توجه هر مؤمنى باشد اشاره ميشود.
1- ايمانى كه براساس مطالعه در آيات تكوين و انفس
بگو فقط خدا را در حالى كه ايمان و عبادتم را براى او از هرگونه شركى خالص ميكنم ميپرستم.
قرآن به پيامبر اسلام (ص) فرمان ميدهد به همه امت اعلام كن:
أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَ أَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَ ادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ ... «1»
پروردگارم به ميانه روى در همه امور و اجتناب از افراط و تفريط فرمان داده و امر فرموده در هر مسجدى به هنگام عبادت روى دل خود را آن گونه به سوى خدا كنيد كه از هر چيزى غير او منقطع شود و او را در حالى كه ايمان و عبادت را براى وى از هرگونه شركى خالص ميكنيد بخوانيد.
قرآن مجيد دارندگان ايمان را به شرطى كه داراى عمل صالح باشند و به مقتضاى ايمان زندگى كنند اهل نجات و پاداش ابدى ميداند، ولى آنان كه ايمان دارند ولى از عمل صالح بيبهرهاند، و آنان كه داراى عمل صالحاند ولى از ايمان بينصيب هستند ابداً اهل نجات و مستحق پاداش نميداند.
الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ طُوبى لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ: «2»
آنان كه از ايمان برخوردارند، و كارهاى شايسته انجام دادند براى آنان زندگى خوش و با سعادت و بازگشتى نيك است.
مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ: «3»
از مرد و زن هر كس عمل شايسته انجام دهد در حالى كه ايمان برخوردار باشد، مسلما او را به زندگى پاك و پاكيزهاى زنده ميداريم، و پاداششان را براساس بهترين عملى كه همواره انجام ميدادهاند عنايت ميكنيم.
إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ ... «4»
بى ترديد خداوند كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند در بهشت هائى كه از زير درختانش نهرها جارى است وارد ميكند.
اين ايمان واقعى است و يقين حقيقى و باور حتمى است كه راه هجرت و جهاد فى سبيل الله را به روى انسان باز ميكند، و دور شدن از وطن را به خاطر حفظ دين و جهاد در راه حق را بر انسان آسان مينمايد.
چنين ايمانى است كه راه بازگشت به شرك و كفر و جاهليت را به روى انسان ميبندد، و از وجود آدمى در برابر هجوم حوادث كوهى استوار از صبر و استقامت ميسازد.
هجرت
جائى كه انسان از طرف دشمن به شدت دچار محدوديت دينى و اجراى احكام پروردگار است و علاجى جز هجرت و دور شدن از وطن و مسكن گزيدن در جائى كه براى خواستههاى به حقش آزادى دارد وجود ندارد هجرت واجب است، اگر به چنين هجرتى اقدام نكند، و در دارالكفر بماند تا ارزشهاى دينى و عملى را از دست بدهد مسلماً در پيشگاه خدا مسئول و موجب كيفر است.
إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمِي أَنْفُسِهِمْ قالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فِيها فَأُولئِكَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصِيراً: «5»
قطعاً كسانى كه [با ترك هجرت از ديار كفر و ماندن زير سلطه كافران و مشركان ] بر خويش ستم ورزيدند هنگامى كه فرشتگان در حال قبض روح آنان هستند به آنان ميگويند از نظر ديندارى در زندگى در چه حالى بوديد؟ ميگويند: ما در زمين زبون و مستضعف بوديم و به اين خاطر در وطن مانديم، فرشتگان ميگويند: آيا زمين خدا وسيع و پهناور نبود تا از محيط شرك به ديار ايمان مهاجرت كنيد؟ پس جايگاهشان دوزخ است و آن بد بازگشت گاهى است.
از چنين هجرتى تعبير به هجرت صغير شده، اما هجرت بزرگ يا بزرگتر هجرت از گناهان است قرآن به چنين هجرتى فرمان واجب ميدهد.
وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ: «6»
از بت و بت پرستى، و شرك و كفر، و پليدى و گناه و معصيت و آلودگى هجرت كن و براى هميشه دور شو.
كتاب شريف محاسن روايتى را به اين مضمون از رسول خدا روايت ميكند كه حضرت از روى منبر روى به مردم كرد و پرسيد:
«اتدرون من المسلم؟»
مى دانيد مسلمان كيست؟
عرضه داشتند خدا و پيامبر داناتر است، فرمود:
«المسلم من سلم المسلمون من يده و لسانه:»
مسلمان كسى است كه مسلمانان از شرّ قدرت و زبانش در امان باشند.
سپس فرمود:
«اتدرون من المؤمن؟»
آيا ميدانيد مؤمن كيست؟
گفتند: خدا و پيامبر داناتر است، فرمود:
«المؤمن من أتمن المنون على انفسهم و اموالهم:»
مؤمن كسى است كه مؤمنان او را نسبت به جان و مالشان امين بدانند.
سپس فرمود:
«اتدرون من المهاجر؟»
آيا ميدانيد مهاجر كيست؟
اصحاب باز گفتند: خدا و رسول داناتر است، حضرت فرمود:
«المهاجر من هجر السئيات:»
مهاجر كسى است كه از گناهان دورى كند، و ازمعاصى اجتناب نمايد.
جائى كه انسان زمينه تعلّم علوم و يادگيرى دانش به ويژه دانش دينى را ندارد و در خود استعداد فراگيرى علوم را ميبيند لازم است براى عالم شدن و فراگيرى دانش به حوزههاى علمى و درسى هجرت كند و در برابر استادان علم زانوى ادب بزند و به دانشهاى لازم آراسته شود تا پس از بازگشت به وطن جامعه خود را از چاه جهالت نجات دهد، و خير دنيا و آخرت آنان را تأمين نمايد، چنين هجرت هائى، هجرت براى حفظ دين، هجرت از گناهان، هجرت براى فراگيرى علوم لازم و با منفعت داراى منافع فراوان و پاداش بزرگ و سبب آمرزش گناهان است.
وَ مَنْ يُهاجِرْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُراغَماً كَثِيراً وَ سَعَةً وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً: «7»
و هر كس در راه خدا هجزت كند اقامت گاههاى فراوان و فراخى معيشت خواهد يافت، و كسى كه از خانه خود به قصد مهاجرت به سوى خدا و پيامبرش بيرون رود، سپس مرگ او را دريابد مسلماً پاداشش بر خداست و خدا همواره بسيار آمرزنده و مهربان است.
هجرت ابراهيم از دارالكفر بابل و منطقه شرك آلود نمروديان به سوى شام داراى منافع سرشارى براى جامعه انسانى و سبب برافراشته شدن پرچم توحيد، و هجرت دادن هاجر و اسماعيل به سرزمين مكه سبب بركات فراوانى شد كه شماره كنندگان از شمارش آن عاجز هستند.
هجرت موسى بن عمران از مصر و دور شدنش از فرعون و فرعونيان، و رفتنش به مدين و ديدار با شعيب پيامبر و رنگ گرفتن از آن حضرت سبب رسيدنش به مقام نبوت و جايگاه با عظمت كليم اللهى و نزول تورات براى هدايت مردم شد.
هجرت اصحاب كهف از وطن و دورشدنشان از دقيانوس و فرهنگ شرك آلودش و قرار گرفتنشان در غار سبب ازدياد ايمان آنان و نجات دنيا و آخرتشان و تبديل شدنشان به آيهاى عظيم از آيات خدا شد.
هجرت مؤمنان صدر اول اسلام به رهبرى جعفر بن ابى طالب به سرزمين حبشه موجب نجات جان و دينشان از بت پرستان مكه و سبب تبليغ اسلام در آن منطقه آفريقائى و عامل سرافكندگى فرستادگان دشمن براى بازگرداندن آنان شد.
هجرت پيامبر عظيم الشأن اسلام و سپس اميرمؤمنان از مكه به مدينه سرآغاز تحولى شگرف و گسترده شدن بركاتش در رودخانه زمان، و بيدارى بخش عظيمى از نسلها و نهايتاً منتهى به حكومت عدل جهانى خواهد شد.
هجرت حضرت حسين (ع) از مدينه به مكه و از مكه به كربلا سبب پديد آمدن حادثهاى عظيم و بينظير و كلاسى آدم ساز، و عامل بقاء نبوت انبياء و امامت امامان و قرآن مجيد تا قيامت شد.
هجرت حضرت حسين و تحقق عاشوراى حسينى درسى براى همه مظلومان و مستضعفان جهان شد كه بتوانند در سايه آن انقلاب دينى نموده و شاهان و ستمگران را جهاد اسلامى پاسخ اهل وسوسه و سفسطه نيز داده شد.
در اين سطور فقط به چند نكته اشاره ميكنم.
1- آمادگى براى جهاد فى سبيل الله و ورود به ميدان جنگ به اذن الله داراى اهداف مثبت و قابل توجهى است:
1- به ترس و وحشت انداختن دشمنان دين و مسلمانان و بشريت:
وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّكُمْ: «8»
هر چه در توان و قدرت داريد از نيرو و قواى محركه و مركبهاى لازم آماده كنيد تا با اين وسائل و تداركات دشمن خدا و دشمن خودتان و دشمنان ديگرى جز ايشان را كه نميشناسيد و خدا آنان را ميشناسد بترسانيد.
2- حفظ مساجد و مراكز عبادت و تربيت
وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِيَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ: «9»
و اگر خداوند بعضى از مردم را با برخى ديگر دفع نميكرد صومعهها و كليساها و كنيسهها و مساجدى كه نام خدا در آنها برده ميشود ويران ميگرديد.
3- از ميان رفتن فساد در پهناى زمين:
وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَ لكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعالَمِينَ: «10»
و اگر خدا تجاوز و ستم برخى از مردم را به وسيله برخى ديگر دفع نميكرد قطعا زمين را فساد ميگرفت، ولى خدا نسبت به جهانيان داراى فضل و احسان است.
4- به ذلت و خوارى نشستن دشمنان
قاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَيْدِيكُمْ وَ يُخْزِهِمْ وَ يَنْصُرْكُمْ عَلَيْهِمْ وَ يَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ: «11»
با آنان كه دشمن خدا و دشمن شمايند بجنگيد تا خدا آنان را به دست شما عذاب كند و خوار و رسوايشان نمايد و شما را بر آنان پيروزى دهد و سينههاى پر سوز و غم مردم مؤمن را با شكست دشمنان و پيروزى شما شفا بخشد.
5- نابود شدن فرهنگ شرك و فتنه و حاكميت فرهنگ حق
وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ ...: «12»
و با آنان بجنگيد تا هيچ نوع فساد و فتنه و فرهنگ مادى و شرك آلود بر جاى نماند و دين در سراسر گيتى ويژه خدا شود.
2- در كتابهاى دينى براساس معارف الهيه از سه نوع جهاد نام برده شده.
جهاد اصغر كه رو در روئى با دشمنان و مقاتله با آنان است.
جهاد كبير كه به وسيله معارف قرآن و اهل بيت در برابر انحرافات و كژيها و وسوسهها و سفسطههاى دشمنان صورت ميگيرد.
جهاد اكبر كه ايستادن در برابر خواستههاى نامشروع و تمايلات غيرمنطقى نفسانى است.
اميد
مردم در زمينه اميد و دلگرمى به رحمت حق به دو دسته اند: دستهاى كه به تعبير قرآن داراى رجاءاند و گروهى كه به تعبير كتاب حق دچار امنيه اند.
رجا به حالتى گفته ميشود كه اسباب و وسائل رسيدن به آن فراهم باشد مانند تحقق ايمان، هجرت، جهاد فى سبيل الله كه دارندگان اين وسائل شايستهاند كه به رحمت خدا اميدوار باشند، مانند كشاورزى كه پيش از كشت، زمين را با كوشش و زحمت آماده ميكند، و جوى بندى و كرت بندى مينمايد، سپس در آن تخم ميافشاند، و پس از سبز شدن دانه و حبه با وسائل لازم چون آب و كود و سم از آن مواظبت ميكند، آنگاه به اميد برداشت محصول انتظار ميكشد كه اين اميد يا به تعبير قرآن رجاء اميد مثبت و عاقلانه و در حقيقت از صفات الهى است كه شعاعش در قلب عبد تابيده
«يا رجاء من لا رجاءله»
در برابر اين رجا و اميد مثبت امنيه است كه بدون توجه به وسايل و اسباب در دنياى خيال و گمان خودنمائى ميكند، و آدمى را بدون ايمان و عمل سرگرم نموده و به خيال رسيدن به نتيجه و محصول دلگرم ميدارد، مانند كسى كه زمينى را آماده ننموده و بذرى نيفشانده آنگاه به انتظار محصول نشسته!
امنيه بنا به فرموده قرآن از القائات شيطانى است كه انسان را از رحمت و مغفرت خداوند دور ميكند و زمينه ورود به كردارهاى ناپسند را فراهم ميآورد.
ابن خبيق ميگويد: اميدواران سه گروه اند: يكى نيكوكردار كه اميد ميدارد كردار و عمل نيكويش را بپذيرند، و در برابر آن او را پاداش دهند، گروه ديگر تائبان واقعى هستند كه از كردار بد بريده و به حسنات روى آوردهاند و اميد دارند كه در معرض مغفرت و عفو و رحمت و احسان قرار گيرند، اين دو گروه اميدشان مثبت و واقعى و معقول و منطقى است، گروه سوم مردمى هستند سر در گناه فرو برده و به ناپاكيها گرويده و هر ظلمى را از جانب خود روا داشته آنگاه ميگويند به خداوند اميد داريم كه ما را بيامرزد و مورد عفو قرار دهد. چنين گروهى از نگاه قرآن صاحب امنيه و گرفتار القائات شيطانى هستند. «13»
اينان كه دچار امنيهاند و در خيالات خام خود غوطه ورند و دلگرم به آرزوهاى باطلاند بيشك به اعمال امنيه انگيز هم چون شراب و قمار كه مستى و پستى ميآورد روى ميكنند.
پی نوشتها:
______________________________
(1)- اعراف 29.
(2)- رعد 29.
(3)- نحل 97.
(4)- محمد 12.
(5)- نساء 97.
(6)- مدثر 5.
(7)- نساء 100.
(8)- انفال 60.
(9)- حج 40.
(10)- بقره 251.
(11)- توبه 14.
(12)- انفال 39.
(13)- كشف الاسرار ميبدى، ج 1، ص 579 با تصرف در عبارات.
منبع : پایگاه عرفان